صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی

فاطره ذبیح زاده
صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی

یک جرعه آفتاب
پیامبر اسلام: «هنگامی که فتنه ها مانند تاریکی های شب به شما هجوم آورد، به قرآن پناه ببرید و هر کس از قرآن پیروی کند، او را به بهشت می برد و هر کس قرآن را رها کند، به جهنم می رود و قرآن بهترین دلیل به بهترین راه و صراط مستقیم است».[1]
حضرت علی(ع): «خداوند متعال قرآن را سیراب کننده عطش علما و بهار قلب های فقیهان و دلیل راه های صالحان قرار داد».[2]
حضرت علی(ع): «اَفْضَلُ الذِّکْرِ أَلْقُرْآنُ بِهِ تَشْرحُ الصُّدُورُ وَ تَسْتَنیرُ السَّرائِر؛ بهترین ذکر قرآن است که به واسطه آن سینه ها باز می شود و دل ها نورانی می گردد».[3]
حضرت علی(ع): «اِنَّ فِیهِ شِفاءَ مِنْ اَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ؛ در قرآن شفای بدترین دردها که کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است می باشد».[4]
امام صادق(ع): «سزاوار است برای مؤمن که تا نمرده است قرآن را بیاموزد».[5]
اشاره
مکر شیطان

