بایسته های تبلیغ و محورهای؛ توجه به محتوی و روش تبلیغ/بخش دوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

استفاده از سیره فقها

 در درجه بعد هم فقهای بزرگ، مرجع هستند؛ یعنی فقهایی كه دین خدا را با زحمت می فهمیدند و در اعمال و رفتار و گفتارشان مواظب بودند بر خلاف روایات عمل نکنند و سخنی نگویند. انسان های بزرگی هستند كه با وجود خوبی و زحمت فراوان، تنها به این دلیل که فقیه نیستند در مواردی سخنان نابه جایی گفته اند. باید دقت کرد كه این قبیل اشخاص برای مردم طبقه مرجع نگردند. در غیر این صورت در هر جایی مدعیانی پیدا می شوند که هر یک می گوید من واصلم. نباید مردم را به شکلی تربیت کرد كه به دنبال این چیزها باشند.
 اگر روحانیت، صحیح تبلیغ كند و سخن شایسته به مردم ارائه دهد، باب بخشی از این سوء استفاده ها بسته می شود. وقتی در منبرها همواره از کسانی كه فقه، اصول و معارف الهی را نیاموخته اند و فقط ریاضت كشیده، تعریف و تمجید  شود، مردم تصور می کنند كه این اشخاص می توانند الگو باشند و مشكلاتشان را حل كنند. اگر این گونه شد هر كسی که ادعایی کند مورد اقبال مردم قرار می گیرد.
برای نمونه شخصی که واردات قلبی خوبی داشت در جمع مریدانش می گفت: «ابراهیم هم عمله بود و برای مزد كار می كرد». او پیامبری را که اولوالعزم است و خدای متعال اوصاف زیادی برای او ذکر می کند، عمله می خواند. این ادبیات با زبان اهل بیت (علیهم السلام) متناسب نیست. دلیل آن هم این است که این شخص فقیه نیست و با آنکه واردات قلبیه خوبی دارد اما با معارف اهل بیت (علیهم السلام) آشنا نیست. چه ضرورتی دارد که چنین قشری را طبقه مرجع كرد و در منبرها از آنها سخن گفت؟ گل های خوشبویی هستند كه باید از بوی آنها استفاده كرد. گاهی نفس و دعای سحرشان در جامعه مؤثر است اما نمی توانند مربی باشند. این چگونه مربی ای است كه از موسای كلیم تا شیخ طوسی و سید بن طاووس، همه را تحقیر می کند. این جز از روی انانیت نفس است؟ بعد توجیه می کند که خدای متعال درباره آنها چنین گفته است؛ اگر بگوید خداست، تو که خدا نیستی!
خدای متعال اگر از حضرت آدم انتقاد می كند چنین می فرماید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً...»(طه/115) و پیش از آن می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»(بقره/31) و بعد می فرماید: «فَتابَ عَلَیهِ»(بقره/37) علمای بزرگ یک دیگر را حضرت آیت الله خطاب می کنند. برای مثال وقتی امام (ره)، آیت الله گلپایگانی را با آیت الله خطاب می کنند تکلیف دیگران روشن است. امام (ره) به قرینه خود به ایشان آیت الله می گویند. اگر خدای متعال از حضرت یونس (علی نبینا و علی آله و علیه السلام) یا برخی از انبیا (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) انتقاد كرده است، دلیل نمی شود که دیگران نیز به خود اجازه دهند با ادبیات سخیف از انبیا (علی نبینا و علی آله و علیهم السلام) یاد کنند.
تنها فقهایی که با معارف اهل بیت (علیهم السلام) مأنوس هستند می توانند در دوره غیبت بار مردم را ببندند؛ البته فقه، فقط فقه احكام نیست. اگر فقیه درباره معارف سخن می گوید و در احكام و ادله تفقه می کند، با تکیه بر خود سخن نمی گوید؛ اگر تربیت می كند در ادله تفقه می کند. فقیه برخلاف دیگران فقط واردات قلبیه و مشاهدات و دریافت های خود را بیان نمی کند.

