تحلیل پدیده تکنولوژی / رابطه دین و تكنولوژی و تحلیل ریشه آن/بخش دوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

چگونگی تعامل دین و تكنولوژی
بنابراین تعریف و تبیین اولیه ای كه باید نسبت به دین و تكنولوژی داشته باشیم. براساس این نگاه است كه این صورت مسئله ها پاسخ پیدا می كند. آیا ما می توانیم در دست یابی به یك تمدن جدید از این تكنولوژی استفاده كنیم؟ یا این تكنولوژی ابزار دست یابی به یك تمدن جدید نیست؟ آیا ما باید مدعی تمدن جدید باشیم یا نباشیم؟ این ها صورت مسئله هایی است كه موضع ما را در ارتباط با دین و تكنولوژی تبیین می كند. بر همین اساس من ابتدا به سه نوع موضع گیری كه نسبت به تكنولوژی وجود دارد اشاره می كنیم و در بین این سه نظریه دیدگاه مورد نظر را بیشتر تبیین می كنیم. با توجه به مقدمات مذكور سه دیدگاه كلی نسبت به تكنولوژی وجود دارد. یك رویكرد این است كه تكنولوژی فن آوری جدید، فن آوری مطلوب است و نقطه ضعف و كاستی دارد كه باید در دل خودش رفع شود. در همین مسیر توسعه تكنولوژی است كه باید تكنولوژی را بهینه و نقطه ضعف هایش را مرتفع كنیم. بنابراین ما در مواجهه با این تكنولوژی باید تكنولوژی مدرن را بپذیریم، بلكه سعی كنیم به قافله بشری برسیم و شتاب بگیریم و حتی اگر بتوانیم از قافله كنونی سبقت بگیریم، یعنی به تعبیر دیگر ما می بایست تكنولوژی مدرن را به رسمیت شناخته و از آن تبعیت كنیم. یكی از كشورهای به اصطلاح توسعه یافته و پیشرفته را پیش روی خودمان قرار داده و سعی كنیم همانند آن ها به تكنولوژی مدرن دست یابیم. فرض كنید كشوری مثل ژاپن را به عنوان ایده ال خود بشناسیم و سعی كنیم به فن آوری هایی كه ژاپن به آن دست یافته است، نائل شویم.
نگاه دوم این است كه می بایست تكنولوژی را بومی كنیم؛ یعنی تكنولوژی مدرن را بیاوریم و از بین تكنولوژی ها گزینش كرده و آن تكنولوژی را با شرایط اقلیمی و جغرافیایی و فرهنگ خودمان سازگار كنیم.
بنابراین ما باید در تكنولوژی مدرن تصرف كنیم و آن را با فضای فرهنگی و اقلیمی مان هماهنگ كنیم. دیدگاه سوم این است، كه می بایست دنبال تولید تكنولوژی جدید باشیم و سعی كنیم كه تكنولوژی كنونی را در یك فرایند تاریخی در تكنولوژی منظور نظر خودمان منحل كنیم. این سه تا دیدگاه است. این دیدگاه ها گاهی ضرورت های عملی را توضیح می دهند كه چرا ما باید در تكنولوژی تابع دنیای غرب باشیم و یا باید از تكنولوژی غرب گزینش و انتخاب كنیم؟ یا این كه باید تكنولوژی جدید و فن آوری جدیدی را تولید كنیم؟ یك سلسله ضرورت های عملی را گاهی توضیح می دهند كه ما اضطرارهای عملی داریم كه این اضطرارهای عملی ما را مجبور به این موضع گیری می كند. گاهی اوقات، بیش ازاین است یعنی صرفا این نیست، كه اضطرار عملی را توضیح دهند. بلكه بحث های ارزشی را هم مطرح می كنند. یعنی مدعی هستند كه این تكنولوژی موجود جزو بایسته های حتی جامعه دینی ما است، یا خیر؟ بایسته ما ایجاد یك تكنولوژی جدید است. ما ازهر دو زاویه بحث را پی گیری می كنیم. كسانی كه مدعی هستند كه ما باید تكنولوژی مدرن را به رسمیت بشناسیم و از غرب در تكنولوژی تبعیت كنیم ادله ای دارند كه درواقع ادله عملی است. می گویند اولا این یك راهی است كه بشریت طی كرده و به یك نقطه ای رسیده است. شما هرگز نمی توانید از نقطه صفر شروع كنید و به یك تكنولوژی مدرن دست یابید و امكان آن در فضای كنونی فراهم نیست. از سوی دیگر حركت از نقطه صفر معقول نیست و ثانیا شما مقدورات و امكانات چنین چیزی را ندارید؛ فرض كنید بخواهید در دنیای كنونی بروید به طرف تولید تكنولوژی از نقطه صفر شروع كنید. اختلاف موجود بین كشورهای توسعه یافته و نیافته به تعبیر و ادبیات امروز، بین كشورهای شمال و جنوب و محدودیت مقدوراتی كه كشورهای توسعه نیافته و یا كشورهای قطب جنوب دارند، به آنان اجازه نمی دهد، دنبال تولید فن آوری جدید رفته و بتوانند یك فن آوری جدیدی كه قادر باشد با فن آوریهای مدرن رقابت كند دست یابند. اختلاف فاصله بین این كشورها و ضعف مقدورات شان چنین چیزی را ممتنع می كند. ببینید این درواقع یك نگاه عملی است. می گویند در عمل شما مجبور به تكنولوژی هستید و نمی توانید تخلف از آن داشته باشید. ضعف مقدورات شما، اختلافی كه بین آن ها و شما است؛ میزان مقدوراتی كه برای رقابت با تكنولوژی موجود لازم است در اختیار شما نیست. بنابراین شما نمی توانید تكنولوژی موجود را شكست دهید یا از آن سبقت بگیرید یا چیزی در عرض آن تولید كنید؛ شما مجبورید همان را به رسمیت بشناسید. علاوه بر آن كه تكنولوژی موجود امتحان خودش را داده است، یك سلسله مراحلی را از سر گذرانده و چالش هایی را پشت سر گذاشته است. این یك راه آسفالت شده كاملا روشن و شناخته شده و علامت گذاری شده ای است كه شما این راه را باید طی كنید و اگر این راه را طی كنید از یك سلسله مقدورات و امكاناتی برخوردارید كه دیگران تجربه اش را پشت سر گذاشته اند. بنابراین این یك جاده همواری است كه بشر قرن ها آن را تجربه كرده است.
شما اگر بخواهید یك راه جدیدی را در عرصه تكنولوژی بروید كه یك راه نرفته و تجربه نشده است. قطعا با یك امتحانات و چالش های سنگین روبه رو خواهید بود و علاوه بر این كه مقدورات چنین چیزی را ندارید، و دنیای مدرن اجازه چنین كاری را به شما نخواهد داد. این یك سلسله مبانی عملی است كه پیش رو طرح می كنند. از نظر ارزش هم مهم ترین مسئله این است كه مدعی هستند كه تكنولوژی مدرن هیچ بار ارزش خاصی ندارد؛ یعنی این طور نیست كه تكنولوژی با خودش فرهنگ، ارزش و اعتقادات خاصی را به دنبال بیاورد بلكه از این ناحیه پدیده ای خنثی است. شما هستید كه در عمل به او بار ارزشی می دهید، او را در مسیر خاص و برای اهداف خاص به كار می گیرید. البته گروهی كه این اندیشه دوم را ندارند، متوجه هستند كه تكنولوژی مدرن فرهنگ و اخلاق خودش را می آورد و فرهنگ و اخلاق زیباشناسی و سایر شئون حیات اجتماعی تأثیرگذار است. اینها معتقدند وقتی كه تكنولوژی مدرن می آید بافت نیروی انسانی را همراه با خودش تغییر می دهد. اندیشه ها و رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می دهد. متوجه این نكته هستند، اما فقط به این ضرورت ها تكیه می كنند. می گویند شما ناچار در تبعیت از این تكنولوژی هستید، علاوه بر این كه می دانید بعضی ها چون در دین حداقلی هستند و یا به دینی معتقد نیستند، معتقدند كه این ارزش هایی كه تكنولوژی مدرن به دنبال خود می آورد ارزش های بدی نیست. چه اشكالی دارد كه این ارزش ها هم وارد فضای جامعه ما بشود. پس بین این ها باید تفكیك كنیم. گاهی بحث بر سر این است كه آیا تكنولوژی مدرن حامل ارزش و فرهنگ و مبانی نظری خاصی است و وقتی وارد جامعه ای می شود با خودش فرهنگ و اخلاق خودش را می آورد یا نمی آورد؟ آیا تكنولوژی صرفا یك پدیده خنثایی است كه در اختیار شما قرار می گیرد و شما هستید كه از آن استفاده می كنید یا وقتی می آید اقتضائات خودش را بر شما تحمیل می كند؟ اساسا تكنولوژی اقتضایی دارد یا ندارد؟ این اقتضا، اقتضای فرهنگی و ارزشی خاصی است، می شود بار ارزشی روی آن گذاشت و گفت از نظر ارزشی یك تكنولوژی مطلوب یا منفی است یا نه بار ارزشی ندارد؟ این یك مسئله است
مسئله دیگر این است كه حالا بر فرض این كه تكنولوژی یك بار ارزشی منفی داشته باشد آیا شما چاره ای در مقابل تكنولوژی مدرن جز تسلیم شدن دارید یا نه؟ گروهی هستند كه معتقدند تكنولوژی بار ارزشی خاص خودش را دارد ولی مطلوب است و باید او را به رسمیت بشناسید. ارزش هایی هم كه به دنبال خودش می آورد، ارزش های مطلوبی است. دین هم به این عرصه ها اصلا كاری ندارد. عرصه حیات اجتماعی بشر عرصه دین نیست
در مقابل گروهی معتقدند كه تكنولوژی اصولا ارزش خاصی را با خودش نمی آورد. یك ابزار خنثایی است، كارآمدی هایی را در اختیار شما قرار می دهد، شما می توانید آن را در مسیر ارزش های خودتان استخدام كنید. بار ارزشی خاصی ندارد. گروهی هم معتقدند كه خیر، بار ارزشی خاص دارد و آن هم منفی است ولی شما در مقابل یك امر قاهری واقع شدید كه چاره ای جز تبعیت از آن ندارید. رویكرد دیگر آن است كه تكنولوژی بار ارزشی خاص ندارد ولی اقتضائات خاص خودش را دارد كه شما باید تلاش كنید تكنولوژی مدرن را با اقتضائات اقلیمی و فرهنگی خودتان هماهنگ كنید.
نگاه دیگر هم این است كه تكنولوژی بار ارزشی و فرهنگی خاص خودش را دارد و این بار ارزشی هم بار ارزشی مثبت نیست و به همین دلیل شما می بایست تكنولوژی را در یك فرآیند تكنولوژی مدرن منحل كنید.
اما دقت داشته باشید که در برخورد با تكنولوژی نه می شود سطحی انگاری كرد؛ بگوییم وارد مباحث پایه نشوید، این ها یك سلسله مباحث نظری است و نه می شود وقتی از مباحث پایه شروع می كنید، صرفا ناظر به یك سلسله مباحث نظری باشید كه معطوف به عمل نیست. در تحلیل تكنولوژی شما هم باید به مفاهیم بنیادین بپردازید، تكنولوژی را از مفاهیم بنیادین آغاز كنید و هم مفاهیم بنیادی تان ناظر به عمل باشد؛ یعنی ناظر به چگونگی و رشد تكنولوژی و چگونگی تبدیل و ایجاد تحول در تكنولوژی و امثال این ها باشد. بنابراین اینكه برخی گفته اند به بحث های پایه ای نباید پرداخت و یا بحث های پایه ای را بعضی دیگر به عكس در یك سلسله بحث های نظری محض خلاصه كرده اند كه هیچ معطوف به عمل نیست و ثمره عملی برای ما ندارد؛ به ما توان عملی برای موضع گیری در مقابل تكنولوژی موجود و قدرت ایجاد فن آوری جدید نمی دهد و این دو نظریه هر دو نقص دارند. بحث در تكنولوژی را از مفاهیم بنیادین آغاز كنیم، حتما باید گرایش و نگاه ما به بحث، شكل بحث به گونه ای باشد كه معطوف به عمل باشد.
پیعنی ناظر به شدن و تغییر عینی و ناظر به تحولات عینی و مكانیزم پیدایش و تغییرات تكنولوژی باشد. بر این اساس آن چه كه منظور نظر ما است از پیشینه بحث روشن شد.
