به گزارش خبرنگار مرآت، بنابر برخی نقلها بیش از 30 قرن پیش از میلاد مسیح، شهری در غرب بحرالمیت بنا شد که آن را به نام بیتالمقدس میشناسیم. در طول این سدههای پنجاهگانه، این شهر همواره مورد توجه یهودیان، مسیحیان و مسلمانان بوده است و البته ایرانیان پیش از اسلام نیز نگاهی به این محدوده جغرافیایی داشتهاند؛ چنانکه 538 سال پیش از میلاد مسیح، بیتالمقدس تحت سیطره ایرانِ بزرگ قرار گرفت!(قابل توجه آریاییها و علاقهمندان به نقشه ایرانِ بزرگ!)
اوروسالم، اوروشالم و اورشلیم(مشتق از دو واژه اور به معنای شهر و سالم به معنای صلح و سلامتی) و ایلیا کاپیتولینا به معنای تپه خانه خدا از جمله نامهای قدیمی بیتالمقدساند که اولی در زمان داوود پیامبر و دومی در زمان تسلط رومیان، بر این منطقه اطلاق شد. برخی منابع نقل کردهاند که حضرت موسی(ع)، پیکر حضرت یوسف(ع) را از میانه رود نیل در مصر به فلسطین منتقل کرد و خود نیز پس از درگذشت، بنابر وصیتش در همین سرزمین دفن شد.
در زمانی که مسلمانان در سال 638 پس از میلاد، بیتالمقدس را فتح کردند، این شهر هویتی مسیحی داشت. مسلمین هم بیتالمقدس را شهری مقدس میدانستند و هم رابطهای حسنه با مسیحیان داشتند. تقدس سرزمین بیتالمقدس نیز در بسیاری از منابع دینی مسلمین و آیات و احادیث مورد تأکید قرار گرفته است. ارض مقدس و جایگاه نزدیک به آسمان از جمله تعبیراتی است که قرآن کریم برای معرفی این سرزمین به کار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) در پاسخ به پرسش عبدالله بن سلام که پرسیده بود میانه دنیا کجاست؟ بیتالمقدس را معرفی کرد. وقتی علت پرسیده شد پیامبر(ص) پاسخ داد:«به دلیل این که حشر و نشر و صراط و میزان در آنجا بر پا میشود.» از این گذشته، قدس به عنوان قبله اول مسلمین، از ابتدا نزد پیروان اسلام جایگاهی ویژه داشت.
از طرفی طبق نظریات مختلف در باب آخرالزمان و جنگ نهایی دنیا-جنگ سفیانی به تعبیر مسلمانان و جنگ آرماگدون به تعبیر مسیحیان و یهودیان- همگی بر این باورند که منجی آخرالزمان در این شهر ساکن و به پالایش جهان مشغول میشود. مطابق با روایات جنگ سختی در آخرالزمان در منطقهای به نام هرمجدون در فلسطین اتفاق خواهد افتاد.
همه اینها را گفتیم برای آن که بگوییم، فلسطین برای ایرانیان پیش از اسلام، پیامبران بزرگ الهی همچون موسی(ع) و پیروان آنها، مسیحیان، یهودیان و مسلمانان همواره عزیز، مقدس مورد توجه بوده است؛ بنابراین یکی از پاسخها به این پرسش که چرا فلسطین برای شما مهم است، این است: ما فلسطین را مقدس میدانیم!
این مقدمه را به خاطر داشته باشید.
وقتی جنایت عادی میشود!
هرگاه جمعیتی، هرچند اندک گرد هم آیند و اجتماعی تشکیل دهند، قوانینی هم به تبع آن وضع خواهند کرد تا روابط و مناسبات بهتر و سازمانیافتهتری را در درون خود و در ارتباط با دیگر جوامع داشته باشند و این از دیرباز رسم بشر بوده است. یهودیان صهیونیست نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنها پس از آن که به ظلم سرزمین فلسطین را به اشغال خود درآوردند، اصولی را برای مشی خود تعیین کردند که نژادپرستی صهیونیستی، نظامیگری، تکیه بر سلاح، کشتار برای هدف که همانا دستیابی مطلق به سرزمین موعود است و اعتقاد به حقوق ابدی یهودی خالص که یکی از آنها حق بیرون راندن فلسطینیهاست از آن جملهاند!
