نشانه های حضور فعّال شیطان

استاد اصغر طاهرزاده؛
نتایج منطق  شیطانی
اگر آخرت از یاد کسی برود، شکار شیطان می شود و چیزی را می پسندد که شیطان به او پیشنهاد می کند. بعضی ها راضی نیستند تلویزیون برنامه ای بگذارد که هدایت شان بکند، ولی راضی اند که برنامه ای داشته باشد که مشغولشان بکند، چون میلشان شیطانی شده و یکی از کارهای شیط

می فرماید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّک ما فَعَلُوهُ»؛ ای پیامبر! اگر می خواستیم این کار را نمی کردیم، ما چنین کاری را جعل کردیم تا قلب هایی که قیامت را نمی فهمند، شیطان را دوست داشته باشند، «لِیرْضَوْهُ» برای این که از شیطان خوششان بیاید و شیطان را بپسندند.

وقتی شیطان را پسندیدند، از کارهای شیطانی خوششان می آید، به کارهایی که کبر را تقویت می کند راضی می شوند و از اعمال و افکاری که بندگی و تواضع را رشد می دهند متنفرند. زندگی آدم هایی را می پسندند که سراسر تجمّل است، چون ریشة تجمّل کبر است و کبر هم از شیطان است، و وقتی حضور در قیامت و منزل ابدی، دائم مدّنظر انسان نبود، شیطان می تواند ارزش های خودش را به قلب انسان القاء کند و به کلّی جهت زندگی را عوض نماید، و لذا فرهنگ غرب ابتدا از حیات ابدی انسان ها غفلت کرد و بعد در چنین مسیر هلاکت باری قرار گرفت، می فرماید: «وَ لِیقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ»؛ تا اکتساب کنند آنچه باید آن ها اکتساب کنند، به عبارت دیگر بتوانند لازمة چنین فکر و فرهنگ شیطانی را برای خود به وجود آورند. این همه تجمّلات در زندگی های امروزی، نشانة حضور فعّال شیطان ها در زندگی مردم است تا از طریق وسوسه های خود حقیقت عمل و افکار این انسان ها را به دست خودشان در زندگی شان نمایان کند، تجمّلات را به جای زیبایی می گذارد، لباس شهرت را به جای آراسته بودن، به تن مردم می کند تا مردم را به گناه بیندازد و خداوند از این طریق خود انسان ها را به خودشان نشان می دهد، به اسم وقار، کبر را برای ما زیبا می کند و وسوسه می کند تا ما آن را بپذیریم و از این طریق جوهر کبر دوستی ما را از طریق خودمان به نمایش می گذارد تا به منتها درجة شقاوتی که می خواهیم برسیم.

اگر آخرت از یاد کسی برود، شکار شیطان می شود و چیزی را می پسندد که شیطان به او پیشنهاد می کند. بعضی ها راضی نیستند تلویزیون برنامه ای بگذارد که هدایت شان بکند، ولی راضی اند که برنامه ای داشته باشد که مشغولشان بکند، چون میلشان شیطانی شده و یکی از کارهای شیطان مشغول کردن انسان از هدف اصلی اش است، و یکی از معانی «اِغْواء» همین است که انسان را از وظیفه و هدفش غافل کند.

نقل است؛ یکی از بزرگان که چشم دلش باز شده بود و صورت مثالی شیطان را می دید، شیطان را دید که آمده است برایش نقشه بکشد، گفت: ای شیطان! نقشه های تو برای ما مشخص است، کاری نمی توانی بکنی. شیطان گفت: مگر من چه کار کرده ام و چه هیزم تری به تو فروخته ام، تو اصلاً ثابت کن که من موجود بدی هستم. و آن بزرگ هم تمام نیرویش را به کار برد تا ثابت کند شیطان موجود بدی است. بعد شیطان خیلی خوشحال شد. گفت: چرا این قدر خوشحال شدی؟ گفت: همین قدر که وقت تو را گرفتم خوب بود. شیطان گفت: من به ظاهر هیچ کاری نکردم، ولی همین  که تو را مشغول کردم، به مقصد خودم نسبت به تو رسیدم، چون او را از این طریق از هدف اصلی اش بازداشت. برای یک مرد الهی همین هم بد است که وقتش را بگیرند. غافل کردن از راه و مشغول کردن به بیراهه حتماً کار شیطان است و در واقع خداوند برای این مرد بزرگ هم شیطان را خلق کرده تا او هم به ضعف خود دست یابد و معلوم شود در کدام پلّه از معرفت قرار گرفته است.

معنی «وَ لِیقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون»؛ این  است، که افراد منحرف آنچه باید هر کس از طریق شیاطین کسب کند - از بدی ها- کسب کنند، و آنچه حقّ شان است را به دست آورند و به آنچه شأنشان است برسند، خیلی جمله عجیبی است! یعنی شما از کجا می فهمید که چه کسی چه کاره است؟ اگر شیطان وسوسه نکند و به یارانش الهام و وَحی نفرستد، چه کسی می فهمد درجه ای که باید داشته باشد کدام است. ما را در دنیا آوردند و پیامبران هم برای هدایت ما آمدند، گفتند خوبی کنید تا شایستة قرب الهی گردید و به بهشتی که بهتر از بهشتی است که از آن هبوط کردید، برگردید. اگر شیطان نباشد که بگوید بدی کنید، انتخاب هایمان را در رابطه با دعوت انبیاء چگونه روشن کنند؟ اگر شیطان نبود، چگونه معلوم می شد که چه کسی شایستة آن بهشت هست و چه کسی شایستگی آن را ندارد؟ می فرماید: «وَ لِیقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون»؛ برای این که اکتساب کنند آنچه باید اکتساب کنند، یعنی هر کس آن که باید بشود، بشود.

Share