اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان / جلسه 21

دریافت ویدئو
موضوع: 
آشنایی بیشتر با مأموریت امام علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام حجت الاسلام علیرضا پناهیان

اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان / جلسه 21

 بیانات حجت الاسلام علیرضا پناهیان درباره ی «اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امام علی علیه السلام» |  جلسه بیست و یکم (19 دقیقه)

اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان

متن سخنرانی / جلسه بیست و یکم :

ولایت در «دین‌داریِ شاکرانه» چه جایگاهی دارد؟             

ما می دانیم که ولایت، اصل دین ما است، در روایت هست: «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ» (کافی، ج2، ص18) حالا که اساس دین‌داری را بردیم در نقطۀ شکر و «معشوق بودن»-که مفهوم شکر هم عکس‌العمل معشوق بودن است- ولایت چه جایگاهی پیدا می‌کند؟

ما وقتی می‌خواهیم لطف خداوند را نسبت به خودمان ببینیم، باید نعمات خدا را نگاه کنیم، خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مردم را به من علاقه‌مند کن. موی(ع) گفت چگونه؟ خداوند فرمود: نعمت‌های من را برای آنها یادآوری کن، این نعمت‌ها ما را کم کم به خداوند علاقه‌مند می‌کند و در واقع پاسخ علاقه‌های خدا را دریافت می‌کنیم. (یا موسَى أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی. قَالَ: یَا رَبِّ إِنِّی أُحِبُّکَ‏، فَکَیْفَ أُحَبِّبُکَ إِلَى خَلْقِکَ قَالَ: اذْکُرْ لَهُمْ نَعْمَائِی عَلَیْهِمْ؛ امالی طوسی، ص484)

قبلاً عرض کردیم که سطح نعمت‌های خدا پایین‌تر از علاقه خداوند به ما است و این جز با دریافت شهودی و قلبی امکان ندارد. این شب‌ها این‌قدر استغفار کنیم و این‌قدر قرآن بخوانیم تا محبت خدا را ببینیم. گاهی از اوقات، شهدا وقتی در آستانۀ شهادت قرار می‌گیرند این مسائل را حس می‌کنند و دریافت می‌کنند.

آن نعمتی که خیلی می‌تواند انگیزۀ حرکت به ما بدهد، نعمت ولایت است

از این محبت خدا، آن چیزی که خیلی انسان را به حرکت وادار می‌کند این است که خدا نعمتی به نام ولایت به ما داده است؛ یعنی بهترین بندگان خودش را سرپرست ما قرار داده و عشقِ نسبت به ما را در دل آنها قرار داده است.

حالا این بندگان خوب خدا، به خاطر ما مظلومیت کشیدند، سوختند و ساختند. به تعبیری می‌شود گفت که خودِ پروردگار برای ما زحمت نکشیده؛ چون اصلاً برای خدا زحمتی ندارد؛ با یک اشاره همه کارها انجام می‌شود. می‌فرماید «کُن فیَکون» همۀ عالم هم اگر کافر بشوند، «بر دامن کبریایی‌اش ننشیند گرد!» اما آن کسانی که برای ما کتک خوردند، اولیاء خدا بودند. آنها انسان بودند؛ انسانی لطیف، با روحیه‌هایی بسیار حساس‌تر از ما.

اولیاء خدا به همۀ ما علاقه دارند، خداوند محبت ما را در دل‌های همه‌شان قرار داده که برای ما بسوزند و این برای ما جای شکر دارد. یعنی باید به خاطر این نعمت بزرگ خدا را شکر کنیم. مسیر شکر، ما را به ولایت می‌رساند و حساس‌ترین نقطۀ قلب ما را اختصاص می‌دهد به ولیّ الله. هر کسی لطیف‌تر می‌شود نسبت به امام زمان خودش و نسبت به ائمۀ هدی متأثرتر می‌شود.

آیا ما به پای خودمان آمده‌ایم که اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشیم؟ نه، اگر این‌طور تصور کنیم، این محبت مغرورانه است. ما مدیون لطف اهل‌بیت(ع) نست به خودمان هستیم.

