انتخاب زیباترین زندگی در سایه‌ ی انقلاب اسلامی

استاد اصغر طاهرزاده
سبک زندگی اسلامی

در دریایِ زندگی هر کسی سهمی دارد، هرچند او نداند. مشکل از آن جا شروع می شود که انسان ها از سهم خود راضی نگردند و حقیقت زندگی را با خیالات واهی آشفته کنند. ما نیاز به آینده داریم و نه به تابلوی نقاشی، تا در آینه ی آینده تماشایِ حقیقت خود را در آن زندگی ادامه دهیم و با «المؤمنُ مِرآتُ الْمُؤمن» در جامعه ی ایمانی خود، هرکس آینه ای شود برای برادرش تا خود را درست تر ببیند، نه آن که برادران، وسیله ی فریب دیگر برادران شوند و آرزوهای ناگشودنی را برای همدیگر ترسیم نمایند.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
ای شمایی که یاری تان بس مهم است در این امر دشوار که فهم حقیقت تاریخیِ این عصر است، آیا به یاری همدیگر خواهیم آمد تا برای خشنودی مردمی که رسالت جهانی هدایت بشریت را در زیر سایه ی مهدویت به عهده دارند، کاری بکنیم؟ هرچند تا امروز به لطف پروردگار کارها جلو رفته است، ولی حقایق و معانیِ بس والایی باید در میان آید تا مردم متوجه ی رخدادِ بزرگ انقلاب اسلامی در این دوران باشند و قلب خود را با آن تسلی بخشند. تسلی با سرودی که شهداء و امام شهداء سرودند. سرودی که هرگز در غرقاب فراموشی فرو نمی افتد. نغمه ای که در این دوران هرگز بهتر از آن به گوش نرسیده تا گوش آیندگان را به بهترین شکل نوازش دهد و بدانند زندگی در زیر سایه ی انقلاب اسلامی چه اندازه زیباست حتی برای آن هایی که جانبازی و اسارت را، و یا همسر و پدر از دست دادن را برای این انقلاب تجربه کردند. آیا همه ی ما متوجه ی این تاج افتخار که با گذشت زمان هر روز گران مایه تر می گردد خواهیم شد؟
امام شهداء و شهدای آن امام هر آن چه از دست شان برمی آمد برای طلوعِ آینده ای بس قدسی به کار بستند، تا زندگی پی در پی به مقصد اصلی خود دست یابد و ما دنیایی را به مردم جهان نشان دهیم که معنای دیگری از زندگی را دنبال می کند. همان هایی که به دنبال آن زندگی هستند ولی به خطا، آن زندگی را یا در کتاب های قطور و یا در میهمانی های اشرافی جستجو می کنند -آن جایی که مردها برای دیدن، و زن ها برای دیده شدن می آیند - .
در این دنیا  برای چه پای به کوهسارِ زندگی گذاشته ایم؟ آیا برای پسندافتادن در چشمِ دیگران، این همه دردسر برای زندگی لازم است؟ یک دم جرأت باید کرد و به این دورانِ بس سهمگین فکر نمود تا فرشته ی الهام بخشی به میان آید و با ما از چیزهای تازه ای بگوید. به ما بگوید زندگی زیر سایه ی انقلاب اسلامی را کم نشمارید و جهان را در ژرفای دل های خون شده، از نو بسازید تا بشریت به تعادلی که هدیه ی خدا است آشنا شود و دل های پژمرده به نشاط آیند و راه های باریک تاریک زندگی با زیورهای امید، پر رنگ و تاب گردند. چه کسی آماده است تا با زندگی خود پیام شهیدان را پاس دارد و خانواده های آنان را به آینده ی راه شهداء دل گرم کند؟ چه کسی آماده است پیام خونِ دل های امثال «دختر شینا» را برای بشریت امروز تبیین نماید؟
