هبوط و امکان صعود برتر

استاد اصغر طاهرزاده؛
هبوط آدم

سپس در آیه 38 سوره بقره خداوند می فرماید:
«قُلْنَااهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَاِمّا یأْتِینَّکمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدای فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُون».
گفتیم همه از بهشت خارج شوید، پس هرگاه از طرف من برای شما هدایتی آمد، آن کس که هدایت مرا بپذیرد و از آن پیروی کند او را خوف و حزنی نیست.

فرمود: حالا بعد از نزدیکی به شجره و در عین پذیرفتن توبه، باید زندگی زمینی تان را شروع کنید. ولی اگر روی زمین بیایید در زمین از طریق شریعت الهی نقص هایتان را کشف می کنید و در صدد جبران آنها برمی آیید که «فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُون» هیچ مشکلی نه به جهت گذشته و نه برای آینده، نخواهید داشت. ولی تأکید فرمود که همه شماها در زمین هبوط کنید، یعنی ای همه بشریت و ای آدمیت، همه شما جمیعاً زمینی شدن خود را شروع کنید و عملاً خود را در زمین یافتید و نفس به جای آن که خود را در آن عالَم بیابد، خود را در زمین یافت و با زندگی جدیدی روبه رو شد و هبوط به همین معنی است. در این زندگی جدید که با هبوط بر زمین شروع شد، ساز و کارهایی را در اختیار انسان قرار می دهد که بر اساس آن ساز و کارها در زندگی جدید شرایط بندگی انسان مختل نمی شود، بلکه انسان می تواند در این شرایط جدید به شکوفایی خاصی نیز نائل شود، آن ساز و کار اینچنین شروع شد که فرمود: «فَاِمّا یأْتِینَّکمْ مِنّی هُدًی» چون از طرف من هدایتی به سوی شما آمد -که همان آمدن شریعت الهی توسط انبیاء است - این هدایت را اگر محکم بگیرید، هم ضعف  گذشته تان جبران می شود و حزنی برایتان پیش نمی آید و هم در آینده خوفی نخواهید داشت.

به این نکته عنایت داشته باشید که طبق این آیه، قبل از هبوط شریعت مطرح نبود و لذا در بهشتی که آدمیت قرار داشت، شریعت نبوده و لذا وقتی دستور شرعی در میان نباشد، مقابله با آن هم عصیان محسوب نمی شود تا معصیت در میان آید، چون دینی نبوده تا دینداری و بی دینی معنی بدهد. پس اگر دینی نبوده  است، آنچه خداوند در بهشت به آدم دستور داده، یک دستور شرعی و دینی نبوده است تا مخالفت با آن دستور، معصیت محسوب شود و بگوییم آدم در مقابل دین خدا عصیان کرده است و در نتیجه از عصمت در آمده  است! با توجه به مباحث قبلی این اشکال  به جهت نشناختن بهشت نزولی و نشناختن مقام آدمیت است.

آری پیامبران معصوم اند و به واقع هم معصوم اند و حضرت آدم(علیه السلام) هم به عنوان اولین انسان و اولین پیامبر گناهی نکرده  است. چون گناه کردن وقتی معنی می دهد که شریعتی باشد و آن شریعت حکمی را اظهار کند؛ و کسی در مقابل آن حکم، عصیان کند. در حالی که اگر به مطالب گذشته دقت کرده باشید، در آن بهشت نزولی، حضرت آدم(علیه السلام) به عنوان اولین انسان و اولین پیامبر نبود، بلکه به عنوان آدمیت بود. و عصیان آدم در بهشت در مقابل نهی الهی از نزدیک شدن به شجره ممنوعه، قصه همه انسان ها است و نه نهی شرعی، چراکه نهی شرعی با زندگی زمینی و با آمدن شریعت شروع شد و در رابطه با زندگی زمینی و با توجه به این که می فرماید از هدایتی که برایتان می آورم پیروی کنید، امر و نهی شرعی شروع شد. آری؛ فرمود: «فَمَنْ تَبِعَ هُدای» هرکس از هدایت من پیروی کند «فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُون» دیگر مشکلی ندارد، هم گذشته اش را می تواند جبران کند و هم زندگی آینده اش را به سعادت برساند. چون به زمین هبوط کرده و باید بر اساس سنت توبه پذیری رب العالمین برنامه ای برای جبران این نقیصه ارائه  دهد. «حزن»، یعنی نگرانی از عمل گذشته. اگر کسی دینی زندگی نکند، همواره از گذشته خود ناراضی است، حتی اگر ثروتمند ترین آدم ها هم باشد، باز می گوید می توانستم ثروتمندتر شوم. یعنی در حیات زمینی اگر دینداری در میان نباشد، همواره با «حزن» همراه است و انسان دائم غصه گذشته را می خورد، برعکس زندگی دینی که در هر حال انسان خود را در آینده خود به ثمر رسیده می بیند. امام خمینی «رحمة الله علیه» نسبت به زندگی سال های1341 و 1342 و جریان 15 خرداد با آن همه فشاری که از طرف نظام شاهنشاهی به ایشان وارد شد به آن سال ها افتخار می کردند، چون در فضای انجام وظیفه دینی عمل می کردند. حالا در آیه فوق می فرماید: اگر در شرایط هبوط سعی در انجام زندگی دینی داشته باشید، تمام گذشته خود را نه تنها جبران می کنید، بلکه از آن  نردبانی برای صعود می سازید. همچنان که حزن عبارت بود از غم نسبت به گذشته، «خوف» عبارت است از نگرانی از آینده. شما هر انسان غیر دینی را مدّنظر قرار دهید، می بینید از آینده خود مضطرب است، با آن که می بینید از نظر ظاهر، وضع زندگی اش خوب است، ولی دائم نگران است که اگر وضعم به هم ریخت، چکار کنم؟ جنس زندگی زمینی اگر شریعت در آن نباشد، جنس اضطراب است. آیه فوق می فرماید: اگر در شرایط هبوط در زمین با چنگ زدن به هدایت الهی، زندگی را ادامه دادید، نه تنها همه مشکلات گذشته را مرتفع خواهید کرد - حتی مشکل خارج شدن از بهشت قبلی را- خطرات آینده را نیز از جلو راه خود برخواهید داشت.