قبل از اینکه عاشق اهل‌بیت باشیم مدیون ایشان هستیم چون برای سعادت ما قربانی داده‌اند

فرض کنید شما به خانۀ مادرتان رفتید و مادرتان می‌گوید: غذا خوردی؟ می‌گویی نه. می‌گوید الآن برایت می‌آورم. می‌گویی مادر نمی‌خواهد زحمت بیفتی، بنشین دو دقیقه آمدم شما را ببینم. می‌گوید نه صبر کن یک نیمرو می‌خواهم برایت درست کنم. وقتی می‌خواهد نیمرو درست کند، دستش با روغن بسوزد. حالا او دارد از درد، پیچ و تاب می‌خورد، و نیمرو را می‌گذارد جلوی شما می‌گوید بخور! شما نمی‌دانی چه‌کار باید بکنی.

مادر ما فاطمۀ زهرا(س) از این صحنه سنگین‌تر برایش رخ داده است. پدر ما امیرالمؤمنین(ع/ از این صحنه سنگین‌تر برایش رخ داده است تا غذای ما را جلوی ما گذاشتند و ما الآن داریم از آن بهره می‌بریم. در هر «الهی العفو» که ما می‌گوییم یک «یا علی» نهفته است. یک «شرمنده‌ات هستیم یا امیرالمؤمنین» نهفته است. یک «خیلی حسین زحمت ما را کشیده است» نهفته است.

ولایت از کجا می‌آید؟ از روحیۀ شاکرانه. آن وقت آنهایی که ولایت ندارند، این روحیۀ شاکرانه را ندارند. خدا با اینها چه خواهد کرد؟ مصیبتی که اهل‌بیت(ع) دیدند، برای هدایت ما بوده است. اصلاً خدا از آنها عهد می‌گیرد که «حاضر هستید قربانی بدهید در راه سعادت بندگان من؟» لذا ما مدیون‌شان هستیم، نه عاشق‌شان! حالا کو تا به عاشقی برسیم؟ ما شاکرشان هستیم. این حس را باید در خودمان ایجاد کنیم. در مدرسه‌ها باید این حسّ شکر را تقویت کرد. بعضی از مدارس خارج از کشور بچه‌ها را وادار می‌کنند در یک روزی بیایند پای پدر و مادر را بشویند. ولی در بعضی از مدرسه‌های ما از این ادب‌ها خبری نیست. شنیدم که در کشورمان فیلم می‌سازند-که امیدوارم اینطور نباشد- و در اوج این فیلم، یک دختری به گوش پدرش می‌زند! مگر این شدنی است!

رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «مَن لَم یَرَ للّه عَزَّ و جلَّ علَیهِ نِعمَةً إلاّ فی مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ أو مَلبَسٍ ، فقد قَصُرَ عَملُهُ و دنا عَذابُهُ» (کافی، ج2، ص316) کسی که غیر از نعمت‌های خوردنی و پوشیدنی، نعمت دیگری را نبیند، این انسان دیگر توانایی عمل خوب ندارد، و به عذاب نزدیک‌تر شده است. در روایات، این‌جور افراد را نزدیک عذاب می‌دانند.

آیا با نعمت ولایت، شاکرانه برخورد می‌کنیم یا کافرانه؟

آیه قرآن، دربارۀ شیطان می‌فرماید که شیطان این حرف را می‌زند: «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ»؛ از شش طرف اینها را محاصره می‌کنم تا به این نتیجه برسم: «وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ»؛ تا حسّ شکر، در آنها از بین برود. هدف ابلیس این است.

