Skip to main content

تنها مسیر / راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی استاد پناهیان - قسمت هفتم (صوت و متن)

تاریخ انتشار:
گاهی از اوقات ما نباید به متقاعد بودن خودمان برای دینداری نگاه کنیم، بلکه باید همه چیز را از نو بسازیم. شاید اشکالی در مراتب متقاعد شدن ما وجود داشته باشد...
تنها مسیر / راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی استاد پناهیان - قسمت هفتم
: :
: :

تنها مسیر / راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی استاد پناهیان - قسمت هفتم (صوت و متن)

از سری مباحث «تنها مسیر»، قسمت ششم بحث «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» حجت الاسلام علیرضا پناهیان تقدیم حضورتان می گردد...

 برای دسترسی به سایر قسمت های سلسله جلسات تنها مسیر کلیک کنید. 

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

راه صحیح متقاعد شدن به دینداری، شناخت واقعیت دنیا و حیات انسان است

گاهی از اوقات ما نباید به متقاعد بودن خودمان برای دینداری نگاه کنیم، بلکه باید همه چیز را از نو بسازیم. شاید اشکالی در مراتب متقاعد شدن ما وجود داشته باشد. اگر مراتب متقاعد شدن ما برای دینداری درست انجام نشده باشد، مشکلاتی پیش می آید که چنین علائمی دارد: کاهل نمازی، کندی در سیر و سلوک الی الله و اطاعت از خدا. یعنی ایمان هست، اما عمیقاً متقاعد نشده ایم.

بسیاری از کسانی که دینداری برایشان سخت است، به دینداری عمیقاً متقاعد نشده اند. این افراد منکر خدا، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و بهشت و جهنم نمی شوند ولی هنوز چنین سؤال هایی هم در ته دلشان هست که «چرا این دستور و آن دستور به ما داده شده است؟». عدم متقاعد شدن در مورد این سوالها باعث می شود به حرف دین درست گوش نکنند.

در اینجا ما بحث را از ایمان به خدا و غیب، بایدها و نبایدها و دستورات دینی و به طور کلی از بخش «ایمان به غیب» دین شروع نکرده ایم، بلکه از درست دیدن واقعیت شروع کرده ایم. توجه به واقعیت ها، دارای استناد قرآنی و روایی نیز هست. بعد از توجه و درک درست واقعیات حیات، به ایمان هم می رسیم. راه متقاعد شدن این است که حرکت خود را از نقطه درستی آغاز کرده باشیم. نقطه آغاز هم شناخت واقعیت دنیا و حیات انسان در دنیا است.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

چرا باید ابتدا از شناخت واقعیت دنیا و حیات انسان باید شروع کنیم؟/ قبل از شنیدن دستورات خدا، تشنۀ دستورات خدا شویم

ما می خواهیم قبل از اینکه به «ایمان به خدا» برسیم، تشنه «ایمان به خدا» بشویم. قبل از اینکه دستورات خدا را بشنویم، خودمان را محتاج دستورات خدا ببینیم. قبل از اینکه پیامبران خدا با ما حرف بزنند، درد و نیازمندی خودمان به طبیب را درک کرده باشیم. اگر طبیب بیاید و احوال ما را بپرسد، در حالیکه ما هنوز هیچ دردی در خود احساس نمی کنیم، ممکن است به طبیب بخندیم و کار او را جدی تلقی نکنیم. اما اگر به تشنگی رسیده باشی، قدر زلال زمزم دین را درک می کنی و لذت می بری و از آن نوش جان می کنی.