زندگی سراشیبی نرمی است که انسان ها را با اراده ی الهی جلو می برد مگر این که آن ها به تقدیر الهی راضی نباشند، که در آن حال غم فرا می رسد و زندگی پایان می یابد.
در دریایِ زندگی هر کسی سهمی دارد، هرچند او نداند. مشکل از آن جا شروع می شود که انسان ها از سهم خود راضی نگردند و حقیقت زندگی را با خیالات واهی آشفته کنند. ما نیاز به آینده داریم و نه به تابلوی نقاشی، تا در آینه ی آینده تماشایِ حقیقت خود را در آن زندگی ادامه دهیم و با «المؤمنُ مِرآتُ الْمُؤمن» در جامعه ی ایمانی خود، هرکس آینه ای شود برای برادرش تا خود را درست تر ببیند، نه آن که برادران، وسیله ی فریب دیگر برادران شوند و آرزوهای ناگشودنی را برای همدیگر ترسیم نمایند.
انقلاب اسلامی کانونِ به خودآمدنِ جوانانی شد که با شعله های آن سوختند و زندگی بخشیدند و غم عمیقی که زیباترین غم دنیا بود را بر جان مادر و همسر و فرزندان خود گذاشتند و با سالروز رحلت حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» آن سال ها و آن سوختن ها و آن زیباترین غم ها، دوباره بازخوانی خواهد شد بدون آن که کهنه شود. آن اندوه های سهمگینی که در حسرت آن می سوزیم و در زیر سایه های آن برای رسیدن به اهدافی بزرگ هیچ سستی را در خود نمی یابیم. راستی اگر آن راه را ادامه ندهیم و آن حسرت را تجربه نکنیم و آن خونِ دل ها را احساس نکنیم، در این تاریخ به چه درد می خوریم؟! چگونه از دوزخ به سوی بهشت حرکت نماییم؟
خداوند به حکم «وَ اصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین‏» مسلّم نتایج کار امامِ شهداء و شهداء و خونِ دل مادران و همسران آن ها را حتماً به صحنه می آورد و عالَم دیگری را ظهور می دهد و حال؛ مائیم و استقبالی که باید نسبت به آن عالَم داشته باشیم و یا به آن پشت کنیم، و به حرف های کهنه ی گذشته مشغول باشیم، و در نتیجه هیچ چیز جز گله کردن از زندگی نخواهیم داشت.
چرا از زندگی، زیباترین ها و شادی آفر ترین ها بر نگزینیم تا در آخرین روزهای زندگی مانند امام شهداء چنین سرودی را سر دهیم که:
 «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم»[1].
راستی را! او این دلِ آرام و ضمیر امیدوار را در کجا یافت؟! سرچشمه ی چنین روحانیتی را در کدام راه باید دنبال کرد؟! جز آن است که او توانست در مسیر ایمان به خدا و کفر به طاغوت و در زیر سایه ی مرزهای دل نوازِ عشقِ به حقّ و با نیروی تنفر از طاغوت، این راه را در مقابل خود بگشاید؟ آیا ما می توانیم برای رسیدن به چنین چشمه ای از حضور زیر سایه ی انقلاب اسلامی شانه خالی کنیم؟ و در سالگرد رحلت آن امام بزرگوار زندگی را که مزمزه ی ادامه ی راه شهدا است، معنای دیگری جز ادامه ی راه شهداء بخشیم؟ آن گاه بدون آن که حقّ زندگی را اداء کنیم، خواهیم مُرد.
تقدیم به روح پاک «دختر شینا» که می دانست «صمد» اگر در دنیا زودتر به لقاء الهی پیوست، در ورود به بهشت قسم خورده بود تا همسرش نیاید وارد نشود، و لذا «دختر شینا» با عجله دنیا را ترک کرد تا صمدش را منتظر نگذارد.

منبع: لب المیزان
..............................
پی نوشت ها:
 [1] - فرازی از وصیت نامه ی امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه»

Share