افطار خونین - بخش دوم

زندگی نامه شهید سید علی اندرزگو
شهید سيدعلی اندرزگو

« لُبِسَ اَلْإِسْلاَمُ لُبْسَ اَلْفَرْوِ مَقْلُوباً » ؛

علی بن ابیطالب، نهج البلاغه

رژیم خونخوار و سفاک پهلوی در ادامه سیاست استعماری تئوریسین  ها و طراحان ضد توحیدی خود، تصمیم داشت محتوا و حقیقت اسلام را که همچون سرزمین حاصل خیز در طی قرن های متمادی منشأ بروز تمدن واقعی و انسانیت راستین و تبلور ارزش های اصیل مردمی بود دگرگون ساخته و با تسلّط بخشیدن به نظام منحط شاهنشاهی بر روابط علمی و عقیدتی جامعه و تقویت روز افزون جناح ارتجاع و اشاعه روح مادی گری اصالت اسلامیت و روح دمیده در کالبد مذهب اهلبیت (ع) را محو و نابود و هرگونه گرایش تقوا و تزکیه و جهاد و شهادت و جنگ با طاغوت و اهریمن را متلاشی سازد. بقول استاد شهید دکتر علی شریعتی سردمداران قبیله قابیلی در پناه زور و زر و تزویر و تیغ و طلا و تسبیح عصمت انسانی هابیل و طبق محروم و مستضعف و اسیر و قربانی شده را از روی زمین منهدم نماید. سیاست غرب و شرق به خوبی از این حقیقت آگاه بود که تا حرمت و اصالت مکتب و ایدئولوژی انقلابی و سازنده واژگون نشود. نمی توان به منابع مادی و معنوی ملت  ها دست یافت و اقتصاد و فرهنگ و کشاورزی و معادن و ارتش آنان را تصاحب نمود. به همین دلیل رژیم های دست نشانده در کشورهای آسیا و آفریقا نخستین هدف خویش را در جهت خنثی نمودن قدمت و اصالت مذاهب توحیدی قرار داده اند و به نحوی می کوشند تا مجرای حرکت و طوفندگی و سازندگی آن را تحریف نموده و چهره ی معصومش را مخدوش سازند.

رژیم منحوس رضاخانی در سال های اضطراب انگیز خفقان با اسلوب های مرموزی این شیوه را دنبال می کرد و تا آنجا که امکانات داخلی و خارجی به وی اجازه می داد، قلم های افشاگر و حلقوم های گویا و پرتوان را می کوبید و متقابلاً قلم های مزدور و خنجرهای مسموم را در جناح چپ و راست و ارتجاع محافظه کار تقویت می نمود تا بلکه در پوشش مذهب و دین واقعیات حنیف این پاک از اذهان نسل جوان ما پنهان بماند و در ورطه ای از خلاء فکری و فرهنگی و انحراف ایدئولوژیک و گرایش به عقاید التقاطی و تحریف شده و دور از ایمان و طهارت نفس فرو افتند.

بدیهی است در پناه اجرای چنین طرح خطرناک، به سادگی بر کلیه ی نهادهای ارزنده ی فرهنگ انسانی کشور و منابع مادی و اقتصادی و تولیدی می توان خط بطلان کشید. تحمل چنین اوضاع اسف انگیزی بر هیچ مومن صادقی روا نخواهد بود و نمی توان در کنار صحنه تماشاگر هجوم و تجاوز به حریم مذهب و فکر و عقیده و ناموس و اخلاق و فرهنگ و اقتصاد جامعه ای اسلامی بود، حقیقتی که حسین بن علی (ع) اینگونه بیان فرموده است:

« اَلا ترونَ أنّ الحقَ لا یعملُ به وأنّ الباطلَ لا یتناهی عنهُ ، لِیرغبَ المؤمنُ فی لقاء الله مُحِقاً »

آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود واز باطل نهی نمی گردد ؟ در چنین شرائطی مؤمن به لقای خدا سزاوار است؟

آن گاه که حق در نظام حاکم بر امت جائی ندارد و باطل در عمق بنیادهای فکری و اجتماعی جامعه رخنه کرده و مؤمنین راستین و شیفته ی دیدار خدا، روانه ی دیار شهادت خواهند شد؛ هر چند با خون خویش یکسره نتوانند دشمن را نابود گردانند ولی خواهند توانست عوام-فریبی اش را برملا سازند. به دنبال چنین ایده آل های بلندگرای تشیع، شهادت شهدای انقلاب ما در افق خونین ایران، بیانگر صداقت و امانت و پاکی نفس و قداست روح آنان می باشد.

بدین سبب ملاحظه می شود نخستین فریاد از حلقوم بزرگ زعیم اسلام مرجع تقلید آگاه و انقلابی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره) برخاست و قلب نیرومند او از فقر اقتصادی قشر کارگر و کشاورز و فلاکت کاسب های جزء رنج برد و طپید. این طپش موجی را آفرید که از سال 1342 ناظر تجلیات شکوهمند و انقلابی آن بودیم. فریاد بزرگ شرق یعنی امام خمینی، همواره می خروشید و بر سر حوزه های علمیه و مراجع و خطبا، و طلاب و کلیه ی پاسداران اسلام فریاد می زد که اسلام در خطر است، بپا خیزید....