جهان غرب، پس از گذر از قرون وسطی و پاگذاردن به سده های تعقل و تفکر، کوشید تا علل و عوامل حاکمیت مطلق کلیسا در قرون تاریک وسطی را از بین ببرد و معدوم سازد و این چنین به یک انتحار معنوی دست زد. این فرآیند، شاید در جهان غرب و دنیای مسیحیت یک اقدام ناگزیر بوده است؛ ولی متأسفانه جهان غرب در تعمیم این نوع تفکر به تمام ادیان می کوشد؛ بدون آنکه توجه داشته باشد که میان دینی مانند اسلام و مسیحیت قرون وسطی تفاوت از زمین تا آسمان است.
دین اسلام، یک دین پویا، پاسخ گو و استدلال پذیر است؛ ولی مسیحیت دوره وسطی، یک دین جامد، تحکمی و چکشی و بدون استدلال و منحصراً طاعتی بود و از زاویه دیگر، قرآن در مقایسه با کتاب مقدس (تورات و انجیل)، بسیار استدلال پذیر و منسجم است و هیچ آیه ای نقیض آیه دیگر نیست.
جهان غرب (البته آن دسته ای که از راه ستیز با ادیان و فرهنگ های سایر ملل، سعی در تحمیل فرهنگ خود دارد) زیرکانه دریافته است که مشترکات دنیای اسلام، اعتقاد به خداوند یکتا، رسالت پیامبر مکرم اسلام و اعجاز و ماندگاری قرآن است؛ مذاهب اسلامی هر چه با یکدیگر اختلاف داشته باشند و یکدیگر را نقد کنند، وقتی پای یکی از این سه مورد پیش آید، چون «بنیان مرصوص» در یک صف می ایستند. پس کوشید تا در یک اقدام از اهمیت و اعتبار این سه بکاهد و یا آن را به سخره بگیرد.
رشد اسلام گرایی در غرب، آن را از درون به زانو درآورده است. در بیرون مرزهای اروپا و امریکا، دنیای اسلام از نظر اقتصادی، نظامی و سیاسی، در چنگال دنیای غرب گرفتار آمده، ولی قرآن و اسلام از درون و به آرامی و بااطمینان در امپراتوری زور و زر آنان نفوذ کرده و قدرت آنها را در معرض تهدید قرار داده است.
این گونه بود که جهان غرب با انتشار کتاب آیات شیطانی، اوج استیصال خود را در برابر عظمت و تأثیرگذاری فرهنگ و اندیشه اسلامی به نمایش گذاشت. کتاب آیات شیطانی با هتک حرمت به ساحت مقدس حضرت رسول و دروغ انگاشتن قرآن، دو پایه از سه گانه معتقدات مسلًم مسلمین را هدف قرار داد تا از این طریق، راه نفوذ غرب را در جهان اسلام بیش از پیش بگشاید.
کتاب سلمان رشدی را باید به راستی «آیات شیطانی» دانست؛ چراکه اولیای طاغوت، جز به سفارش شیاطین و طاغوتیان نمی گویند و نمی نویسند و ماحصل زبان و قلم آنان جز نشانه ها و ردپاهای شیطان نخواهد بود و خداوند خود در قرآن می فرماید: «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ.»[6] حکم تاریخی امام راحل در مورد ارتداد سلمان رشدی و مهدورالدم بودن وی، مصداق عینی «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ» بود. آنان درصدد بودند با نمایاندن سلمان رشدی مسلمان که اینک به اعتقادات خود به دیده استهزا و تمسخر نگریسته، به شهرت و ثروت دست یابند و راه را بر شیفتگان این راه باطل بنمایند؛ ولی حکم امام سبب شد که سلمان رشدی از بیم جان، در اختفا زندگی کند و هزینه های سرسام آور امنیتی را بر حامیان خود تحمیل نماید.[7]
گفتار مجری
از آن جایی که معجزات، امری خارق العاده اند که مربوط به عالم ماورا هستند، با وجود تلاش اهل باطل برای از میان برداشتن آنها از صحنه روزگار و یا کم رنگ کردن تأثیر آنها در جامعه، هرگز خدشه ای بر آنان وارد نشده است. قرآن، بزرگ ترین معجزه ای که خداوند حکیم بر آخرین پیامبرش محمد(ص) نازل کرد، درست به دلیل ماهیت معجزه بودن، از هر نوع تحریف و گزندی مصون است. قرآن کریم خود شاهد این مدعاست: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ ما خود قرآن را فرو فرستاده ایم و خود نگهبان آن هستیم».[8]
از آن جا که قرآن بزرگ ترین وسیله نجات و هدایت انسان ها به سوی سعادت ابدی است و شیطان، بزرگ ترین دشمن انسان است که برای گمراه کردن اولاد آدم قسم یاد کرده، بی تردید، شیطان، بزرگ ترین دشمن قرآن نیز هست. بنابراین بیشترین وسوسه ها را علیه قرآن القا می کند و راه دور کردن مردم از قرآن، همانا فریفتن انسان هایی است که بتوانند از طریق القای شبهه و وهن قرآن با قلم های شیطانی خود، مددکاران ابلیس باشند.
دشمن شناسی و شناخت دشمنان و مخالفان قرآن از چنان اهمیتی برخوردار است که حضرت علی(ع) می فرماید: «بدانید شما هرگز راه هدایت را نمی شناسید و در آن قرار نمی گیرید مگر آن کسانی که هدایت الهی را رها کرده اند بشناسید و هرگز به پیمان الهی که همان قرآن کریم است پای بند نمی شوید مگر آنکه پیمان شکنان را بشناسید و هرگز از پیروان واقعی قرآن محسوب نمی شوید مگر آن کسانی که قرآن را کنار گذاشتند و به این کتاب الهی پشت کردند بشناسید».[9]
با نگاهی موشکافانه به تاریخ، می توان پی برد ریشه این گونه فتنه ها و توطئه ها علیه اسلام و قرآن در کجاست؟ در آن صورت شاید بتوان سر رشته را گرفت و به نویسندگانی امثال سلمان رشدی و سازندگان فیلم هایی چون «فتنه» رسید. آنجا که استکبار انگلیس برای مقابله با ارزش های اسلامی که در حال فراگیر شدن بود، برنامه مدونی را طراحی نمود تا با ایجاد فرقه های وهابیت برای اهل سنت و بهائیت در جهان تشیع، ارزش های اسلامی را مورد هجمه قرار دهد و اسلام را از پویایی خارج کند.
در ادامه توطئه های شیاطین، به انتشار کتابی چون آیات شیطانی و نویسندگان گمراهی چون سلمان رشدی می رسیم. کتابی که با حمله به پایه های اعتقادی و ایمانی مسلمین و با تمسخر و استهزا و توهین به مقدسات اسلامی و توهین به قرآن کریم و حضرت رسول، قصد داشت با وهن پایه های دین و مذهب، زمینه های نفوذ انقلاب اسلامی و بازیافت هویت اسلامی را در میان جوامع اسلامی، سد کند.
گرچه توزیع این کتاب، موجی از خشم را در جهان اسلام برانگیخت و بسیاری از مسلمانان با تظاهرات علیه سلمان رشدی، نفرت خود را از انتشار کتاب آیات شیطانی اعلام کردند، ولی بی شک حکم تاریخی حضرت امام به عنوان رهبری روش بین، روشنگر و شجاع، فتنه جهان استکبار را به خود آنان بازگرداند. از لحظه صدور حکم، سلمان رشدی مخفی شد و پلیس اسکاتلندیارد، حفاظت وی را با صرف هزینه های کلان برعهده گرفت.
امروز هم هدف جدید استکبار برای تحریف قرآن، به خصوص حذف آیات جهاد و مبارزه با ظلم، بدان علت است که صهیونیسم بین الملل، تحقق حکومت عدالت گستر و ظلم ستیز را به ضرر خود می داند و سعی دارد از طریق چاپ و نشر قرآن های تحریف شده و توهین به مقدسات اسلامی در قالب ساخت فیلم هایی چون «فتنه»، منافع خود را از خطر اسلام پویا حفظ کند.
نکته ها
باید توجه داشت که تهاجم فرهنگی نیز در راستای اهداف استکبار، برای غلبه بر فرهنگ دینی و اعتقادی مسلمانان است. ملت اسلام در معرض تهاجم شدید فرهنگی قرار دارد و مستکبران جهانی در این تهاجم از همه نوع امکانات موثر برخوردارند.
وجود این گونه تهاجمات، سنت ثابت آفرینش است که بشر را از آن گریزی نیست.
نمی توانیم بپرسیم چه کنیم تا زلزله و سیل و میکروب و ویروس نباشد؛ بلکه باید به دنبال راهی بود تا از تهاجمات درامان ماند.
سؤال این است: چه کنیم تا تهاجم فرهنگی غرب به فرهنگ دینی و ملی ما آسیبی نرساند؟ در پاسخ باید گفت قدرت دفاعی فرهنگی خود را آن قدر قوی کنیم که فرهنگ مهاجم نتواند در آن نفوذ کند. قرآن، بیان شیوایی دارد: «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! مراقب خود باشید. اگر شما هدایت یافته اید، گمراهی کسانی که گمراه شده اند به شما زیانی نرساند». [10]
راه های مقابله
اعتقادات توحیدی و جهان بینی قرآنی و اخلاق اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم و شک ها را برطرف سازیم تا جامعه اسلامی از لحاظ اعتقاد و عمل دینی قوی گردد.
باید عواملی را که اساس عقیده و تربیت اسلامی را متزلزل می کنند و مانع به ثمر نشستن نهال ارشاد فرهنگی و زمینه گرایش به غرب در دراز مدت اند از میان برد.
باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب درصورتی که استعداد پذیرش حقایق را ندارند، برخورد کرد.
حوزه و دانشگاه، روحانی و دانشجو می توانند در بالابردن قدرت دفاعی فرهنگی نقش مؤثری ایفا کنند.
شیخ مفیدها، علامه حلی ها و مطهری ها قهرمانان عرصه دفاع و مرزبانانی از دین بودند. آنچه شهید مطهری(ره) را در نگاه امام بزرگ جلوه داد، این بود که آن شهید بزرگوار به وسیله آشنایی با مسائل جهان اسلام و توطئه هایی که آن را تهدید می کرد، دفاع از مرزهای دین را در اولویت کارهای خویش قرار داد.
زلال قلم
شیطان، آب در هاون می کوبد

