طرح اسرائیلی كردن قدس

موضوع: 
قدس در تاریخ

بیت المقدس و نماد سرافراز آن مسجدالاقصی محل تلاقی سه دین بزرگ یكتاپرستی است و از روزگاران كهن تا زمان حاضر، پاك ترین و نیرومندترین احساسات روحانی پیروان ادیان توحیدی را نصیب خود كرده است.
از دیدگاه و باور قلبی مسلمانان هم جایگاه قدسی قبله اول مسلمین جذابیتی خاص و از نوع دیگر به این شهر بخشیده كه هیچ بدیلی برای آن متصور نیست.
تاریخ گواهی می دهد كه مسلمانان در طول قرن ها و حتی در اوج قدرت و سربلندی و شكست های پی درپی صلیبیون هم هرگز متعرض پیروان سایر ادیان نشدند و آنان را در انجام مناسك مذهبی خود مخیر و آزاد گذارده بودند.
روا نیست كه این دیار مقدس با جاذبه های الهی اش این چنین در معرض قضای تلخ روزگار قرار گیرد و آنچنان دستمایه خودخواهی ها و دگم اندیشی نژادپرستانه صهیونیست ها شود كه با شأن و منزلت ویژه و متمایز این شهر كه آمال یكتاپرستان بود، بیگانه و ناسازگار باشد.
در روزگارانی كه این دیار در اختیار مسلمانان قرار داشت به روی همه مومنان تمام ادیان و مذاهب آغوش گشوده بود و به موحدان برای اجرای مراسم مذهبی دلخواهشان آزادی بی مانندی داده بود. عیسویان خدای خود را در كلیسا عبادت می كردند و كنیسه كلیمیان هرگز دستخوش تعرض و بی حرمتی نشد و این دوران بی مانند و سراسر افتخار در طول قرن ها بی هیچ آسیب و گزند سپری شد تا اینكه صهیونیست ها به پشتگرمی حامیان زورمندشان این دیار مقدس را اشغال و غصب كردند.
در تاریخ معاصر اساسنامه بیت المقدس به نام سرزمینی عربی نوشته شده بود كه آزادی همگان را محترم می شمرد و حرمت زایران دین باور را پاس می داشت، صهیونیست ها با حیله و ترفند، مقدسات پیروان دیگر ادیان را مخدوش كردند و حاكمیت قانونی آن را از میان برداشتند.
سردمداران اولیه رژیم صهیونیستی در سال 1947 اساسنامه ای به اصطلاح بین المللی بر شهر تحمیل كردند، سپس در دسیسه ای محاسبه شده در سال 1948 قدس را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم كردند اما این تجزیه تحمیلی را هم تاب نیاوردند و در سال 1967 ضمیمه اراضی غصب شده توسط اسرائیل ساختند.
نزدیك به یك قرن پیش از آنكه صهیونیست ها به آرزوی دیرین خود جامه عمل بپوشانند، كنگره برلین در سال 1878 این شهر را به عنوان یك سرزمین عربی به رسمیت شناخت، اما ورود آزادانه به اماكن مقدس و زیارت آنها و آزادی عقیده برای همه ساكنان شهر و حفاظت از همه پرستش گاه ها سازماندهی مناسبی داشت و چگونگی زیارت اماكن مذهبی به لحاظ زمان و اجرای مراسم ویژه هر دینی روشن و شفاف بود.
بیت المقدس هر چند شهری عربی بود و اكثریت ساكنان شهر یعنی مسلمانان به عشق زیست و مجاورت در كنار مسجدالاقصی از حیث شمار جمعیت بر همه افزون بودند، اما هیچگاه به احدی مجال و اختیار ندادند كه باعث رنج مسیحیان و اقلیت كوچكتر یهودی باشد.
اساسنامه بیت المقدس بر مبنای آنچه در كنگره برلین به تأیید رسیده بود بر آزادی، احترام متقابل و رعایت قانون تأكید می كرد و این روزگار شیرین و وضعیت مسرت بخش، همه را خشنود و خرسند می داشت و اصولا دلیل و علتی موجه نبود تا اساسنامه ای اینچنین مترقی را كه بر قاعده ای آزادمنشانه استوار بود، طرد كند و روش ناهنجاری با توجیه بین المللی شدن كه مقدمات الحاق دایمی شهر به صهیونیست ها را فراهم می آورد، جایگزین آن شود.
