شعر قافله رفته بود از وحید قاسمی / ویژه سوم محرم
شعر قافله رفته بود از وحید قاسمی - ویژه سوم محرم الحرام
به مناسبت فرار رسیدن ماه سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، قطعه شعر قافله رفته بود از وحید قاسمی ، تقدیم محبان سیدالشهداء علیه السلام و یاران باوفایش می کنیم.
قافله رفته بود و من بیهوش / روی شن زارهای تفتیده
ماه با هر ستاره ای می گفت: / بی صدا باش! تازه خوابیده
۞ ۞ ۞
قافله رفته بود و در خوابم / عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدک / سیب سرخی برای من چیده
۞ ۞ ۞
قافله رفته بود و من بی جان / پشت یک بوته خار خشکیده
بر وجودم سیاهی صحرا / بذر ترس و هراس پاشیده
۞ ۞ ۞
قافله رفته بود و من تنها / مضطرب، ناتوان ز فریادی
ماه گفت: ای رقیه چیزی نیست / خواب بودی ز ناقه افتادی
۞ ۞ ۞
قافله رفته بود و دلتنگی / قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه دیدم گفت: / طفلکی باز هم که جامانده
۞ ۞ ۞
قافله رفته بودو تاول ها / مانعی در دویدنم بودند
خستگی، تشنگی، تب بالا / سد راه رسیدنم بودند
۞ ۞ ۞
قافله رفته بودو می دیدم / می رسد یک غریبه ازآن دور
دیدمش سایه ای هلالی شکل / چهره اش محو هاله ای از نور
۞ ۞ ۞
از نفس های تند و بی وقفه / وحشت و اضطراب حاکی بود
دیدم او را زنی که تنها بود / چادرش مثل عمه خاکی بود
۞ ۞ ۞
بغض راه گلوی من را بست / گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شکست و گفت / دخترم، مادر تو زهرایم
اشعار مرتبط و پیشنهادی : اشعار روز سوم محرم؛ حضرت رقیه علیها السلام - بخش اول | بخش دوم
جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد موضوعات و اشعار ماه محرم، «ویژه نامه خون خدا (امام حسین علیه السلام)» را مشاهده نمایید.
افزودن دیدگاه جدید