تاریخ، صورت رنگ پریده خود را از نقاب زمان بیرون می کشد و بار دیگر ابوجهل های منفور، پا به عرصه تکرار می کوبند.
گویا عصر آغازین بعثت است که کینه و جهل و عجز، پشت به پشت هم داده اند و تو را شاعر و ساحر و مجنون می خوانند.
بخوان ای رسول عصمت! آنچه تو تلاوت می کنی، جز آیه های روشن وحی نیست.[11]
بخوان ای پیامبر پاکی! که شیاطین هنوز در کمین صداقت آسمانی واژه های خدایند و می کوشند دست های آلوده تردید بر ساحت بلند آیه هایش بکشند. گویا نور جاودانه کلام خدا را ندیده اند که فرمود: «لایَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ؛ هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی آید وحی [نامه]ای است از حکیمی ستوده [صفات]».[12]
آن گاه که قرآن، آیه های فصیح و بلیغش را بر زبان جاری می کند و اعجاز خویش را به رخ می کشد، کدام خطیب سخنور و کدام نویسنده زبردست، هماورد میدان تحدی اش خواهد بود؟
وقتی عجز بشر را در آوردن حتی یک آیه همانند قرآن به ایشان می نمایاند، سرسخت ترین دشمنان پیامبر و قرآن نیز سلاح سخنوری بر زمین می نهند و از سر ضعف، زبان به استهزا و تهمت می گشایند!
شیطان، آیات حقیر خویش را به میدان می آورد و افسانه های غرانیق را در گوش جاهلان زمان زمزمه می کند. آن گاه قلم ـ همان مقدسی که خداوند به عظمت درجه اش سوگند یاد می کند ـ در چنگال پلید شیطان گرفتار می آید و کفر و شرک را بر صفحه دل ها می نگارد!
ساده انگاری است که آیات شیطانی را کتاب مردی به نام سلمان رشدی بدانی! خوب که نگاه کنی، دست های آلوده استکبار را در آستین او خواهی دید. وقتی ملِکه انگلستان به پاس خدماتش، نشان شوالیه بر سینه «رشدی» می چسباند، یعنی تمام توطئه ها از چشمه پلید تهاجم غرب آب می خورد.
یعنی که دین آخرین رسول عشق، چنان فراگیر شده است که چاره ای جز «فتنه» نیست. اینک تمام هیاهوی پوچ دنیای مدرن، به عرصه جنگ صلیبی آمده اند تا شاید فرهنگ روشن اسلامی را به زمین بزنند. چه گمان باطلی! گویا آب در هاون می کوبند؛ چرا که عالم گیرشدن این دین پاک، صدها سال پیش وعده داده شده است.
آورده اند که...
چرا مسلمان شدم