هیچیك از رویه های قضایی متداول در تاریخ معاصر كه به عنوان نمونه قبلا در «طنجه» و «تریست» در مراكش فعلی عمل شده بود، درباره قدس مورد استفاده قرار نگرفت و بدون اعلام رضایت قدرت حاكم بر شهر در مورد ادامه حاكمیت خود یا چشم پوشی از آن و بی مشاوره ای حتی صوری و ظاهری، این شهر و تمدن كهن آن در وضعیتی یگانه و استثنایی باز تعریف شد و عملا قدس را به دو بخش تحت كنترل اردن و اسرائیل تقسیم كردند، اما درواقع یهودیان كه به لحاظ نفوس، پس از مسلمانان و مسیحیان در مرتبه سوم قرار داشتند به یكباره حاكم مطلق شهر شدند.
صهیونیست ها این وضعیت سراسر تبعیض علیه پیروان دیگر ادیان را هم برنتافتند و طی دو جنگ با اردن در سال های 1948 و 1949 حاكمیت اردن را فقط به محدوده بسیار كوچك و قدیمی شهر منحصر كردند، هرچند كه این حاكمیت ظاهری اردن بر بخش قدیمی شهر نیز باب طبع صهیونیست ها نبود و در پنجم ژوئن سال 1967 با یورش مسلحانه، سراسر قدس را دراختیار گرفتند و آن تقسیم تحمیلی را نیز نقض كردند.
سران وقت رژیم صهیونیستی سرمست از پیروزی در سه جنگ متوالی با اعراب در سال های 1948، 1956 و 1967 و بلعیدن بخش های مهم و استراتژیك قلمرو اعراب، به ویژه بیت المقدس كه به زبان عبری، «اورشلیم» می خوانندش به رجزخوانی پرداختند و بر پیشگویی اندك واقع بینانی كه مطامع ارضی صهیونیست ها را بسیار فراتر از پندارهای خوش باورانه رایج در آن زمان می دانستند، صحه گذاردند.
كرانه غربی رود اردن كه حاصلخیزترین بخش از این سرزمین بیابانی و خشك را تشكیل می داد، ارتفاعات جولان كه سرچشمه حیاتی مهمترین منابع آبی منطقه است و شبه جزیره سینا، همه به دست رژیم اسرائیل افتاد و غرب كانال سوئز كه مهمترین منبع درآمد ارزی مصر بود تحت كنترل نیروهای اسرائیلی قرار گرفت و این آبراه استراتژیك مسدود شد.
اما بیت المقدس چیز دیگری بود و مسلمانان كه ناباورانه بایستی تاوان گناه و جنایات دیگران را پس می دادند، ناظر عربده های مستانه صهیونیست هایی بودند كه یهودیان سراسر جهان را به ارض موعود فرامی خواندند و آنان را به كشور یهود دعوت می كردند كه هیچكدام به لحاظ زبان و نژاد و آداب و سنن اجتماعی سنخیتی با یكدیگر نداشتند، اما رویای «وحدت» خودساخته صهیونیست ها همه را خودباخته و فریفته كرده و حقیقت در مصاف با نیرنگ و ریا ذبح شده بود.
«موشه دایان» وزیر جنگ یك چشم اسراییلی كه از فرط شادی ناشی از غصب اراضی اعراب در پوست خود نمی گنجید، پس از استیلای صهیونیست ها بر شهر، در برابر دیوار «ندبه» ایستاد و با هیجانی وصف ناپذیر در جمع دیگر سران صهیونیست فریاد زد كه «انتظار كشور یهود برای الحاق اورشلیم به پایان رسید. قومی پایتخت و خاستگاه و كیان كهن خود را بازیافت و پایتختی قوم خود را پیدا كرد. از این پس این دو از یكدیگر جدا نخواهند شد و با یكدست شدن هر دو بخش شهر، اورشلیم پایتخت ابدی كشور یهود است.»
نتیجه این بازی پیچیده آنچنان تلخ بود كه سازمان ملل متحد كه خود زمینه ساز سیطره صهیونیست ها بر فلسطین بود، این بار تحت فشار اعراب و چند كشور حامی آنان در مجمع عمومی خود در چهارم ژوییه 1967 الحاق سرزمین های عربی بویژه ابطال اساسنامه شهر را محكوم كرد و از اسراییل خواست از دعاوی خود نسبت به اراضی اعراب و قدس دست بردارد. اما این رژیم كه از آغاز برای تحقق آرزوهای دور و دراز خود نقشه ها كشیده بود، كاملاً معكوس عمل كرد و با تصویب مجلس اسراییل، قدس را پایتخت رسمی خود خواند و بیشتر تشكیلات و وزارتخانه های خود را به این شهر منتقل ساخت.
