تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه 14) + متن

سلسله مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» از حجت الاسلام استاد مصطفی امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه چهاردهم)

تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه 14) + متن

سلسله مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» در کلام حجت الاسلام مصطفی امینی خواه به همراه متن سخنرانی؛ بخش مقدماتی: مهندسی فهم در قرآن / زمان : 15 دقیقه

سلسله مباحث تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - حجت الاسلام امینی خواه

سلسله مباحث مهندسی خلقت که در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی ارائه شده در چند بخش پیگیری می شود که شمای کلی آن بدین شرح است:

بخش اول: مقدمات

در این بخش، جایگاه قرآن و نحوه بهره بردن از آن برای کشف مهندسی خلقت طرح می شود.

بخش دوم: نظام تسخیر

در این بخش، تعریف مرحوم علامه طباطبایی از نظام تسخیری و توضیح قرآنی ایشان برای این نظام طرح می شود.

بخش سوم: نظام تقدیم

در این بخش، مباحثی پیرامون «غیب» و «ملکوت» و نسبت دنیا و آخرت طرح می شود.

سلسله مباحث تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - حجت الاسلام امینی خواه

متن سخنرانی :

برای فهم نظریات مرحوم علامه طباطبایی یکی از منابع خوب، آثار بسیار برجسته ی شهید مطهری است. چرا که عمده آثار ایشان از افکار مرحوم علامه نشأت گرفته است.

مرحوم علامه بعد از شهادت شهید مطهری در حالی که گریه می کردند فرمودند : وقتی آقای مطهری وارد جلسه و کلاس من می شد به من حالت رقص دست می داد. چرا که می دیدم هر آنچه می گویم ضایع نمی شود و او همه را می فهمد.

لذا باید برای فهم نظریات مرحوم علامه طباطبایی همیشه تکیه بشود بر مطالب شهید مطهری تا بحث بهتر جا بیافتد.
( پس برنامه ی ما در چند جلسه ی آینده همین خواهد بود.)

بحثی با موضوع «شخصیت جامعه» در جلسه ی قبل مطرح شد و بیان کردیم نظر علامه بر این بود که جامعه شخصیت، روح و حقیقت دارد.

شهید مطهری در کتب «اسلام و نیازهای زمان»، «نقدی بر مارکسیسم » و «فلسفه ی تاریخ»، این نظریه ی علامه را بسط و به زیبایی توضیح داده اند.

مرحوم مطهری در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» (از صفحه ۲۱۷ تا ۲۲۰ ) با ذکر نظرات علامه طباطبایی، نکاتی را مطرح می کنند که به این شرح است:

در نکته اول می فرمایند:

«جامعه» مخلوط است یا مُرکب؟

افراد وقتی کنار هم هستند، مثل “نخود و لوبیا”، فقط کنار هم اند و یک کُل را شکل می دهند، اما هر فرد، فانی در آن کُل نیست، پس افراد ارتباطشان با همدیگر این گونه نیست که در هم ترکیب بشوند، مثل کنار هم قرار گرفتن نخود و لوبیا، یعنی یک نخود تا آخر نخود می ماند و هیچ تاثیری از لوبیا نمی گیرد .

بعد در ادامه مثال “درخت” را مطرح می کنند و می گویند وقتی صد هزار درخت در یک محل باهم باشند کاری با هم ندارند، میوه ندادنِ یکی، اثری روی میوه دادن آن یکی نداره . ولی جامعه این طور نیست.

جامعه «ترکیب» است و افراد با هم یک کُل را تشکیل می دهند، و همه فانی در آن کل می شوند و آن کل روی تمام افراد اثر می گذارد و این افراد هم روی همدیگر اثر دارند.

دو سوال مطرح می شود:
۱- آیا جامعه حقیقت دارد؟
جواب این است ← بله حقیقت دارد.
۲-نسبت فرد با جامعه چیست؟

امثال «امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی» می گویند:
جامعه اصالت دارد ‌اما افراد اصالت ندارند (اثبات گرایی) و ما چیزی به اسم فرد نداریم، همه اش جامعه است و جامعه روح و حقیقت دارد .

(شهید مطهری می گوید در این مدت این فرد نظریه اش توانسته کمی به قرآن نزدیک بشود.)

اعتقاد ما این است که هم “فرد” داریم، هم “جامعه “، و جامعه، ‌”روح” دارد،و یک «جبر» در رابطه ی میان افراد و جامعه حاکم است.

مرحوم علامه می فرمایند خیلی وقتها انسانها در یک جامعه از یک سطح مشخص، بالاتر نمی توانند بروند، چون «روح الاجتماع» به آنها این اجازه را نمی دهد .

شهید مطهری در کتاب «نقدی بر مارکسیسم» اسم روح الاجتماع را می گذارد «فرهنگ».

جامعه یک روح دارد که این همان فرهنگ جامعه است.

این روح گاهی مریض و گاهی سالم است، گاهی عقب افتاده و گاهی پیشرفته است.
این مسائل خیلی ربطی هم با افراد ندارد، میشود در یک جامعه بسیاری از افراد نخبه باشند ولی روح جامعه پخمه باشد و یا برعکس.

قرآن می فرماید: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ…(اعراف:۹۶)

«چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمین را بر روی آنها می‌گشودیم. .»

