مبانی و موضوع علم کلام جدید و تفاوت آن با کلام قدیم

علم کلام

برخی از مسائلی که در کلام جدید مطرح می‌شوند عبارتند از :
تعریف و چیستی دین، نیازهای بشر به دین، قلمرو دین و گستره شریعت، کارکردهای دین، منشاء دین، گوهر و صدف دین، کثرت گرائی دینی، سکولاریسم، زبان دین، علم و دین، عقل و دین، ایمان دینی و...

پرسش: علم کلام جدید بر چه مبنایی استوار است و موضوع کلام جدید و فرق آن با کلام قدیم کدام است؟

پاسخ:
ماهیت کلام جدید
درباره ماهیت و چیستی کلام جدید، آرای مختلفی مطرح شده است این واژه اخیراً در ادبیات مذهبی ما رواج پیدا کرده است. نخستین اثری که در این زمینه، ترجمه و منتشر شد، کتاب « علم کلام جدید » اثری شبلی نعمانی (1274ـ 1332 ه.ق ) می باشد. بعدها این واژه توسط استاد شهید مطهری به کار گرفته شد و سپس در میان دانشوران رواج پیدا کرد.
تلقی های مختلف از اصطلاح کلام جدید در بین دانشوران ما، آن را در هاله ای از ابهام قرار داده است. پرسش محوری که در این زمینه مطرح است، این است که آیا کلام جدید تفاوتی ماهوی با کلام قدیم دارد و به عنوان علمی جدید به شمار می رود، یا آن که پسوند« جدید» صرفا به وجود مسائل و پرسش های نوین در حوزه اندیشه کلامی اشاره دارد، بی آن که دلالتی بر تغییر ساختار علم و تولد علمی جدید داشته باشد؟
دیدگاه های گوناگون در رابطه با تجدد کلام را می توان دو دسته کلی تقسیم کرد:
دسته اول کسانی هستند که منکر علمی به نام کلام جدید هستند، بلکه آن رادر ادامه کلام سنتی دانسته اند که در ضلعی از اضلاع تجدد یافته است. البته، قایلان به این دیدگاه، تقریرهای مختلف از آن دارند.
دسته دوم کسانی هستند که کلام جدید را دانشی کاملا نوین دانسته اند که جز اشتراک لفظی، نسبتی دیگر میان آن و کلام جدید متصور نیست.
اما در این میان، قول دیگری هم هست که از کلام جدید به عنوان نظام جدید کلامی، یا هندسه معرفتی جدید کلام یاد کرده است، یعنی کلام جدید از نظر ماهیت (و نه بر حسب اشتراک لفظ) کلام است که در همه اضلاع و ابعاد معرفتی خود تجدد یافته است.
منکرین کلام جدید
این نظریه تجدد را وصف مسائل کلامی دانسته است. بدین معنا که در گذشته بیش تر با مسائلی در حوزه خدا شناسی و معاد شناسی رو به رو بوده است، ولی مباحث امروزه بیش تر به قلمرو انسان شناسی و دین شناسی نظر دارند.(1) «... چون در گذر زمان، مسائل و پرسش ها نو می شوند، علم کلام نیز به لحاظ مسائلش چهره ای نو می یابد»(2) بنابراین، کلام جدید، مسائل جدید کلامی است و تسمیه کلام جدید بر این مبنا، از باب تسمیه شیئی به اسم مهم ترین ویژگی و جزء آن می باشد.
ارزیابی این نظریه
نظریه حصر تجدد کلام در مسائل، از جهات گوناگون قابل نقد و بررسی است که در این جا فقط به طرح چند نکته پیرامون آن می پردازیم:
1. سرّ رواج این تصویر از کلام جدید، این است که نخستین مواجهه فرد با کلام جدید، از طریق مواجهه با مسائل نوین است. اما توقف در این مواجهه و عدم توجه به سایر ابعاد معرفتی کلام جدید و غافل ماندن از لوازم معرفتی مسائل نوین کلامی، موجب افتادن در دام مغالطه کنه و وجه می گردد، یعنی ما فقط به یک بخش کوچکی که همان وجه آن می باشد علم پیدا می کنیم در حالی که حقیقت و کنه آن برای ما مخفی است و بدون علم، به کنه آن استدلال می کنیم و اثری جز قطع هم زبانی و همدلی با مخاطب نخواهد داشت.
2. تجدد پذیری در مسائل به معنایی که در این نظریه آمده است، مفهوم نسبی و تدریجی است. علم کلام مانند سایر علوم ، در رشد تاریخی خود به تدریج دارای مسائل جدید می شود، به گونه ای که در هر دوره تاریخی از آن، نسبت به دو دوره سابق جدید است و نسبت به دوره لاحق قدیم.
این معنا از تجدد پذیری کلام، مورد نزاع نیست و انکار آن خلاف بداهت تاریخی است، آنچه مورد بحث است، تحولی است که بر یقین معرفتی خاص دلالت دارد. با توجه به این معنا است که از کلام جدید سخن گفته می شود.
3. اعتقاد به تحویل در مسائل علم، نه تنها بر مبنای علم شناسی نوین، بلکه بر مبنای علم شناسی قدما نیز، مستلزم تحول در همه اضلاع معرفتی علم است.