آیا ما شاکرانه برخورد می‌کنیم یا کافرانه؟ امیرالمؤمنین علی(ع) در اینجا یک تعبیری دارد؛ می‌فرماید: « کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُکَفَّراً لاَ یُشْکَرُ مَعْرُوفُهُ» (وسائل الشیعه، ج16، ص308) رسول خدا مکفَّر واقع شد، یعنی ناسپاسی شد و از خوبی‌هایش قدردانی نشد. روضه‌خوانِ رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین(ع) است. «وَ لَقَدْ کَانَ مَعْرُوفُهُ عَلَى اَلْقُرَشِیِّ وَ اَلْعَرَبِیِّ وَ اَلْعَجَمِیِّ»؛ درحالی‌که خوبی‌های او شامل همه بود. «وَ مَنْ کَانَ أَعْظَمَ مَعْرُوفاً مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَى هَذَا اَلْخَلْقِ»؛ چه کسی از او بیشتر به مردم خوبی کرده است؟ «وَ کَذَلِکَ نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَیْتِ مُکَفَّرُونَ لاَ یُشْکَرونَنا»؛ ما اهل‌بیت(ع) هم همین‌طور هستیم، یعنی از ما هم قدردانی نکردند.

الان هم این همه عزاداری و سر صدا که ما داریم، برای این است که ببینیم آیا یک ذرّه می‌توانیم از اهل‌بیت(ع) تشکر کنیم؟ یک ذرّه! پس این مبنای ولایتمداری است؛ کسی اینها را شعار تلقّی نکند. اینها را صرفاً مسئلۀ اعتقادی ندانیم، یک کمی هم اخلاقی و انسانی بدانیم؛ البته اخلاق به معنای واقعی کلمه!

قرآن می‌فرماید: «لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم وَلَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ» (ابراهیم، 7) آنجا هم که می‌فرماید «هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ»؛ دربارۀ مجازات در همین دنیا است. چون در آیه قبل می‌فرماید که آنها دو باغ داشتند و ما آن را نابود کردیم که دیگر محصول در نیاید. (فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍٍ) و بعد می‌فرماید: «هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ»؟

حالا یک خبر به همۀ مؤمنین سحرخیز بدهم. در ادامه روایت می‌فرماید: «خِیَارُ اَلْمُؤْمِنِینَ مُکَفَّرُونَ لاَ یُشْکَرُ مَعْرُوفُهُمْ»؛ و بهترین‌ها از میان مؤمنین هم همین‌طور هستند. آنها هم قدردانی نخواهند شد.

هر کسی به امیرالمؤمنین علی(ع) نزدیک بشود، کم‌کم شبیه مولای خودش غریب خواهد شد. مؤمنین، از قدردانی نشدن نترسند و این را طبیعی بدانند. دوستداران امیرالمؤمنین؛ اگر می‌بینید که در عافیت هستید یعنی هنوز فاصله زیاد است. یادمان نمی‌رود وقتی که تشییع حضرت امام بود، مردم دور بدن مطهر امام سینه می‌زدند و می‌گفتند: «مظلوم وا إماما...»

چرا مردم کوفه قاتل حسین(ع) شدند نه اهل بصره و شام؟ چون قدردان ولایت علی(ع) نبودند و کم گذاشتند

بگذارید یک روضه از روضه‌های امیرالمؤمنین(ع) برای شما بخوانم. روضه‌هایی که از جنس روضه‌های کربلا با تیر و نیزه نیست بلکه از جنس غربت است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: من برای شما حکمت می‌گویم، شما را موعظه می‌کنم، شما را برای جهاد تحریک می‌کنم ولی هنوز صحبت من تمام نشده، می‌بینم که از دور من پراکنده می‌شوید، من را مسخره می‌کنید و با هم درباره نان و آب حرف می‌زنید و این‌گونه به من توهین می‌کنید. (أتلو عَلَیکُمُ الحِکمَةَ فَتُعرِضونَ عَنها، و أعِظُکُم بِالمَوعِظَةِ البالِغَةِ فَتَتَفَرَّقونَ عَنها، کَأنَّکُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ فَرَّت مِن قَسوَرَةٍ «1»، و أحُثُّکُم عَلى جِهادِ أهلِ الجَورِ فَما آتی عَلى آخِرِ قَولی حَتّى أراکُم مُتَفَرِّقینَ أیادِیَ سَبَأٍ، تَرجِعونَ إلى مَجالِسِکُم تَتَرَبَّعونَ حِلَقا، تَضرِبونَ الأَمثالَ وتَناشَدونَ الأشعارَ؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله، ج‏1، ص 278)

