خانواده از منظر فمينيسم و قرآن(1) / 2. زمينه‌ هاى فروپاشى نهاد خانواده

فروپاشى نهاد خانواده

اين كه چه عواملى زمينه هاى تضعيف نهاد خانواده و در نهايت فروپاشى آن را رقم زده، موضوعى است كه بايد از زواياى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و دينى مورد واكاوى قرار گيرد ولى با نگاهى گذرا و فهرست وار مى توان به برخى از آنها اشاره كرد.

الف - نقش صنعت و تكنولوژى در رشد فرد گرايى
يكى از عوامل مهمّى كه نقش مهمّى در تضعيف جايگاه و كاركرد نهاد خانواده در سه قران اخير - در كشورهاى اروپايى و داراى رشد صنعتى - داشته است و به تدريج بر ديگر فرهنگ ها و جوامع تأثير گذاشته، توسعه فناورى و رشد تكنولوژى است؛ زيرا ابزار و امكانات فراهم آمده در پرتو رشد صنعت به فرد اين توان را داده است تا به تنهايى و بدون كمك گرفتن از ديگران هم نيازهاى مادّى خود را تأمين كند و هم با استفاده از تكنولوژى ارتباط جمعى خلأ روحى و فرصتهاى فراغت خود را پر نمايد. 
در چنين شرايطى افراد يك خانواده و يك جامعه براى تأمين زندگى و رفاه و آسايش خويش، كمترين نياز را به همكارى و همدردى و همگرايى فاميلى دارند و فرد مى تواند بدون ارتباط با خويشان و بستگان - حتى پدر و مادر و برادر و فرزند - زندگى به ظاهر آرام بخش و قانع كننده اى را براى خود فراهم آورد و براى حفظ امنيّت خود، نيازى به حمايت فاميل و خانواده نداشته باشد.

ب - تغيير روابط اقتصادى و تأثير آن بر مناسبات انسانى
يكى از رهاوردهاى مهّم رشد صنعت و تكنولوژى، تغيير روابط اقتصادى است؛ چه اين كه شرايط سخت تأمين معاش در گذشته سبب مى شد تا افراد قوى تر و به ويژه مردان بالغ نقش محورى در اقتصاد و تأمين معيشت و نيازهاى مادّى خانواده داشته باشند و اين امر به طور طبيعى براى آنان اقتدار و اعتبار و احترام را به دنبال داشت و اعضاى يك خانواده بر اساس اين نياز طبيعى بر محور مديريت پدر و مادر احساس امنيت و آسايش كرده و خود را بدان وابسته مى ديدند.
امّا زمانى كه كارها تنوّع يافت و انجام آنها كمتر نيازمند قدرت فيزيكى و بيشتر متّكى به تجربه و دانش شد و اعضاى خانواده هر يك بدون استمداد از ديگرى توانستند نيازهاى مادّى خود را تأمين نمايند، آن وابستگى ها و دلبستگى ها و مساعدتهاى جمعى رو به سستى نهاد و هر فرد از افراد خانواده لذّت استقلال و انفراد را بر زحمت مشاركت كه معمولاً نيازمند همدردى و مساعدت و فداكارى و ايثار نيز بود ترجيح داد.
اين پديده، قبل از اين كه بر روابط فرزندان با پدر و مادر تأثيرگذار باشد، بر روابط زن و شوهر تأثير گذاشت و چه بسيار زنان كه با داشتن شغل و درآمد، تن دادن به زندگى مشترك را، امرى غيرضرورى تشخيص داده و زحمتى بى ثمر يافتند و از اين رهگذر يا اساساً ازدواج نكرده و سنگ بناى خانواده را بنيان ننهادند و يا پس از تشكيل خانواده به سرعت و آسانى از آن دست كشيدند!

ج - فزون طلبى و آزمندى انسان معاصر و سهم آن در فروپاشى خانواده
رشد و توسعه اقتصادى همپاى گستردگى و سهولت ميدانهاى اشتغال و درآمد و توليد انبوه و متنوّع فرآورده هاى صنعتى و غذايى و امكانات زندگى، روحيه قناعت و كفاف خواهى را در جامعه از ميان برده و آرزوى دستيابى هر چه بيشتر به امكانات و تجمّل و تفاخر در نسل حاضر را تقويت نمود!
به ويژه آن زمان كه صاحبان صنعت و سرمايه دريافتند كه براى رقابت و رشد اقتصادى بيشتر بايد روح مصرف گرايى در مردم تقويت شود و با روش هاى مؤثّر تبليغى به آزمندى انسان معاصر افزودند.
تقويت روح مصرف گرايى و آزمندى در انسان معاصر سبب شد، على رغم بهره ورى بيشتر و آسانتر از امكانات مادّى، رضامندى و آرامش درونى او كمتر شود و سطح توقّع افراد از جامعه و خانواده بالا رود.
احساس نارضايتى اعضاى خانواده از آنچه دارند زمينه هاى اضطراب و ناآرامى و انتقاد فرزندان از پدر و مادر و همسران را از يكديگر فراهم آورد و در نهايت اين احساس را در زن و شوهر و فرزندان رقم زد كه عدم حضور در يك كانون پر تنش و پرتوقع و مسؤوليت آفرين و فاقد رضامندى و سپاس بر حضور در آن ترجيح دارد. اين است كه فرزندان هنوز به بلوغ و رشد لازم نرسيده از محيط خانواده گريزان شده و همسران با اندك اختلاف، بنا به ناسازگارى و جدايى مى گذارند!