اگر به کسی که ضرورت و نیاز خودش به دین را نفهمیده، دین را عرضه کنی، می گوید من برای چی باید دینداری کنم؟! آنوقت چون سؤال این فرد، معترضانه است؛ اگر جواب صحیح هم بشنود، غالباً دوست ندارد متقاعد شود. اگر به کسی که هنوز با درک رنج های دنیا تشنه دین نشده است، بگویی نماز بخوان! می گوید: برای چی نماز بخوانم، اصلاً خدا چه نیازی به نماز من دارد؟ انسان باید ابتدا یک دردی پیدا کند و بعد به او بگویند مرهم درد تو، نماز است. او با اشتیاق می پرسد: چگونه، چطوری؟ و راحت با جان و دل می پذیرد.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

شیطان دنیا را شیرین جلوه می دهد/اگر انسان دنیا را شیرین ببیند، دین را تلخ می بیند

این روش می گوید ابتدا انسان ها را با واقعیت خودشان و واقعیت حیاتشان و با تلخی های این واقعیت آشنا کن. اگر کسی این تلخی ها را دید، دنبال شیرینی می گردد. دین است که این حیات را شیرین می کند. روش صحیح و طبیعی آشنایی با دین همین است.

نقطه مقابل این روش این است که شیطان اول دنیا را برای شما شیرین جلوه می دهد. وقتی تلقی یک انسان از دنیا این شده باشد که انسان در این دنیا می توان هرقدر که دلش خواست از دنیا لذت ببرد، دیگر دیندار نخواهد شد. اگر به او بگویی فقط یک قسمت هایی از این لذت را دین منع کرده است، به هیچ وجه قبول نخواهد کرد. روش شیطان نیز همین است که دنیا را زینت می دهد؛ «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین»(سوره حجر/  آیه 39) ولی امیرالمؤمنین(علیه السلام) -بر اساس فرازهای اول نامه31 نهج البلاغه - دنیا را پیش چشمت خراب می کند.

اگر از ابتدا تلقی شما این باشد که دنیا تلخ است، دنبال شیرینی می گردی ولی اگر تلقی شما از دنیا این باشد که دنیا شیرین است، آنوقت دین را تلخ می بینی. لذا ما بحثمان را با شناخت واقعیت ها و تلخی های دنیا شروع کردیم. اگر کسی نابینا نباشد، تلخی های دنیا را می بیند. مثلاً آیه شریفه می فرماید: ما به هر کس عمر بدهیم، جسم او را می پوسانیم(وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِى الْخَلْقِ اَفَلا یَعْقِلُونَ؛ سوره یس| آیه 68) و خدا می فرماید من این کار را کرده ام.

گاهی از اوقات ما نباید به متقاعد بودن خودمان برای دینداری نگاه کنیم، بلکه باید همه چیز را از نو بسازیم. شاید اشکالی در مراتب متقاعد شدن ما وجود داشته باشد. اگر مراتب متقاعد شدن ما برای دینداری درست انجام نشده باشد، مشکلاتی پیش می آید که چنین علائمی دارد: کاهل نمازی، کندی در سیر و سلوک الی الله و اطاعت از خدا. یعنی ایمان هست

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

انتخاب بین علاقه ها، یعنی کنار گذاشتن یک علاقه به نفع علاقۀ دیگر؛ و این یعنی مبارزه با نفس/ «مبارزه با نفس» جزء لاینفک حیات انسان است و الّا یا حیوان بود یا فرشته

خدا دوست دارد تو محکم و سخت تربیت بشوی. بزرگ شدن و آدم شدن انسان که ذیل معرفت شناسی انسان است، قبل از آغاز بحث از خدا مطرح است؛ همانطور که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.»(مصباح الشریعه | 13 وغررالحکم | 4637).

نگاه «معرفت نفس»ی و انسان شناسانه به این بحث این گونه است که: «انسان علاقه های مختلفی دارد. وقتی می خواهد بین علاقه هایش انتخاب کند، باید یک علاقه را به نفع علاقه ای دیگر کنار بگذارد و مبارزه با نفس از اینجا شروع می شود.»