ناكارآمدی تكنولوژی مدرن
ما معتقدیم كه تكنولوژی موجود، تكنولوژی مدرن، اولاً برخلاف تمام ادعایی كه داشت است و هنوز هم سردمداران آن مدعی هستند كه تكنولوژی در خدمت بشر است؛ برای ایجاد رفاه، امنیت و آسایش بشر تاكنون توانسته است ضریب امنیت، ضریب رفاه، ضریب آزادی بشر، ضریب قدرت عمومی بشر را توسعه دهد و در آینده هم می تواند؟ تكنولوژی مدرن چنین كارآمدی را ندارد این یك نقد برای تكنولوژی است كه باید مورد دقت قرار گیرد كه تكنولوژی مدرن به ابزاری در خدمت طبقات خاص، تبدیل شده و نتوانسته است عدالت عمومی را تأمین كند. الآن ببینید مجموع فن آوری ها و تكنولوژی كه در جنگ كنونی در اختیار دنیای غرب و آمریكا بوده است، اعم از تكنولوژی نظامی و یا فرض كنید اطلاع رسانی اش و تكنولوژی كه با آن جنگ روانی را هدایت می كرد، آن هم یك فنون عملی است و تكنولوژی فقط در ماشین آلات خلاصه نمی شود. مجموع این فنون عملی آیا چه ره آوردی برای بشر داشته است؟ در خدمت چه كسانی بوده است، آیا توانسته است عدالت را برای شما ایجاد كند؟ الآن یكی از مهم ترین و سودآورترین تجارت در جامعه جهانی، تجارت اسلحه، سلاح های كشتار عمومی و كشتار انسان ها است كه در مرتبه اول قرار دارد. در حالی كه كشورهای غربی همین هایی كه مدعی تكنولوژی مدرن هستند اضافه تولید مواد غذایی شان را در دریا می ریزند و در اختیار گرسنگان آفریقا قرار نمی دهند. ولی همین ها سلاح های نظامی را در اختیار گروه های درگیر در كشورهای آفریقایی قرار می دهند؛ برای این كه جنگ را شعله ور كنند. این ها بحث هایی است كه دوستان با آن آشنا هستند و من هم مكرر این بحث ها را طرح كرده ام. همه فن آوری های موجود عملی در پایان به چه چیزی ختم شده است؟ آیا این فن آوری های موجود به عدالت در مقیاس جامعه جهانی ختم شده است؟ آیا توانسته است، شكاف طبقاتی را بردارد؟ آیا توانسته است به اصطلاح توزیع امكانات را در عالم عادلانه كند؟ یا این كه نه تنها توزیع امكانات را عادلانه نكرده، نتوانسته توزیع امكانات را عادلانه كند، بلكه در قرن معاصر دنبال این هستند كه نیروهای انسانی ای كه قدرت تأمین نیاز آن ها را ندارند، یا نمی خواهند نیاز آنها را تأمین كنند؛ آنها را از جامعه جهانی حذف كنند. این یك بحث است. آیا توانسته است عدالت، رفاه و آزادی را تأمین كند كه ما معتقدیم چنین چیزی واقع نشده است و این شاخصه ها مثبت نیستند، در جای خودش بحث های مفصلی روی آن شده است. این یك امر روشنی هم هست از نظر ما خیلی احتیاج به گفت و گو ندارد. این یك بحث است كه باید در جای خودش حتماً تبیین بشود. بحث دوم این است كه آیا این كه تكنولوژی مدرن نتوانسته است عدالت و امنیت و رفاه عمومی را تأمین كند، ناشی از ضعف در آن انسان هایی است كه مدیریت این تكنولوژی را به عهده داشته اند و آن را در مسیر غلط به كار گرفته اند یا در اقتضاء ذات خود این تكنولوژی هم چنین چیزی نهفته است؟ مدعای دوم ما این است كه تكنولوژی مدرن در درون خودش چنین اقتضایی دارد كه نمی تواند تكامل را سرپرستی كند.
نمی تواند بشر را به سمت قرب الهی برساند بلكه یك تكنولوژی تك ساحتی است كه تنها جنبه های حسی و نیازهای ظاهری انسان را منظور نظر دارد. تكامل نیاز و ارضاء را در جهت نیازهای مادی بشر می بیند و اگر تكنولوژی تنها در جهت ساحت حسی انسان حركت كرد، بالضرورت منتهی به چنین پایانی خواهد شد. این هم مدعای دوم است. به تعبیر دیگر اگر می بینید تكنولوژی مدرن با این ضعف ها مواجه است ریشه اش فرهنگ و مبانی حاكم بر این تكنولوژی است. این دو ادعایی است كه مورد نظر ما است. بنابراین ما معتقدیم كه تكنولوژی مدرن تكنولوژی است كه نمی تواند در خدمت بشریت قرار گیرد. تكنولوژی طبقات خاص است و دائماً جامعه جهانی را در مسیر منابع آن طبقات خاص بیشتر به كار می گیرد و استخدام می كند و هم نیروی انسانی، هم منابع طبیعی، هم ابزار و ماشین آلات را در مسیر توسعه اقتدار یك طبقه خاص به كار می گیرد. تكنولوژی مدرن و عقلانیتی كه بر تكنولوژی مدرن و ارزش فرهنگی كه بر تكنولوژی مدرن حاكم است، این ها هستند كه زمینه چنین چیزی را فراهم آورده اند.