د - آموزش و پرورش اجتماعى و دولتى جايگزين كاركرد خانواده
يكى از كاركردهاى مهّم خانواده، در روزگار اقتدار و اهميّت آن، كاركرد آموزشى و تربيتى بود و فرزندان درهر جامعه، فرهنگ و اخلاق و ادب و بينش و آرمان هاى خود را قبل از هر جا و بيش از هر چيز، از كانون خانواده دريافت مى كردند، امّا روابط جديد اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى حاكم بر جوامع سبب شد تا اين نقش به صورت گسترده از خانواده گرفته شود و به نهادهاى اجتماعى و دولتى واگذار گردد. تا جايى كه امروز فرزندان از خردسالى در مهدكودكها، مدارس و... آموزش مى بينند، با فرهنگ مسلّط جامعه پرورش مى يابند و شباهتهاى اندكى، با نسل قبل از خود دارند. و حتى ساعتهايى را كه در محيط خانواده حضور مى يابند، با استفاده از تلويزيون، كامپيوتر و اينترنت فرصت داد و ستد فرهنگى و تربيتى با يكديگر را ندارند و باز هم مخاطب پيامهايى هستند كه از بنگاه ها و مراكز فرهنگى - سياسى - اقتصادى و... تدارك شده به آنها ارائه شده است.
البتّه نمى توان انكار كرد كه در برخى شرايط و برخى زمينه ها، اين نوع آموزش و پرورش مزايايى بر روش سنّتى و خانوادگى داشته و دارد. ولى به هر حال بايد در نظر داشت و كه همين مزيّت، به نوبه خود نقش خانواده در تعليم و تربيت و كارآيى آن را فرو كاسته است.

ه - حقوق طلبى و تكليف گريزى
همه آنچه تا كنون ياد شد، اين روحيه را در انسان معاصر تقويت كرده است كه قبل از هر چيز حقوق خود را مطالبه كند و تا جايى كه مى تواند از پذيرش مسؤوليت ها و وظايفى كه متوجّه او مى شود، پرهيزنمايد.
اين خصلت به صورت معمول در انسان ها بوده و هست ولى در برخى زمينه ها كه ريشه در فطرت و طبيعت انسان دارد، معمولاً انسانها مسؤوليت پذير بوده و تكليف را بر حقوق خود عملاً مقدّم مى داشته اند. از آن جمله شكل گيرى خانواده - به ترتيب بر اساس نياز، مسؤوليت پذيرى و تكليف مدارى و در مرحله سوّم حقوق خواهى استوار بوده است.
ولى انسان معاصر از همان آغاز در تلاش است كه بداند از همسر يا پدر و مادر خود چه حقى را مى تواند وصول كند تا متناسب با آن نيازهاى خويش را سامان بخشد و ناگزير حداقل تكليف را بپذيرد!
ورود طلبكارانه به ساحت خانواده و جامعه، روابط عاطفى و انسانى را تحت الشعاع قرار داده و به عناصرى دست چندم تبديل كرده است، و بديهى است كه محيط طلبكاران، محيطى آكنده از گلايه، درگيرى، بدبينى، رقابت و بدخواهى است. محيطى تنگ و ناخوشايند كه هر كس تلاش مى كند از آن بگريزد.

و - جهانى شدن
از ميان رفتن مرزهاى فكرى و فرهنگى و تبادل اطلاعات، بينش ها، ايده ها، طرح ها و روش هاى زندگى از طريق ماهواره، اينترنت، ارتباطات علمى و دانشگاهى و مراكز فرهنگى و انتشاراتى و تبليغاتى همه و همه سبب شده است تا همه نهادهاى موجود در جوامع - به ويژه جوامع در حال توسعه - در مقايسه با معيارهاى ارائه شده مورد انتقاد و يورش قرار گرفته، دستخوش نوسانها و بى تعادلى شوند، چه اين كه هر نهاد در هر جامعه به طور طبيعى، تحت تأثير دهها عامل، انگيزه، باور و نياز اجتماعى - فرهنگى و... شكل مى گيرد و زمانى كه از طريق ارتباط جهانى، يك نهاد مورد انتقاد و ارزيابى و بازنگرى قرار گيرد، يا اعتبار و اهميّت خود را از دست بدهد، در واقع ميان آن نهاد و ساير نهادهاى اجتماعى ناهماهنگى پديد آمده و همين ناهماهنگى آغاز نابسامانى هاى بيشتر و كاستى هاى افزونتر خواهد بود، به طورى كه اگر يك نهاد على رغم كمبودها و كژيهاى گذشته از كارآمدى نسبى برخوردار بوده است، با رخداد اين انفصال درونى با ساير نهادهاى اجتماعى، كارآيى آن كاهش
يافته و به شدّت آسيب مى بيند.
نهاد خانواده از جمله نهادهايى است كه آماج انتقادها، اصلاح گريهاى غيربومى و ارزيابى بر اساس تجربه ها و پيشنهادهاى منطبق با ساير فرهنگها بوده است.

ادامه دارد...
مطالب تکمیلی :

خانواده از منظر فمينيسم و قرآن(1)/ 1. چکیده + نهاد خانواده، ديروز و امروز
خانواده از منظر فمينيسم و قرآن(1) 3. فمینیسم و فرهنگ
خانواده از منظر فمينيسم و قرآن(1) / 4. فهرست اجمالى مطالبات فمينيسم+ فمينيسم افراطى
خانواده از منظر فمينيسم و قرآن(1) / 5. دیدگاه ها ,کارکرد فمینیسم و تغيير معنا و تفسير تجاوز به عنف

Share