روز دوم ماه محرم ؛ نماد پایداری
روز دوم ماه محرم ؛ نماد پایداری
روز دوم ماه محرم ، به نماد پایداری و مقاومت مشهور است. در این نوشتار سعی داریم وقایع روز دوم ماه محرم و حوادث پیش آمده برای کاروان امام حسین علیه السلام را به اختصار بیان کنیم، با ضیاءالصالحین همراه باشید.
آفتاب محرم بر می آید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند. سرخی بیرق ایستادگی از گلدسته ی دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می آید. عطر شهادت مشام را می نوازد و چشم ها در انتظار طراوت اشک به تماشا می نشیند. عقربه ی زمان روی نقطه ی پنجم عشق قفل می شود. خواب ها از چشم های خسته می گریزد و حسینیه سینه ها سیاه پوش می شود. آری محرم شده و انتظار لباس های مشکی به سر آمده است.
این شب ها باید به سوگ نشست. هر شب به سوگ ستاره ای از آسمان امام حسین علیه السلام. هر یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت علیهم السلام و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین علیه السلام و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضه آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.
روز دوم محرم، روز ورود کاروانیان به کربلا
در روز ورود حضرت امام حسین علیه السلام به كربلا اختلاف است ولی صحیح ترین اقوال آن است كه ورود آن عزیز به كربلا در روز دوم محرم الحرام سال 61 هجرت بوده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(علیه السلام) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامه راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. او آموزگار بزرگ پایداری است. دومین روز از محرم است و کربلا می رود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. می رود تا پذیرای کاروانی از نور باشد؛ کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفه ی پیغمبر. کاروان از راه رسید! صدای بانک جرس در نینوا پیچید. کاروانی کوچک، در صحرایی سوخته به پیش می رود؛ صحرایی که نسیمش هم سوزناک است و از زمینش بلا می روید. این کاروانِ کوچک، تنها در آغوش مرگ خیمه خواهد زد و اهل آن، تنها در لباس سرخ، حاجی خواهند شد. و چه زیباست رقیه در این لباس احرام. کاروان وارد سرزمینی عجیب شد. زینب علیها السلام با جلال و عظمت وصف ناپذیری و در حلقه جوانان بنی هاشم کنار قلب تپنده خود ایستاده است.
حضرت نام سرزمین را پرسید. گفتند نام اینجا «عقر» است. دوباره پرسید آیا نام دیگری ندارد. گفتند به اینجا «نینوا» نیز می گویند. نام دیگری هم دارد که «کربلا»ست. امام با شنیدن این نام شروع به گریستن کرد. خواهر علت را جویا شد. فرمود: زینب جان؛ این موضع کرب و بلا و محنت است. فرود سپس فرمود: فرود آئید كه اینجا منزل و محل خیام ما است، و این زمین جای ریختن خون ما است. و در این مكان واقع خواهد شد قبرهای ما. {1} حضرت به آسمان نگاه کرد و فرمود: «اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَالْبَلآءِ»
در روایت دیگری نیز آمده است هنگامی که به امام حسین علیه السلام گفتند نام اینجا کربلاست حضرت خاک آنجا را بویید و گریست و فرمود : «ام سلمه مرا خبر داد که روزی جبرئیل نزد رسول خدا بود و من تو را نزد او بردم و تو گریه می کردی. پیامبر تو را گرفت و در دامن نشاند. جبرئیل گفت: آیا او را دوست داری؟ پیامبر فرمود: آری. جبرئیل عرض کرد: امت تو او را می کشند. سپس خاک کربلا را به پیامبر نشان داد. والله این همان خاک است» و بزم کوفیان آغاز شد، چه نیک، به استقبال کاروانیان آمدند و چه خوب، رسم مهمان نوازی را به جا آوردند؛ مهمانی که خود، فرا خوانده بودند.
اینک این تو و این کربلا؛ در این آزمون حیرانی و در این ابتلای عظیم، کجا خواهی ایستاد؟ در صف امام حسین علیه السلام یا یزید؟
مطالب پیشنهادی : همراه با کاروان عشق از مدینه تا کربلا
منابع:
{1}: (برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی)
افزودن دیدگاه جدید