حجاب؛ مانعی برای فعالیت اجتماعی زنان!

حجاب

«زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به‏ یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله سند و مدرک‏ است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن ظلم‏ است.

باز داشتن زن از کوشش‌هائی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است، خیانت به اجتماع نیز می‏‌باشد. هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است. عامل انسانی بزرگ‌ترین سرمایه اجتماع است. زن نیز انسان است و اجتماع‏ باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره‏‌مند گردد. فلج‏ کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع، هم برخلاف حق طبیعی‏ فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع و سبب می‏‌شود که زن همیشه به صورت‏ سربار و کل بر مرد زندگی کند.»
گر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون‏ اجتماع گذاشت، دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعاً در این صورت بهتر می‏‌تواند فعال باشد تا اینکه همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قدر و بالا و این طنازی و آن عشوه‌‏گری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.
آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است‏ یا آنکه برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آیینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعی‌اش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوس باز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟

عجبا! به بهانه اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده‌‏اند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون‏ رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکارچی گری شده است.

آنچه طرح شد یکی از اشکالاتی است که به مسئله حجاب می‏‌گیرند؛ اینکه حجاب سبب رکود و تعطیل‏ فعالیت‌هائی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است. اما در جواب باید گفت حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست. مبنای حجاب در اسلام اینست که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمی‏‌دهد وقتی از خانه بیرون‏ می‏‌رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی‏‌دهد چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی‏‌کند، موجب‏ تقویت نیروی کار اجتماع نیز می‏‌باشد.

اسلام‏ نمی‏‌خواهد زن به صورت چنین موجود مهملی در آید که کارش فقط استهلاک ثروت و فاسد کردن اخلاق اجتماع و خراب کردن بنیان خانواده باشد. اسلام با فعالیت واقعی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هرگز مخالف نیست. متون اسلام و تاریخ اسلام گواه این مطلب است.

اما در اوضاع و احوال تجدد مآبی بی منطق حاضر جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می‏‌کنند زنی پیدا نمی‏‌کنید که نیروی او واقعاً صرف فعالیت‌های مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود. آری یک نوع فعالیت اقتصادی رایج شده است که باید آن‌را ثمره بی حجابی‏ دانست و آن این که بنکدار به جای اینکه بکوشد جنس بهتر و مرغوب‌تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می‏‌آورد، نیروی زنانگی و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام می‏‌کند و وسیله پول در آوردن و خالی کردن جیب‌ها قرار می‏‌دهد. یک فروشنده باید کالا را همان‌طوری‏ که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژست‌های زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه جنسی خود مشتری را جلب می‏‌کند. بسیاری از افراد که اصلاً مشتری نیستند برای اینکه چند دقیقه با او حرف‏ بزنند یک چیزی هم می‏‌خرند. آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاه برداری و رذالت؟

می‌‏گویند زن را توی کیسه سیاه نپیچید. ما نمی‌گوییم زن خود را در کیسه سیاه بپیچید. اما اگر دختران در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند، با چادر یا با پالتو و روسری کامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آیا در چنین شرایطی بهتر درس می‏‌خوانند یا با وضعی که مشاهده می‌‏کنیم؟ اصولاً اگر التذاذهای جنسی و منظورهای شهوانی در کار نیست چه اصراری است که‏ بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ غریزه خودآرایی و شکارچی گری در زن غریزه عجیبی است. وای اگر مردان هم‏ به آن دامن بزنند و مد سازان و طراحان نواقص کار آنان را برطرف کنند و مصلحین اجتماع! هم تشویق کنند.

منابع : کتاب مسئله حجاب شهید مطهری،بخش چهارم، ص ۱۰۵-۱۰۹

 

Share