اینك قریب به 40سال پس از الحاق ناباورانه و حزن انگیز قدس به اراضی اشغالی توسط صهیونیست ها، مسجدالاقصی بزرگترین مانعی است كه قواره لباس دوخت رژیم اسراییل بر قامت این شهر مقدس را ناقص كرده است و مادام كه این شهر كهن استوار و پابرجا باشد، مطامع صهیونیست ها برای یهودی سازی سراسر قدس و از میان برداشتن همه مظاهر و اماكن مذهبی غیریهودی امكانپذیر نخواهد بود.
ادعای اكتشاف برای یافتن «معبد هیكل و آثاری از سلیمان» بهترین بهانه و مستمسكی بود كه می توانست صهیونیست ها را در مسیر تعدی و بی حرمتی به مسجدالاقصی به عنوان آغاز روند تخریب و امحاء این مكان مقدس، یاری رساند بویژه اگر با این ادعا توأم باشد كه معبد موردنظر آنان درست در زیر بنای مسجدالاقصی قرار دارد.
به این ترتیب به بهانه كاوش برای یافتن محل معبد، عملیات حفر تونل در زیربنای مسجدالاقصی آغاز شد، حفاری هایی كه تداوم و تكمیل آنها در اختیار صهیونیست ها است و به اعتقاد كارشناسان آسیب های جدی و كلی به ساختار و بنای مسجد وارد می آورد كه ترمیم پذیر نخواهد بود.
جنگ روانی و تمسك به عملیات ایذایی برای اهانت آشكار و نقض حرمت مسجدالاقصی جزیی از طرح و نقشه به دقت برنامه ریزی شده آنان برای تخریب مكانی بود كه چون دژی تسخیرناپذیر در برابر دیدگان خشمگین و ناراضی صهیونیست ها استوار و سرفراز بر جای ایستاده بود.
بنابراین عملیات تروریستی به عنوان یكی از مهمترین گزینه های مطلوب از نظر صهیونیست ها كه مشی دایمی آنان بوده است در دستور كار قرار گرفت و در یك روز دوشنبه در سال 1990 چند صهیونیست افراطی پیش از اقامه نمازظهر مسلمانان، تحت عنوان اعضای «هیئت امنای معبد هیكل» تصمیم گرفتند سنگی را به نام یكی از اركان اسطوره خود یعنی هیكل در مسجدالاقصی تعبیه كنند.
اهالی قدس از ورود این افراد جلوگیری كردند و اعتقاد داشتند این افراد مسجدالاقصی را آلوده می كنند، به همین علت درگیری میان صهیونیست های افراطی به رهبری «غرشون سلمون» رییس هیئت امنای معبد هیكل با پنج هزار فلسطینی نمازگزار آغاز شد و بالا گرفت.
پس از آنكه سربازان اسراییلی با حضور در محل درگیری، همگی وارد مسجد شدند، به سوی نمازگزاران آتش گشودند كه به شهادت 21نفر و جراحت 150تن دیگر منجر شد و 270نمازگزار هم بازداشت شدند.
عملیات بعدی صهیونیست ها زمانی آغاز شد كه «باروخ گلدشتاین» و گروهی از شهرك نشینان صهیونیست شهرك «كریات اربع» هنگام نماز صبح وارد مسجدالاقصی شدند.گلدشتاین در پشت یكی از ستون های مسجد در انتظار ایستاد تا وقت سجده نمازگزاران فرا رسید سپس ضمن تیراندازی به سوی آنان كه در حال سجده بودند چند نارنجك هم میان آنان پرتاب كرد.
اصابت گلوله ها و تركش های نارنجك به مجروح شدن 350تن انجامید و جالب اینكه در زمان وقوع این كشتار، سربازان درهای مسجد را بستند و از خروج نمازگزاران ممانعت كردند و به هیچكس اجازه ندادند برای نجات مجروحان به داخل مسجد برود. در همین اثنا جمعی دیگر نیز در خارج از مسجد و گروهی هم هنگام حمل پیكر شهدا به شهادت رسیدند، نتیجه این كشتار شهادت 50تن از مردم از جمله 29نمازگزار بود.
جوامع آزاد و عدالتخواه بین المللی باید مسأله صیانت از اماكن مقدس را مطالعه و باز تعریف كنند و زمینه و مبنای هرگونه مطالعه ای نیز باید این واقعیت تاریخی باشد كه مسجدالاقصی عمری به قدمت چندین قرن دارد و جذبه و عشق به این مكان روحانی آنچنان در قلوب مسلمانان ریشه دارد كه در صورت تحقق آرزوی صهیونیست ها برای نابودی آن، واكنش و حركت خشم آلود میلیون ها مسلمان را درپی خواهد داشت.

منبع: روزنامه کیهان

Share