و دیدیم که چگونه شخصیت های بارز اسلامی ما چون مرحوم آیت الله سعیدی، غفاری و مطهری که عمری دراز برای صیانت ارزش های توحیدی تلاش می کردند، سرانجام با نثار خون خود به پیشگاه مذهبی که بنیادش در خط انهدام بود، رسالت خویش را ایفا نمودند. و باز دیدیم که اسلام شناس بزرگ مرحوم استاد شریعتی که حلقوم همیشه گویای قرن بر ضد جهل ایدئولوژیک و انحرافات عقیده به شمار می رفت، در همین رهگذر شربت شهادت نوشید و بالاخره از لابلای حوادث تلخ سال های قبل از پیروزی این نکته به روشنی نمایان است که خطر عمده هیئت حاکمه جبار پیش از هر چیز متوجه بنیاد توحیدی اسلام و موجودیت مذهب راستین اهل بیت و احکام پر فروغ قرآن بوده است. اینجاست که شهادت رزمندگان نستوهی چون مرحوم سید علی اندرزگو معروف به شیخ عباس تهرانی که قهرمان این مقاله است جهت ویژه ای یافته و شایسته است نام همیشه جاوید وی را در ردیف عظیم ترین و پرتوان ترین شهدای انقلاب اسلامی ایران ثبت نمود زیرا:

1– شهید ما در طی سیزده سال زندگی و فعالیت مخفی خود هیچ گاه اتکاء روحی به خدا را از دست نداد و در کوران های حاد جاسوسی و امنیتی که دشمن پیرامونش بوجود می آورد و او ناچار می گشت با نام های مستعار و چهره های مبدل و گوناگون جهادش را ادامه دهد. لحظه ای بینش و ایمان مذهبی وی نلغزید و توجه او به امدادهای غیبی و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) کاسته نشد. او در ساعات استراحت لحظه ای از ذکر خدا غفلت نمی ورزید و بدین طریق پیوسته روح ملتهب خویش را آرام می ساخت که گفت: « الا بذکر الله تطمئن القلوب»

2– شهید ما در طول فراز و نشیب های حساس زندگی مخفی اش به شیوه ی مردمی زیست و با این که مسئولیت دو همسر و چهار فرزند را برعهده داشت یک قدم فریب وسوسه های شیطانی را نخورد و به هیچ یک از پیرایه های اشرافی گری و اسراف و تنعم دل نبست. او که از متن محروس زمان خویش برخاسته بود و با پذیرش اصل محرومیت به ندای امام خمینی پاسخ داده بود، خصلت انقلابیش را در تمام زوایای زندگی خانوادگی و در طول عمر از دست نداد او همواره لباس خشن می پوشید و به یاد مستضعفین بود.

3– شهید ما پس از اختفا برخلاف شیوه ی پاره ای گروه های سیاسی هرگز از متن فعالیت های انقلابی و رسالت اسلامی خویش کناره نگرفت و کنج عزلت برنگزید بلکه با عشقی طوفان را به میزان حرکت انقلابیش افزود؛ بگونه ای که در طی سیزده سال اختفا با آن همه تعقیب های ساواک و ارتش و وزارت خارجه و سفارتخانه های ایران در خارج از کشور نام برده فریضه ی پخش و توزیع سلاح بین گروه های مبارز و انقلابی داخل وخارج کشور را با دقت تمام انجام می داد.

او در بسیاری از ترورهای انقلابی مستقیم و غیرمستقیم دخالت داشت و ارتباطات منظم خویش را با مقام رهبری انقلاب و کلیه ی هم رزمان خود ادامه می داد، بدون آن که دچار کیش شخصیت شده و با عمل انقلابی خود در اعدام منصور تجارت و خودنمائی نماید.

4– شهید ما با این که مرگ و شهادت را همواره در چند قدمی خود احساس می کرد. لحظه-ای ترس بر او مستولی نگشت و با تهور و گستاخی هر چه بیشتر به استقبال حوادث می رفت. او با تکیه گاه خدائی که داشت و رابطه ای که با سبیل الله در ایده و عمل خود حس می نمود، از افسانه های تعقیب مزدوران مسلح ساواک و سیا نمی هراسید و از موضعی قاطع و شجاع عمل می نمود.

« أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ »

در یک نگاه می توان این شهید خداگونه را که در راه ولایت راستین ائمه ی اطهار و صراط مستقیم امامت و خط فکری امام خمینی به متعالی ترین درجات (فوز عظیم) نایل شد، انسانی چند بعدی و شامخ دانست که یک جا مبارزه قهرآمیز را همراه قدس و تقوای سیاسی – انقلابی و زهد عارفانه و خشونت و شهادت را در کنار تواضع و فروتنی در خود جمع کرده بود.

دشمن تا دندان مسلح وی همیشه از مهارت در تیراندازی و آتش گلوله او در وحشت بود و بالاخره نیز توانست وی را دستگیر و بازداشت نماید تا این که چند لحظه پیش از افطار در ماه مبارک رمضان در حالی که شهید ما روزه بود، در اثر چند رگبار گلوله های آمریکائی ساواک از پای درآمد و به افق اعلی و تاریخ پیوست. هر چند او در میان ما نیست ولی خون گرم او و هزاران شهید انقلاب چنان جوشید و به کالبد مبارزه انرژی بخشید که دشمنان اسلام و سردمداران رژیم سفاک پهلوی و عناصر مزدوری که سیزده سال در جستجوی اندرزگو بودند سرنگون و در گنداب تاریخ مدفون شدند.

این است که شهید قلب تاریخ و عناصر همیشه پویا و زنده و فعال هر زمان است.

Share