تصور کنید، یک دولت جعلی، گزارههای ایدئولوژیک نژادپرستانه خود را در ظرف جنایت بریزد و طی حدود پنجاه سال، نزدیک به 45 هزار کودک و زن و مرد فلسطینی را به شهادت برساند! تعداد زخمیها به کنار... به این عدد دوباره دقت کنید: 45 هزار انسان! فرض کنیم که فلسطین برای عدهای مقدس نیست، فرض کنیم که خون پاک آریایی(!) هم در رگهای عدهای جاری نیست و میلی به سرزمینی که روزی تحت سیطرهشان بوده ندارند، آیا انسانیت هم موضوع پیشافتادهای است؟
پاسخ دوم به این سوال که چرا فلسطین مهم است، این است که ما انسانیم و انسانیت برای ما مهم است. ما نمیتوانیم کشته شدن انسانها را به راحتی یک فیلم سینمایی تماشا کنیم!
میاننوشت: جالب اینجاست که اسرائیل آشکارا با اصولی که ذکر آن رفت، جنایت میکند و ککِ هیچ نهاد بینالمللی نمیگزد اما ایران خطرناک است چون مرگ بر آمریکا میگوید! حتی اگر هزاران بار توضیح داده باشد که مقصودش از مرگ بر آمریکا، مرگ بر یک دولت مستکبرِ ظالم است! یکسو نژادپرستیِ بیمنطق اسرائیلیها را شاهدیم و یکسو همراهی و همدردی با ملتی که حتی مذهبش با مذهب ایرانیان یکسان نیست؛ نهادهای به اصطلاح بینالمللی اینها را میبینند؟!
در اطلاعاتتان از صهیونیستها تجدیدنظر کنید!
سادهاندیشانه است اگر تصور کنیم که چنانچه فلسطینیها دست از مقاومت بردارند و کشورشان را به صهیونیستها تقدیم کنند، کار تمام میشود! استیلای اسرائیل بر اراضی اشغالی، آغاز دستدرازیهای جدید در منطقه است. شاهد مثال، همین تحرکات نصفه و نیمه در سوریه و لبنان! شاهد مثال، ترور دانشمندان هستهای ایران... چه کسی است که ایده نیل تا فرات را نشنیده باشد؟ چه کسی است که نداند، اسرائیل برای تحقق این ایده چقدر مصمم است؟ و چه کسی است که نداند، یکی از مهمترین بازوان اجرایی طرح خاورمیانه جدید، اسرائیل است؟
اگر تصور میکنید که اسرائیل با فراغت یافتن از مسأله فلسطین، آرام مینشیند، در اطلاعاتتان از صهیونستها تجدیدنظر کنید.
پاسخ سوم به این سوال که چرا فلسطین مهم است، این است که: چون امنیت کشور خودم برایم اهمیت دارد! چون میدانم پیروزی اسرائیل، یعنی به آتش کشیده شدن خاورمیانه، یعنی دهها هزار کشته و زخمی جدید؛ یعنی آشوب در خاورمیانه، یعنی ضررهای اقتصادی کلان... اگر اسرائیل در مرزهای فلسطین مهار نشود، مرزهایش را از نیل تا فرات گسترش خواهد داد.
نه غزه، نه لبنان، جانم فدای...!
و مسأله آخر. بدون تردید شما نیز بارها از زبان خیلیها این سوال را شنیدهاید که:«ما که خودمان در کشور مشکلات اقتصادی داریم و جمع زیادی از مردم با فقر دست و پنجه نرم میکنند، چرا به فلسطین و لبنان کمک می کنیم؟»
طرح این سوال که البته گاه صادقانه پرسیده میشود؛ دست کم ناشی از کماطلاعی از حوزههای نظامی و سیاست خارجی است و البته گاهی نیز مغرضانه و برای مقاصد سیاسی خاصی مطرح میشود.
