قصه های قرآنی/ "سرگذشت قارون"
Attachment | Size |
---|---|
قصه های قرآنی/ "قارون" | 19.32 MB |
قصه های قرآنی - "سرگذشت قارون"
قصه های قرآنی مثل همیشه جذابیت خاص خود را دارد در این قطعه ویدئویی شما می توانید نظاره گر ماجرا و قصه « سرگذشت قارون » باشید.
از سری قصه های قرآنی : «داستان قارون»
ان قارون کان من قوم موسی قبعی علیهم... (سوره قصص: 76)
قارون از قوم موسی (علیه السلام) و از خویشان نزدیک او بود، در ابتدای کار مردی صالح و با تقوا بود ولی چون مدت توقف بنی اسرائیل و سرگردانی آنها در تیه به طول انجامید، قارون از قوم کناره گیری کرد و به صنعت کیمیا گری و طلا سازی پرداخت و به واسطه این عمل ثروت بی شمار و گنجینه های از طلا برای خود تهیه کرد، کلیدهای خزائن قارون را چند تن از مردان نیرومند حمل می کردند.
ثروت و گنجینه ها، قارون را به سرکشی و طغیان و تکبر کشانید و او را به لب پرتگاه بدبختی رسانید. به مؤمنین به نظر حقارت می نگریست و به داشتن ثروت، بر آنها افتخار می کردند و بزرگی می فروخت.
مردم کوته نظر هم وقتی تجملات و تشریفات زندگانی قارون را می دیدند، به او حسرت می بردند و با خود می گفتند ای کاش ما هم مانند قارون چنین ثروت و دستگاهی می داشتیم زیرا او را از زندگی استفاده کامل می کند.
خردمندان قوم می گفتند: وای بر شما، به این ظواهر فریبنده زندگی قارون حسرت نبرید، همانا ثواب خداوند برای مردم با ایمان، بسی گرانبهاتر و بالاتر از اینها است.
جمعی از روشن دلان بنی اسرائیل، وقتی تندروی های قارون را دیدند او را نصیحت کردند و گفتند: ای قارون! به این زرد سرخ دنیا خرسند مباش زیرا خداوند چنین کسان را دوست ندارد تو بااین ثروت عظیم و نعمتهای بی پایانی که خدا به توارزنی داشته آخرت را آباد کن و قدمی برای خدا بردار، از دنیا بهره برداری کن و همانطور که خداوند به تو احسان کردند، تو با بندگان او نیکی و احسان کن، به راه فساد مرو و مفسده جو مباش زیرا پروردگار مفسدین را دشمن دارد.
قارون گفت: من این ثروت را خودم، به واسطه علمی که دارم (کیمیا) تهیه کرده ام، ولی گویا نمی دانست که خداوند ملتها و امتهائی از او نیرومندتر و غنی تر بودند، به واسطه گناهانشان به هلاکت رسانید و هلاک کردن او هم در پیشگاه خدا امری است سهل و آسان.
باری، ثروت و مال، سرکشی قارون را به جائی رسانید که موسی (علیه السلام) به خیمه او وارد شد، لبخندی تمسخرآمیز زد و پیغمبر آسمانی خدا را کوچک شمارد، موسی (علیه السلام) با مهربانی و لطف از او پرسید: چرا در مجمع بنی اسرائیل که برای توبه و انابه به درگاه خدا تشکیل شده شرکت نکرده ای قارون جواب او را با مسخرگی و رذالت داد، موسی (علیه السلام) افسرده از خیمه او بیرون آمد و بیرون خیمه روی زمین نشست، قارون دستور داد مقداری خاکستر و آب آلوده بر سر و لباسهای موسی (علیه السلام) ریختند.
موسی (علیه السلام) به درگاه خدا از اهانتی که قارون به او روا داشته بود شکایت کرد، خداوند متعال در مقابل سرکشی و طغیان قارون و اهانت به مقدسات، او و تمام گنجینه هایش را به زمین فرو برد و به عذاب ابدی گرفتارش ساخت.
در آن حال کسانی که به زندگانی او حسرت می بردند، با سرور و خوشحالی به گفتند چه خوب شد که ما مثل قارون نبودیم و به عذاب خداوند مبتلا نشدیم.
آری، سعادت و نیکبختی و بهشت جاوید، مخصوص کسانی است که در دنیا سرکشی و طغیان نکنند و در زمین فساد برپا ننمایند.
مطالب پیشنهادی و مرتبط:
قصـه های قــــرآنـــــی1/ نقشه برای قتل حضرت موسی علیه السلام
Add new comment