باور می‌کنیم این صحنه‌ها را امیرالمؤمنین دیده باشد؟ الان شما می‌بینید مردم چطور با اشتیاق می‌روند پای صحبت مقام معظم رهبری! اینها کجا بودند که دور علی(ع) را بگیرند؟ در نقل دیگری هست که امیرالمؤمنین علی(ع) به آنها می‌فرماید «تبّت أیدیکم»؛ بریده باد دست شما! ببینید چقدر علی بن ابیطالب(ع) از دست آنها خسته شده بود!

چرا مردم کوفه قاتل حسین(ع) شدند؟ چرا مردم بصره یا مردم شام، قاتل امام حسین(ع) نشدند؟ آخر هر جنایتی را خدا به هر کسی اجازه نمی‌دهد. چون اینها قدردان علی نبودند و قصه را خیلی ساده گرفتند.

بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم/ کم‌گذاشتن برای حسین(ع) ناشکری به نعمت ولایت است

مردم بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم خدا از حقّ خودش می‌گذرد ولی از حقّ اولیاءاش نمی‌گذرد. خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.

اگر برای حسین(ع) کم بگذاریم، معلوم نیست این ناشکری ما با ما چه کند! بنده دربارۀ اربعین اعلام خطر می‌کنم؛ بحث یک سفر عاشقانه نیست. بحث یک قیام شاکرانه است. کم نگذاریم و سطحی نگیریم و سهل‌انگاری نکنیم. گفتند: یا رسول الله، می‌خواهیم از شما تشکر کنیم. فرمود صبر کنید من ببینم تشکر شما از من چگونه باید باشد؟ خدا باید بگوید. وحی نازل شد، «قُل لا أَسأَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربى» (شوری، 23) از جلسه بلند شدند رفتند بیرون توی راه داشتند به هم می‌گفتند که این آیه نبود! پیامبر(ص) برای طرفداری از خانواده‌اش گفت!

از وصیت‌نامه شهدا آمار گرفتند، شهدا در حساس‌ترین لحظات عرفانی روحی‌شان وصیتنامه می‌نوشتند، در هر وصیتنامه چهار مرتبه از حسین و کربلا حرف زدند، که این طبیعی است. در هر وصیتنامه‌ای چهار مرتبه از ولایت فقیه و رهبری سخن گفته شده است. فکر کنیم که چرا این‌گونه است؟

چرا سردار سلیمانی در وصیتنامه‌اش این‌قدر اصرار می‌کند که پای ولایت‌فقیه بایستید؟

حالا وصیتنامۀ سالار شهیدان دفاع از این مملکت یعنی سردار سلیمانی را بخوانم: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز-که جانم فدای جان او باد- قرار دادی.»

این شکر از دل شهیدان می‌جوشد! ولایتمداری اینجاست. بعد می‌فرماید: «برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد...». او راست می‌گفت. سال‌ها بود می‌گفتند آقای سلیمانی، شما با دو سه برابر بالاتر از محبوب‌ترین شخصیت ایرانی محبوبیت‌تان بالاتر است. اشک می‌ریخت که خدایا من را ببر شهیدم کن.

می‌فرماید: «از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدّسات بدانید. تا آخر با ولایت بمانید. این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمۀ او خیمۀ حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید.» ایشان می‌گوید در عین حال پای ولایت بایستید.

چرا شهیدان در اوج حالت لطیف عاشقانه یا معشوقانه‌شان، به این شکر که می‌رسند، به این لحظات ناب معشوق بودن که می‌رسند، این‌قدر اصرار بر ولایت فقیه دارند؟ روی این مسئله فکر کنیم.

اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان

⮜⮜⮜سایر جلسات «اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین» را دنبال کنید⮞⮞⮞

کلمات کلیدی: 
Share