می گوید مردم اهل قریه ها اگر ایمان بیاورند ما درهای برکات را به روی آنها باز می کنیم، این یعنی چه؟

یعنی اگر این جامعه ۸۴ میلیون جمعیت دارد همه این ۸۴ میلیون باید ایمان بیاورند تا درهای برکات باز بشود؟ یک نفر هم مومن نباشد آن اتفاق نمی افتد؟

این حرفها نیست، یک روح الاجتماع است و تابع اکثریت می شود.

بحث های دموکراسی برای کسانی است که این ظرافت ها و رابطه ی اکثریت را بفهمند و متوجه بشوند که کجا اکثریت تاثیر دارد و کجا اکثریت تاثیر ندارد.

(درجلسات آینده راجع به دموکراسی مفصل بحث خواهد شد).

حقیقتا اراده ی جمعی غالب بر یک کشور، امت و یک ملت است.
از یک سطحی شما نمی توانید بالاتر بروید آن هم به خاطر روح الاجتماع است و در یک جبر نمی گذارد اصلا رشد کنید .

فرمان مهاجرت از اینجا شکل گرفته، اگر یک جایی فرهنگش آلوده است، اگر امتی روح الاجتماعش مشکل دارد، ماندن چه دلیلی دارد؟

بعضی ها دلیل می تراشند که من خودم خوبم و هنر آن است که در جامعه ی فاسد، خودت را خوب نگه داری! این فرد اصلا مفهوم اجتماع و رابطه ی فرد با اجتماع را درک نکرده و نمی داند خودش یک بخشی از جامعه است و وقتی جامعه ۹۹ درصدش فساد دارد یعنی ۹۹ درصد خودش هم فاسد است.

وقتی یک جامعه، تعالی دارد، این روح متعالی افراد را بالا می کشد چرا که یک «جبر» حاکم است اما این جبر حاصل «اختیار» است.

نکته مهم همین اختیار است، چون ما خودمان با اختیار خودمان و با اعمال خودمان سطح روح الاجتماع را یا ترقی می دهیم یا پایین می آوریم.

سطح روح الاجتماع که توسط خودِ ما شکل گرفت بعد اوست که بر ما حکومت دارد، و ما را پیش می برد .

می گویند یک سری چیزها فرهنگ شده! مثلا در یک قوم یک رفتارِ خاص، عادی است ولی یک جایی دیگر سخت است، دلیل این مسائل چیست؟

علت←روح الاجتماع است آن است که باعث می شود بعضی رفتارها فرهنگ بشود.

مثلا روح الاجتماع، احترام به بزرگتر را در خودش پذیرفته است از این روی نسل بعد بدون اینکه نیاز به توضیح داشته باشد این مسئله را می پذیرد.
پس روشن می شود که این «روح الاجتماع» است که آدم ها را تربیت می کند.
قبل تر عرض کردم در خانواده هم شما نیستید که بچه را تربیت می کنید این روح الاجتماعِ خانوادگی است که بچه را تربیت می کند.

یا بارها شنیده اید که می گویند «محیط» باعث انجام فلان کار شد! یا محیط خاصیتش این طور بود که این آدم اینجور بشود!، منظور از محیط چیست؟

محیط همان روح الاجتماع است، یک فعلی در جایی خیلی ساده است و فرهنگ شده و اما یک جای دیگر چون فرهنگ نیست،انجامش خیلی هزینه دارد!

روح الاجتماع نسبت به یک سری کارها حیا دارد و گاهی نسبت به خیلی چیزها هم حیا ندارد!
(این بحث مفصل است و در جلسات بعد بیشتر شرح داده می شد)

پس جامعه با یک جبری بر ما حکومت دارد و خواه ناخواه بر ما اثر می کند،اینجاست که کارکرد امر به معروف و نهی از منکر مشخص می شود.

با امر به معروف و نهی از منکر شما نظارت می کنید کسی با افعالش به روح الاجتماع آسیب نزند.

هر فرد با فعلِ غلطی که انجام می دهد، روح الاجتماع را پایین می آورد و خاصیت پایین آمدن روح الاجتماع، این است که شما هم تنزل می کنید بدون اینکه بفهمید! و یا بر عکس، شما در امتی وارد می شوید و بدون اینکه بفهمید پیشرفت می کنید!

حضرت استاد جوادی آملی سخن قابل تاملی بیان کردند ایشان فرمودند:
من قم که هستم (ایشان هر سال چند ماه تشریف می برند دماوند و آنجا تفسیر تسنیم را می نویسند) متن اسفار ملاصدرا را در یک دقیقه می خوانم و تمام آن را متوجه می شوم اما دماوند که می روم همین یک صفحه را در بیست دقیقه می خوانم و آخر هم متوجه نمی شوم !

ایشان می فرمودند این خاصیت قم است، شما متصل به روح الاجتماع آنجا که می شوید یک ارتقاء علمی پیدا می کنید.

پس با امر به معروف و نهی از منکر، سطح روح الاجتماع را کنترل می کنید.

در یک خانواده و در هر تشکیلاتی، «روح الاجتماع» حاکم است و آن است که حرف اول و آخر را می زند اوست که سطح افراد را بالا می برد یا پایین می آورد و افراد را تربیت می کند.

(ان شاء الله در جلسات بعد سخنان شهید مطهری را بیشتر توضیح خواهیم داد و بعد برمی گردیم به سراغ کلام مرحوم علامه طباطبایی)

سلسله مباحث تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - حجت الاسلام امینی خواه

جهت دسترسی به سایر قسمتهای مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» حجت الاسلام امینی خواه کلیک کنید.

Share