علاقه های کمتر و بی ارزش تر، رو هستند و علاقه های با ارزش تر، پنهان هستند. انسان باید از یکسری از علاقه ها بگذرد تا بتواند به علاقه های عمیق تر برسد. (تا اینجا بحث معرفت نفس است و هنوز صحبتی از خدا به میان نیامده.) مبارزه با نفس جزء لاینفک حیات آدمی است و برای همین آفریده شده است و الّا یا حیوان بود یا فرشته. انسان وقتی می خواهد خوب بشود، باید بر سر راه خوب شدنش مانع باشد و مانع یعنی اینکه برخی از خوبی ها را دوست نداشته باشی و بعضی از بدی ها را دوست داشته باشی ولی از آن ها عبور کنی.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

اگر کسی «به جا» مبارزه با هوای نفس نکند، «بی جا» مبارزه با هوای نفس خواهد کرد

تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که ابتدا باید سراغ واقعیات تلخ حیات بشر و دنیای انسان برویم. واقعیت حیات انسان به او می گوید: ای انسان! تو برای بودن و زندگی کردن مجبوری با خودت(علاقه ها و خواسته هایت) مبارزه کنی. هیچ انسانی نمی تواند به همه خواسته های خودش برسد و مجبور است برای زندگی کردن خواسته هایی را قربانی کند. بهترین انتخاب و دادن بهترین قربانی، شاداب ترین روحیه را برای تو به ارمغان خواهد آورد. در این راه از محبت خدا هم خیلی لذت خواهی برد.

انسانیت انسان به مبارزه با هوای نفس است و اگر انسان با برنامۀ دین مبارزه با هوای نفس نکند، در جایی دیگر قطعاً مبارزه با هوای نفس خواهد کرد ولی لجن مال و مغبون می شود. اگر کسی به جا مبارزه با هوای نفس نکند، بی جا مبارزه با هوای نفس خواهد کرد.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

دنیا با ما سازگای ندارد/ همۀ نعمت های دنیایی که از خدا گرفته ایم، باید پس بدهیم

این دنیا هم دنیایی است که با ما سازگاری ندارد. ما چیزهایی که از لذت های دنیا را در طول چند سال از خدا گرفته ایم، همه را باید پس بدهیم. اینکه قوای جسمانی را کم کم از دست می دهیم، یک واقعیت است، اگر چه عده ای بیان آن را هم تلخ می دانند.

دشواری این وضعیت وقتی است که جسم پیر شده و توان بسیاری از کارها را ندارد ولی نفس جوان مانده و میل به خیلی از تمایلات داشته باشد. پیامبر اکرم می فرمایند: «نفْس آدم همواره جوان است حتى زمانى که استخوان هاى ترقوه او از شدّت پیرى سر به هم آورند، مگر کسى که خداوند دل او را با پرهیزگارى خالص کرده باشد و اینها اندک اند؛ نَفسُ ابنِ آدَمَ شابَّةٌ و لَو التَقَت تَرقُوَتاهُ مِن الکِبَرِ، إلاّ مَنِ امتَحَنَ اللّه ُ قَلبَهُ لِلتَّقوى، و قَلیلٌ ما هُم» (میزان الحکمه | حدیث20502). وقتی نفس جوان ماند ولی جسم پیر شد، می دانی چه بلایی سرت می آید؟ اگر تلخی ها و سختی های پیری را بفهمیم، جوانی کردن و بازی های جوانانۀ بی فایده در دوران جوانی را کنار خواهیم گذاشت، ولی در عوض در دوران پیری هم جوان خواهیم ماند.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

راه فرار از تلخی های زندگی، غفلت از این تلخی ها نیست/1. باید تلخی دنیا را دید 2. باید از این تلخی غفلت نکرد/غفلت از تلخی ها انسان را نابود می کند

انسان وقتی تلخی های وجود خودش، تلخی های سرنوشت خودش و تلخی های دنیای خودش را ببیند، ممکن است دنیا برایش غیرقابل تحمل و سخت شود، یا زندگی برایش بی روح، بی فروغ، بی نور و بی هیجان شود. در اینجا باید به این انسان گفت: بیا و خودت را از این تلخی ها غافل نکن. مثلاً مرگ را فراموش نکن. راه فرار از این تلخی ها، غفلت از این تلخی ها نیست. غفلت از تلخی ها، انسان را نابود می کند.