یحی بن اکثم می گوید: مأمون پیش از آنکه زمام خلافت را به دست بگیرد، انجمن مناظره و مباحثه داشت. روزی یک یهودی زیباروی، خوش بو و نیکوجامه وارد مجلس مناظره شد و شروع به سخن کرد و به شیوایی سخن گفت. چون مجلس پایان یافت، مأمون او را طلبید و گفت: اسلام را اختیار کن و مسلمان شو تا درباره تو چنین و چنان کنم. او گفت: دین من دین پدران من است، بر من تحمیل نکن.
این ماجرا گذشت تا سال بعد که مسلمان شده بود، در مجلس مأمون شروع به سخن کرد و در مورد فقه به نیکویی سخن گفت. مأمون او را خواست و گفت: مگر تو همان نیستی که اسلام را بر تو عرضه کردیم و نپذیرفتی؟ گفت: آری، لکن من خط خوشی دارم و چون از اینجا رفتم سه نسخه از تورات را نوشتم و مطالب آن را کم و زیاد کردم، سپس به بازار بردم و فروختم.
سپس سه نسخه انجیل نوشتم و هنگام نوشتن از آن کم کردم و از خودم مطالبی افزودم. آن را نیز در بازار به فروش رساندم. آن گاه به سوی قرآن آمدم و سه نسخه از قرآن را با کم و کاست و با اضافه کردن مطالبی نوشتم. آن گاه آن را به فروشندگان کتاب عرضه کردم ولی آنان تا قرآن را باز می کردند و جاهای کم و زیاد شده نمایان می شد آن قرآن ساختگی را سوی من پرتاب می کردند. من از این رخداد یقین کردم قرآن کتابی محفوظ است و از همین رو اسلام آوردم سپس گفت: در سفر حج «سفیان بن عیینه» را دیدم و داستان فوق را برایش نقل کردم. او گفت: مصداق این مطلب در قرآن است. آنجا که درباره تورات و انجیل می فرماید: «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ»[13] که به تصریح این ایه حفظ کتب آسمانی شان برعهده یهود و نصارا گذاشته شد. پس ضایع گردید. اما در مورد قرآن می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ همانا قرآن را نازل کردیم و حافظ او هستیم.»[14] محافظت از قرآن را خداوند برعهده گرفته و از این رو محفوظ مانده است.
نظر شما چیه؟
فرق تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی در چیست؟
پاسخ:
 در تهاجم فرهنگی بنیان های فرهنگی جامعه از بین می روند، ولی در تبادل فرهنگی، فرهنگ خودی تقویت و غنی می شود. تهاجم فرهنگی این است که یک مجموعه ـ سیاسی یا اقتصادی ـ برای مقاصد سیاسی خود و برای اسیر کردن یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن هجوم می برد. چنین مجموعه ای چیزهای تازه ای وارد آن کشور و ملت می کند اما به زور؛ به قصد جانشینی آنها با فرهنگ و باورهای ملی. در تبادل فرهنگی هدف بارور کردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است.[15]
ریشه های تهاجم فرهنگی در کجاست؟
پاسخ: الف)
 فقر علمی، عامل خودباختگی است؛ رهبر انقلاب دراین باره می فرمایند: «عده ای فکر می کنند چون غربی ها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسی مان را از آنها بگیریم؛ این اشتباه است».[16]
ب) ترویج مفاسد اخلاقی؛ رهبر انقلاب می فرمایند: «بنده بارها گفته بودم که دشمنان ملت ایران، بیش از آنچه به توپ و تفنگ و این چیزها احتیاج داشته باشند، به اشاعه بنیان های فرهنگی فاسدساز نیاز دارند».[17]
ج) مقابله با ایمان دینی مردم: ایشان می فرمایند: «... دنبال این اند که فکر توحیدی را، فکر ولایت و محبت به اهل بیت را، محبت به قرآن را، تعصب و غیرت نسبت به مبانی دینی و اعتقاد به مبارزه با ظلم را، اعتقاد به قبح و زشتی ظلم پذیری را از دل این مردم با انواع حیله ها بیرون بکشند».[18]
در جدا کردن نسل سوم از انقلاب، رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «آنچه بیش از همه خطرناک است،ذهن و فکر و روحیه جوان است، این را باید دریافت».[19]
رهبر معظم انقلاب: «در تهاجم فرهنگی، قدرت و زورگویی و حیله گری کشور مهاجم، تعیین کننده است، اما تبادل فرهنگی به اختیار و اراده ماست. ما آزادانه انتخاب می کنیم».[20]