شما فکر می کنید کسی که می گوید من غصه آینده بچه هایم را دارم، واقعاً از سر هوشیاری دارد آینده فرزندانش را می بیند و واقعاً جای نگرانی هست یا چوب بی دینی اش را دارد می خورد؟ در حالات خودتان دقت کنید؛ اگر دیدید نسبت به آینده خود اضطراب دارید، بدانید به جهت آن است که وصل به صاحب آینده نیستید و اگر دیدید که نسبت به آینده در آرامش حقیقی هستید، بدانید که به صاحب آینده که تمام ابعاد جهان در قبضه اوست، وصل هستید. طرف را می بینید سال ها تلاش کرده تا این زندگی را به دست آورده است و قبلاً هم نگران بود که نکند عمرم بگذرد و به چنین زندگی نرسم، ولی حالا که رسیده می بیند باز نگران آینده اش است، منتها فعلاً آن را در نگرانی از آینده فرزندانش مطرح می کند. مطمئن باشید این مشکل را از طریق عدم  ارتباط با دین خدا در خودش به وجود آورد، این ها بهانه است. باید اصل کار را حل می کرد، وگرنه هر روز به بهانه نگرانی از آینده خود را به ورطه ای از هلاکت می اندازد، هر روز با همان بهانه بیشتر از قبل از دین خدا فاصله می گیرد و هر چه بیشتر از دین خدا فاصله گرفت، بیشتر بی آینده خواهد شد، چون راه حل نگران نبودن از آینده «تبعیت از هدایت الهی» و متصل شدن به صاحب آینده است، و چون اهل دنیا به غنی مطلق وصل نیستند احساس فقر می کنند، «هو الغنی» فقط او غنی است. عکس آن را هم دیده اید که عده ای خیلی به ظاهر وضع  مالی شان خوب نیست، ولی اصلاً احساس فقر نمی کنند، چون به غنی مطلق وصل هستند و به خزانه بی کران او متصل اند. این طور نیست که هرکس خیلی پول داشته باشد، احساس غنا کند، بلکه فقط کسی که به غنی وصل است، احساس غنا می کند و بقیه با تمام وجود در فقرند. خداوند فرمود: «یا اَیها النّاس اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللهِ، وَاللهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمید» شما انسان ها به سوی خدا فقیرید، و فقر حقیقی شما در رابطه با خداست و فقر حقیقی شما در واقع بی خدایی شما است و فقط و فقط هم خداوند غنی حقیقی و دوست داشتنی است و می تواند این فقر حقیقی را جبران کند. یعنی مردمی که به غیر خدا احساس نیاز می کنند، عملاً به خدایان دروغینی گرفتار شده اند که حقیقتاً آن ها غنی نیستند، و لذا با ارتباط با آنها فقر آنها برطرف نمی شود.

به هر حال خداوند فرمود: «قُلْنَااهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَاِمّا یأْتِینَّکمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدای فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُون»؛[1] ای انسان ها! حالا که معلوم شد آدمیت شما آنچنان است که زندگی زمینی را انتخاب می کنید و اقتضای این انتخاب هبوط بر زمین است، در زندگی زمینی شرایط و ساز و کارهایی را برای شما طرح کرده ایم که بتوانید به زیباترین نحو زندگی کنید، تا هم غم و حزن گذشته را جبران نمایید و هم از نگرانی های آینده در امان باشید و آن تبعیت از شریعت الهی است. آری؛

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد

و قصة زمینی  شدن ما این چنین بود.

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

--------------------------------------------
[1] - سوره بقره، آیه38.

Share