نه تنها باید نگرش به حیات را با توجه به تلخی هایش تصحیح کرد و تلخی ها را دید، بلکه از این تلخی ها، غفلت هم نباید کرد. روح انسان شیرینی طلب و لذت طلب است، روح انسان، رهایی طلب و عاشق پیشه است. اجازه بدهیم یک مدتی دلمان از این دنیا بگیرد، از وضع خودمان و این دنیا دلگیر شود، تا کم کم به وضعیت دیگری برسیم.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

مرحله «اول» خداشناسی این است که دوست داشته باشیم به خاطر خدا رنج ها را بپذیریم/بهترین راه برخورد با رنج ها، علاقه پیدا کردن به زجر کشیدن در راه خدا است

بهترین راه برخورد با تلخی های دنیا، انکار آنها نیست، بلکه یادآوری آنها است و اینکه به عشقی زندگی کنیم که اساساً دوست داشته باشیم به دلیل رسیدن به آن عشق، این تلخی ها را بپذیریم. بهترین راه برخورد با رنج های دنیا این است که از رنج بردن لذت ببری و بگویی من عشقی را دوست دارم که حاضر باشم به خاطر آن همه این رنج ها را پذیرا باشم. نه اینکه بگویی اگر رنج پیش آمد، به خاطر آن عشق، اشکالی ندارد. این مطلب، مرحله اول خداشناسی و ارتباط با خدا است که دوست داشته باشیم به خاطر خدا سختی ها را بپذیریم.

آدم در مرحله اول به جایی می رسد که بگوید: «خدایا آیا می شود که من به خاطر تو رنج بکشم؟» بهترین نحوه برخورد با سختی هایی که خدا در خلقت بشر قرار داده است؛ انکار، فرار و زرنگی کردن در کاهش رنج نیست، بلکه این است که به زجر کشیدن در راه خدا علاقه پیدا کنی.

کسی که دوست ندارد به خاطر خدا زجر بکشد، نه خودش را شناخته است و نه خدا را. کسی که دوست دارد به خاطر خدا زجرها را پذیرا باشد، از رنج راضی است و خدا هم از او راضی است و مدام به خدا نزدیک تر می شود؛ ولی یک نگرانی وجود دارد و آن هم جهنم است که دستمایه مناجات او می شود. امیرالمؤمنین(علیه السلام) کسی است که تمام زجرهای دنیا را برده است ولی نگران زجر آخرت هم هست و از ترس آتش جهنم، گریه می کند. مرحله اول خداشناسی این است که انسان دوست دارد به خاطر خدا زجر بکشد.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

مرحله «دوم» خداشناسی و ارتباط با خدا، «تعیین نوع رنج» توسط خدا است

 مرحله دوم این است که خداوند می پرسد آیا دوست داری در راه من زجر بکشی؟ بنده می گوید بله. خداوند می گوید: پس من خودم به تو زجر می دهم و زجر را تعیین می کنم. مثلاً اگر شما دوست دارید صدقه بدهید، خدا انتخاب کند که چه چیزی را باید صدقه بدهید. اگر قرار باشد خدا نوع زجر را تعیین کند، می داند که چه زجری را انتخاب کند که ضدحال باشد. البته خدا مهربان است و ظرفیت ها را رعایت می کند. عاشق خدا یعنی کسی که حتماً باید در راه خدا زجر بکشد و همه زجرها را باید تا آخر بکشد ولی خدا به هر کسی این اجازه را نمی دهد. خداوند در این عالم فقط به یک نفر اجازه داد که این راه را تا آخر برود و آن هم امام حسین(علیه السلام) بود...

Add new comment

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • Lines and paragraphs break automatically.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
back to top