 

منبع: اشارات - بهمن 1387، شماره 117 - صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی(1)
--------------------------------------------
پی نوشت:

[1]. میزان الحکمه، ج 8، ص 64.
[2]. همان، ص 66.
[3]. همان، ص 67.
[4]. همان، ص 71.
[5]. همان، ص 73.
[6]. «ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند»؛ اعراف: 27.
[7]. روزنامه جمهوری اسلامی، بهمن 1381، ویژه نامه سلمان رشدی.
[8]. حجر: 9.
[9]. نک: محمدتقی مصباح یزدی، قرآن در آینه نهج البلاغه.
[10]. مائده: .
[11]. «اِن هُوَ الا وَحْیٌ یُوحی»، نجم: 4.
[12]. فصلت: 42.
[13]. مائده: 44.
[14]. حجر: 9.
[15]. برگرفته از سخن رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان آموزش و پرورش، 21/5/1371.
[16]. بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه همدان، 17/4/1383.
[17]. بیانات در دیدار رؤسای دانشگاه ها، 17/10/1383.
[18]. بیانات در دیدار با مداحان، 21/4/1386.
[19]. حدیث ولایت، ج 8، ص 24.
[20]. بیانات در دیدار با مسئولان آموزش و پرورش، 21/5/1371.

Share