بر اساس ضوابط منطق علوم نزد قدما، علم چیزی نیست جز مسائل آن. کشف این قاعده از درک عمیق ارتباط وثیق بین اضلاع مختلف دانش، به ویژه ارکان سه گانه آن، یعنی مسائل، مبادی و موضوع، ناشی شده است.
بر مبنای این قاعده، مسائل علم ، همه اضلاع هندسه معرفتی آن را شکل می بخشد به گونه ای که تجدد در مسائل، تحول در هندسه معرفتی علم را اقضا می کند.(3)
کلام به مثابه علمی جدید
بر اساس این دیدگاه، کلام سنتی و کلام نوین فقط در عنوان کلام اشتراک دارند ( اشتراک لفظی ) و بین این دو تفاوت جوهری وجود دارد. این نوع نگرش، کلام قدیم را در قیاس با کلام جدید ناکافی، بلکه ناکار آمد می بیند: « برای این که فضای تفکر به طور کلی در این روزگار تغییر کرده و براهین علمی و فلسفی رخت بربسته اند، ثبات عقلی و یقینی عقاید حقه، که هدف کلام سنتی به شمار می رفت، ناممکن گشته است و در یک کلام، سؤال ها و پرسش های جدید و روش ها و مبانی و مبادی و فضای دیگری حاکم شده است. بنابراین، به ناچار باید به شیوه دیگری از خدا و نبوت و انسان و معاد و وحی سخن گفته شود.»(4) در نقد این تلقی از کلام جدید، فقط به ذکر این نکته بسنده می کنیم که لازمه این تعریف و تلقی از کلام جدید، خروج این دانش از زی و هویت کلامی آن است. در این صورت، کلام جدید می تواند شامل فلسفه دین و دین پژوهی نیز بشود. اما دیگر اینکه به تقلید از الهیات جدید مسیحی ـ چه اصراری بر اطلاق آن عنوان (کلام) بر چنان مضمونی هست؟ می توان بر این دانش نام مناسب دیگری گذاشت.(5)
هندسه معرفتی جدید کلام (یا نظام جدید کلامی)
پاسخ های پیشین، هر یک به یکی از اضلاع تجدد در علم کلام اشاره دارند. اما در این میان، نظریه دیگری هم وجود دارد که مدعی است از مغالطه کنه و وجه در امان است. بر این معنا، کلام جدید، علم کلام با همه اضلاع نوین می باشد. دلایل این پاسخ، ارتباط وثیقی است که اضلاع مختلف یک معرفت با یکدیگر دارند. زبان، روش، موضوع، مبانی، رهیافت ها، شبهات کلامی و ...، با یکدیگر ارتباط چند جانبه دارند و تحول در هر یک، موجب بروز تحول در دیگر اضلاع است. حتی غایت کلام نیز در همین راستا متجدّد می شود. البته، تجدد را نباید به معنای رفتن امری و جایگزین شدن امر دیگری تلقی کرد، بلکه به عنوان مثال، تجدد در هدف دفاعی، ممکن است به معنای فهم جدید از دفاع باشد.. چرا که فهم جدید از عقلانیت، دفاع عقلانی از اندیشه دینی را بی تأثیر نمی گذارد.
اگر در هندسه معرفتی علم کلام و در تمامی اضلاع و رئوس ثمانیه (موضوع علم، مقدمه و...) آن تحول رخ داده است و کلام جدید در تمام اضلاع معرفتی نوین خود متولد شده است، چگونه می توان آن را کلام انگاشت و از نسبت آن با کلام سنتی سخن گفت؟! حافظ وحدت بین کلام سنتی و کلام نوین چیست؟ پاسخ این سؤال در گرو تفکیک دو معنا از تجدد در علم کلام است که غالبا موجب ابهام در تصویر معاصران از علم کلام جدید شده است.
به هر حال برخی از مسائلی که در کلام جدید مطرح می‌شوند عبارتند از :
تعریف و چیستی دین، نیازهای بشر به دین، قلمرو دین و گستره شریعت، کارکردهای دین، منشاء دین، گوهر و صدف دین، کثرت گرائی دینی، سکولاریسم، زبان دین، علم و دین، عقل و دین، ایمان دینی و... .

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ خسرو پناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات ویژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه.
2ـ فرامرز قراملکی، احد، هندسه معرفتی کلام جدید، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
-----------------------
پی نوشت:
1. سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم، موسسه امام صادق(علیه السلام)، 1375، ص10.
2. لاریجانی، صادق، میزگرد ماهیت کلام جدید و فلسفه دین، بخش دوم، روزنامه اطلاعات، ش 20816، ص7.
3. فرامرز قراملکی، احد، تحلیل مفهوم تجدید در کلام جدید، کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص106.
4. مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک، کتاب و سنت، تهران، طرح نو، ص78ـ79.
5. صادقی رشاد، علی اکبر، مجله قبسات، ش2، ص12.

Share