السلام علیک یا سیدی یا ابا عبدالله.
امام حسین علیه السلام در ذکر لسانی و عملی و قلبی درسی داد به جهانیان که در دنیا نظیر نداشته است. ذکر را بر سه دسته تقسیم کردیم. با زبان با قلب با عمل. امام حسین علیه السلام. این سه قسمت و سه مرحله را همه در حد اعلی و محیر العقولی، مصور و مجسم ساخت. اما ذکر لسانی. برادرش قمر بنی هاشم علیه السلام را عصر تاسوعا صدا کردت دقیقا مقاتل معتبر به این تعبیر نوشته اند که فرمود:(بنفسی انت) جانم به قربانت! برو از اینها امشب را مهلت بگیر. چرا؟ برای اینکه ذکر لسانی و ذکر عملی و قلبی انجام بدهند فرمود:(لعلنا نصلی لربنا)(1) برای اینکه امشب را نماز بخوانم. خدای خودمان را بخوانیم، استغفار کنیم. بعد فرمود ابوالفضل، برای اینکه به گوش من و شما برسد. فرمود: خدا می داند که قرآن خواندن را من دوست دارم؛ نه اینکه الان چون می بینم آخر عمرم است، نه اینکه یک شب مهلت دارم فقط چون قرآن خواندن را دوست دارم. دستور داد. آن بقیه عشاق هم آن شب را به ذکر و مناجات بپردازند: آنها که گزارش از خیام ابی عبدالله تهیه کردند به این تعبیر نوشتند:(لهم دوی کدوی النحل)(2) آنچنان که زمزمه از کندوهای زنبور عسل بلند می شود، همین طور از خیمه های ابی عبدالله زمزمه دعا و مناجات بلند می شد. وقتی نگاه کردند به درون خیمه ها این طور توصیف کردند: گفتند: دیدیم همه اشان مشغولند.(ما بین قائم و قائد و راکع و ساجد) و اما ذکر عملی! مگر نه این است که از آن عالم بزرگ، نقل کردیم که ذکر عملی این است که بدن و جوارح خود را مستغرق در اعمال عبادی بسازد؟ دیگر چه استغراقی از این بالاتر که مولای ما ابی عبدالله علیه السلام قطعه قطعه شد؛ در عین حال می بینیم که چون این سه مطلب به هم مربوط است باز هم از ذکر لسانی دست برنداشته است.
یک چیزی از آیات قدرت خدا برای شما بگویم آن وقت آن قدرت را که گفتم، گریه کنید. پروردگار میلیاردها بشر آفریده است. از آیات و قدرت خدا این است که هر کسی یک صدای مخصوص به خود دارد. من یک وقت فکر کردم که اگر بنا می شد صداها عین هم باشد اصلا نظم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی عالم به هم می خورد. مثلا شما آقازاده ای دارید در فلان کشور، در یک نقطه دور دنیا، درس می خواند. ایشان به شما زنگ می زند و می گوید بابا! من حالم خوب است. من سالم هستم. صدها فرسخ بین شما و این آقازاده راه است. شما فقط از صدا می فهمید که این آقازاده شماست. این دوست شماست. یا تلفن می کنند که این قدر پول حواله کنید. این قدر حواله شد. اگر صداها مثل هم بود اصلا امنیت دنیا به هم می ریخت این اصوات عجیب است و در امور دنیا هم دخیلند. هر کس صدای مخصوص به خود دارد، اگر پدر ماست. اگر برادر ما و یا پدر ما پشت پرده و دیوار حرف بزند اصلا لازم نیست ما صورت او را ببینیم می فهمیم که این پدر ماست یا برادر ماست. ای مردم! الان وقت گریه است. بچه های ابی عبدالله یک وقت دیدند که صدای آقای خودشان می آید. خدایا! مگر پدر ما را در کربلا نکشتند؟ یا ابا عبدالله! یک وقت متوجه بشوند ببینند سر نازنینت دست از ذکر لسانی برنداشته است. ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم، کانوا من ایاتنا عجبا(3)
چه خوش است صورت قرآن ز تو دلربا شنیدن ***** به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
راوی می گوید: یک وقت دیدم این سرها را عبور می دهد. می گوید: بی اختیار شدم آنچنان یک سیلی به صورت خودم زدم که نزدیک بود چشمم بیرون بیاید .نگاه کردم به سر نازنین، دیدم آیه سوره مبارکه کهف را بر لب دارد گفتم، عزیز فاطمه! به خدا قسم کار تو از اصحاب کهف هم عجیب تر است چه کسی در دنیا دیده بود سری قرآن بخواند؟.
پی نوشت:
-----------------------
1) اللهوف، ص 89؛ الارشاد ج 2، ص 89.
قال لأخیه العباس ع ان استطعت أن تصرفهم عنا فی هذا الیوم فافعل لعلنا نصلی لربنا فی هذه اللیلة فانه یعلم أنی أحب الصلاة له و تلاوة کتابه.
2) اللهوف، ص 91.
قال الراوی و بات الحسین ع و أصحابه تلک اللیلة و لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد فعبر علیهم فی تلک اللیلة من عسکر عمر بن سعد اثنان و ثلاثون رجلا و کذا کانت سجیة الحسین ع فی کثرة صلاته و کمال صفاته.
3) سوره مبارکه کهف، آیه 9.