پرسش اساسی از مطرحکنندگان این سوال میتواند آن باشد که:«چه کسی مدعی است که کمک به فلسطین از محل بودجههای مرتبط با رفاه مردم است؟»
رسیدگی به وضعیت معیشت شهروندان ایرانی وظیفه خطیری است که بار مسئولیت آن باید همواره بر دوش مسئولان سنگینی کند و همگان باید رفاه عمومی را از جمهوری اسلامی ایران مطالبه کنند. نهادهای حکومتی متعددی به طور مستقیم موظفند برای بهبود وضعیت زندگی مردم تلاش کنند و نگذارند فقر عرصه را بر مردم تنگ کند. وزارت امور اقتصاد و دارایی، وزارت بازرگانی جمهوری اسلامی ایران، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بانک مرکزی و کمیته امداد امام خمینی(ره) با بودجهها و کارویژههای مشخصی که دارند باید مورد سوال واقع شوند که چه میزان در رفاه و برچیده شدن فقر از زندگی مردم نقشآفرینی کردهاند؟
اما در کنار این نهادها، سیستم نظامی کشور نیز بودجه و کارویژههای مشخصی دارد. هوشمندی در عرصه سیاستهای نظامی کشور آنجاست که بدانیم توان، ایدهها و بودجههای نظامی را چگونه و در کدام بخشها هزینه کنیم. تشخیص این مسئله که بین خرید یک زیردریایی 200 میلیون دلاری و کمک 1 میلیون دلاری به یک سازمان چریکی که با دشمنان ایران در حال نبرد است، کدام یک بازدارندگی و تاثیر بیشتری در امنیت کشور دارد کار چندان پیچیدهای نیست، به ویژه آن که تاثیر این کمکهای اندک را به چشم دیده باشیم.
این که کشوری همچون عراق در مقابل هجوم آمریکا تنها یارای 21 روز مقاومت را دارد و در نقطهای دیگر، حزبالله لبنان به پشتیبانی ایران بیش از 30 روز در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل مقاومت میکند و به این رژیم اجازه کوچکترین تعرضی نمیدهد و این مقاومت به «جنگ نیابتی» مشهور میشود، معادله معناداری است.
شاید اگر سنگینی معنای «جنگ نیابتی» را به شایستگی درک کنیم سوالاتی از جنس سوال مورد بحث این نوشتار اساسا مجال مطرح شدن پیدا نکنند؛ چرا که در آن صورت خواهیم دانست که با کمک به فلسطین؛ فلسطین به نیابت از ایران و برای ایران و داخل در گفتمان ایران و با ادبیات ایران خواهد جنگید و حزبالله مرز ایران خواهد شد برای جلوگیری از نزدیک شدن اسرائیل به ایران.
بعید است کسی که بهرهای از منطق برده باشد منکر مشکلات کشور و وجود فقر در ایران شود اما چرا به جای پرسش از درستی عملکرد وزارتخانهها و هزینه صحیح بودجه کشور و نقائص عملکرد این نهادها در حوزههای رفاهی، اشکالات متوجه حوزه نظامی شده است؟ حوزهای که اتفاقا تا کنون عملکرد بسیار مثبتی داشته و بسیار مستحکم جلوه کرده است.
شاید با وجود گروههای تروریستی نظیر داعش که باید روزی در سوریه متوقف میشد اما گسترش یافت و عراق را ناامن کرد و وقیحانه ادعا کرد که هدف بعدی ایران است و به چند ده کیلومتری مرز ایران نزدیک شد و در ایران عملیات تروریستی انجام داد، درک این مسئله برای مردم ایران آسانتر شده باشد که برابر سخن علی(ع):«ذلیل و خوار نشد مگر کسی که در خانه خود با دشمن جنگید.»
و شاید آنان که ناآگاهانه شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران سر میدادند، اگر کمی تأمل میکردند، سمت و سوی شعارهایشان به سود انسانیت و عقلانیت، تغییر میکرد. من اگر جای آنها بودم، میگفتم هم غزه، هم لبنان، هم ایران؛ جانم فدای حقیقت و انسانیت!