ساغر شوق - بیژن ترقی

انجمن‌ها: 

شب است و ساغر شوقم ز باده گلگون است
ولی چه سود که در جام زندگی خون است

ز سوی قمریکان شکسته بال چمن
هر آنچه نغمه به گوشم رسیده محزون است

سرود سرمدی ای دوست لحظه ای سرکن
که غم نموده کمین در پی شبیخون است

چه گوهری به کمال تو کار برده فلک
که هر هنر که تورا داده در مکنون است

ندارد این همه شور و نشاط و سرمستی
شراب اگر چه ز خمخانه فلاطون است

قلم ز نیشکر است و رقم ز سوده مشک
ز بس که خط تو شیرین و شنگ و موزون است

پری وشان خط و خلق و بانگ و نغمه شعر
به هم برآمده ای دوست این چه افسون است

تو کوله بار هنر بسته می روی شب و روز
اگر چه فاصله ها کوه و دشت و هامون است

شجر که پاک بود میوه اش شکر ریز است
گوهر که پاک بود طالعش همایون است

به شعر حافظ و آوای دلکشت بیژن
اگر چه جان دهد از شوق باز مغبون است

 

 

شعر: بیژن ترقی

Share