دو نقد بر تكنولوژی مدرن
دو نقد بر تكنولوژی مدرن است یك نقد، نقد در كارآمدی است كه آیا این تكنولوژی مدرن در جهت آن آرمان ها و اهدافی كه مدعی آن بوده است، كارآمدی داشته یا نداشته، توانسته عدالت عمومی بیاورد؟ برخلاف توسعه دم افزونی كه داشته است ایجاد عدالت عمومی كرده است یا نكرده است؟ الآن مسئله اصلی قرن معاصر مسئله دنیای فقیر و غنی است و چالش بین این دو دنیاست.
رمزی كلارك وزیر اسبق دادگستری آمریكا از كسانی است كه نگاهش به صنعت و تكنولوژی مدرن و نظام مدرن غربی در مجموع نگاه منفی است. در یكی از مصاحبه های اخیرش از او سؤال كرده بودند: به نظر شما مسئله اصلی مهم قرن بیست و یكم كه پیش روی بشر است چیست؟ می گوید: مسئله اصلی، مسئله دنیای فقیر و غنی است و در تبیین و توضیح اضافه می كند: مسئله این است كه ما باید با آن نیروی انسانی مازادی كه در فرآیند توسعه نمی توانیم برای آنها كار مفید تولید كنیم، چه كار باید بكنیم؟ آیا باید برای آنها كار غیرمفید تولید كرد؟ با پیشرفت و توسعه تكنولوژی و فن آوری ها نیاز به نیروی انسانی كم شده است؛ قسمت عمده ای از نیروهای انسانی هستند كه در مسیر توسعه به كار نمی آیند. عده ای از آنها هستند كه توانایی ها و مهارت ها و امكانات و استعدادهای بیشتری دارند و عده ای هم هستند كه توانایی ها و مهارت ها و استعدادهایشان محدودتر است. آیا ما وقتی در مسیر توسعه تكنولوژی بی نیاز از نیروی انسانی می شویم، برای نیروی انسانی مازاد كار غیرمفید تولید كنیم؟ یا اساساً این نیروی انسانی مازاد را حذف كنیم؟ می گوید: اگر شما یك كار غیرمفید برای این نیروی انسانی تولید كنید كه برای خود او هم روشن باشد كه كار مفید نیست؛ فقط برای این است كه او مشغول به كار باشد و بعد امكاناتی به او تخصیص پیدا كند؛ این یك نوع مرگ فرسایشی است. بنابراین پیشنهادی كه الآن دنیای غرب می دهد این است، كه این نیروها را حذف كنیم؛ یعنی به طور كلی نسلی كه ضعیف است، و قدرت پیشرفت و توسعه ندارد، آن را حذف كنیم چرا؟ به خاطر این كه مجموع مصرف كننده ای هستند كه در فرآیند تولید نیاز به آنها نیست. كار غیرمفید هم برایشان تولید كنید یك مرگ فرسایشی است. می گوید شما در فرآیند توسعه یك سلسله نیروهای انسانی دارید كه این نیروهای انسانی به كار نمی آیند، ازنظر تنازع بقا هم بین نیروهای كارآمد و آنها تنازع است. آنها نیروهای ضعیفی هستند كه نتوانستند خودشان را بالا بیاورند. اگر مردم آفریقا الآن بیكار می شوند یا نمی توانند، در مسیر توسعه تكنولوژی پیشرفت كنند، به خاطر ضعف شان است. در این شرایط وقتی جامعه جهانی تبدیل به یك دهكده واحد می شود، منابع عالم به شكل دیگری توزیع می شوند، جغرافیای سیاسی عالم به هم می خورد، مفهوم دولت، ملت ها عوض می شود و دنیای جدیدی تعریف می كنیم. آیا باید این نیروهای انسانی ای كه غیركارآمدند و این ناكارآمدی شان هم به ضعف های شان برمی گردد، اینها را به رسمیت بشناسیم؟ و برای آنها تولید كار غیرمفید كنیم درحالی كه می دانند كار غیرمفید است؛ این طوری مشاركت شان دهیم یا حذف شان كنیم؟ طبیعی است حذف راه بهتری است. رمزی كلارك می گوید: آن مسأله ای كه دنیای غرب و جهان با آن مواجه است این مسأله است و دنیای غرب دنبال حذف این نیروها است. من حدس می زنم اپیدمی شدن خیلی از بیماری ها در آفریقا و امثال آن و نسل كشی ها ناشی از همین اندیشه است. این اندیشه بعضی از فیلسوفان غرب است كه می گویند چگونه به خود حق می دهید، حشرات و حیوانات مزاحم را نسل كشی كنید. و حشراتی كه در مزرعه هستند همه را نابود و سمپاشی می كنید؛ به همین دلیل می شود آن نسل ضعیف و ناكارآمدی كه قدرت هماهنگ شدن با بافت تكنولوژی را ندارد، حذف كرد. پس غرض من این است كه كار فن آوری و تكنولوژی مدرن به جایی رسیده است كه نه فقط جامعه جهانی را در استخدام توسعه سرمایه داری قرار داده است، نمی گویم توسعه سرمایه ها، توسعه سرمایه داری. بلكه دنبال این است كه نیروهای انسانی ای كه در این مسیر هماهنگ نمی شوند، به طور كلی حذف فیزیكی كند. سؤال این است كه آیا این فن آوری های جدید به اقتضای ذاتشان به این جا كشیده شده اند.
ما معتقدیم این اقتضا در درون فن آوری های جدید است و فن آوری های جدید یك سلسله ضعف های بنیادینی دارند كه آنها را به این جا كشانده است و ما باید از یك نقطه های بنیادین دیگری آغاز كنیم و به فن آوری جدید برسیم. البته معنای این حرف این نیست كه ما فن آوری های موجود را می توانیم حذف كنیم، یا در وهله ای از آنها بی نیاز شویم، این گونه نیست. جزیی از زندگی و معیشت مادیمان فن آوری های جدید است. در فضای این فن آوری زندگی می كنیم ولی از آن طرف هم مجبور به این فن آوری ها نیستیم؛ این جا است كه ما نیازمند به یك تحلیل عمیق از تكنولوژی هستیم. باید مفاهیم بنیادین تكنولوژی را موضع بحث قرار دهیم و بعد موضع خودمان را براساس آن تحلیل های بنیادین نسبت به تكنولوژی مدرن تبیین كنیم و آن گاه ساز و كارهای عملیاتی جدیدی برای دستیابی به یك تكنولوژی جدید، برای منحل كردن تكنولوژی كنونی در یك تكنولوژی كارآمد دیگر در مسیر تمدن اسلامی تبیین كنیم. این چند كار است كه پیش روی ما است. باید اول روشن كنیم واقعاً تكنولوژی مدرن به نفع بشر بوده است یا نبوده است؟ آیا می تواند تكامل را سرپرستی كند، یا نمی تواند؟ آیا توانسته است ایده آل بشر را تأمین كند؟ و اگر نمی تواند تكامل را تأمین كند؛ چرا نمی تواند تكامل را تأمین كند و چه ضعف های بنیادینی در آن وجود دارد؟ آیا فرهنگ و ارزش خاصی در آن است؟ آیا تكنولوژی مدرن، تكنولوژی غیردینی و ضد دینی است یا نه تكنولوژی ضد دین نیست؟ اینها مفاهیم بنیادینی است كه باید موضوع دقت قرار بگیرند و به خصوص باید تكنولوژی را در سطوح مختلفش مورد توجه قرار دهیم. آن روش هایی كه حاكم بر تولید معادلات و ابزار طراحی صنایع و طراحی ماشین آلات هستند. از آن تكنولوژی تا تكنولوژی ای كه روش مهندسی طرح را به عهده دارد تا تكنولوژی به معنی ابزار تبدیل منابع به محصول یعنی ماشین. همه این سطوح را باید مورد توجه قرار دهیم و بعد ببینیم كه آیا این سطوح مختلف تكنولوژی مبانی و غایاتی دارند؟ و اگر در مسیر این مبانی و غایات قرار گرفتیم، آیا می توانیم تكامل را تأمین و به بشریت خدمت كنیم؟ و بالاتر آیا این مبانی و غایات با دین هماهنگ هستند یا هماهنگ نیستند؟ این صورت مسأله ها است كه موضوعات بسیار جدی و پردامنه ای است كه نیاز به بحث های طولانی و دقیق و جدی دارد.

**********************************
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری

 

Share