خصوصیات روش تبلیغ

در تبلیغ باید از بحث های پراکنده و بی ارتباط با یک دیگر پرهیز کرد. باید سعی شود محتوای منبر چنان باشد که مخاطبی با سابقه پنج سال، مجموعه ای منسجم و مرتبط را دریافت کرده و نسبت به زوایای مختلف معارف اسلامی آشنا شده باشد. محتوای منبر باید منسجم باشد و حلقات یك منظومه فكری را ارائه دهد. البته همه معارف در منبر قابل ارائه نیست و برخی از آنها مربوط به كلاس خصوصی و اصحاب خاص است. بعضی از كتاب هایی كه برای مبلغین منتشر می شود با وجود جنبه های مثبت، شامل موضوعات پراكنده و روزمره است؛ تبلیغ نباید دچار روزمرگی شود بلکه باید یك منظومه منسجم فكری از معارف و احكام و اخلاق را به مردم ارائه دهد. البته باید دانست که این منظومه فكری از كجا شروع می شود و قطعات آن چیست.  حتی ممكن است لازم باشد که این نظام فکری به تدریج ارائه گردد و تنها بخشی از آن قابلیت طرح در مجالس عمومی را داشته باشد؛ حتی بخشی از این معارف مخصوص خواصی است که در طول تبلیغ با معارف مأنوس می شوند.
به هرحال بیان یك نظام فكری و ارائه منظومه ای از اعتقادات و اخلاق که منطبق با معارف باشد ضروری است. فقیه هم وقتی فتوا می دهد یادآور می شود که رساله من مجزی است؛ نمی گوید رساله من عین حقیقت است. انسان عادی هرگز نمی تواند به حقیقت كلام اهل بیت (علیهم السلام) آن چنان كه هست راه یابد؛ با این وجود حتی المقدور این نظام فكری  باید معطوف به جریان های عینی و اجتماعی جامعه باشد. نباید دائماً وارد مسائل عینی شد ولی در عین حال، مخاطب باید براساس این منظومه معرفتی، نسبت به مسائل كلان جهانی، جریان  دنیای اسلام و غرب و مسائل و جریان های داخلی دنیای اسلام و همچنین مسائل اجتماعی داخلی موضع گیری کند. نباید به وسیله منبرها انسان هایی بریده از جامعه تربیت کرد؛ اگر تربیت شدگان منبرها انسان هایی اخلاقی باشند اما در زندگی اجتماعی و خانوادگی و در برخورد با مسائل اجتماعی و جهانی ناموفق باشند، باید گفت این منبرها مثمرثمر نبوده  اند. نباید فقط به مسائل پیرامونی و حاشیه ای پرداخت چراکه چنین تربیتی ناقص است. منظومه فكری باید اعتقادات در مرحله عمل اجتماعی وارد کند.
برخی از مطالبی كه در منبرها گفته می شود نمی تواند به موضع گیری اجتماعی ختم شود. یكی از مهم ترین مسائلی كه به خصوص جوان ها باید نسبت به آن بصیرت پیدا کنند، مسئله غرب است. بالأخره باید نسبت خود را با تمدن هولناك غرب و این دجال زمانه روشن كرد. تمدنی که تمام ابعاد زندگی و هویت مسلمانان و بشریت، اعم از الگوی پوشاك، خوراك، مسكن، ازدواج و طلاق  را به تدریج تحت تأثیر خود قرار داده و می دهد. جوانان باید به این موضوعات با تکیه بر اسلام، موضع روشن داشته باشند. بزرگواری از سرداران سپاه می پرسید: بالأخره در مقابل اینترنت و ماهواره چه  باید كرد؟ ابتدا باید موضع  خود را در برابر آن روشن كرد تا بعد بتوان با آن برخورد نمود. وقتی تلقی این است که ماهواره و اینترنت و... ابزارهایی کاملاً خوب هستند، چنین سؤالی چه معنی ای دارد؟ درست این است که گفته شود: ابزارهای تمدن غرب از قبیل ماهواره و اینترنت و... بد و مضر هستند اما به دلیل اضطرار، به اجبار باید مورد استفاده قرارگیرند. در این اضطرارها باید برای دوره گذار و اضطرار طراحی و برنامه ریزی داشت نه اینكه این قبیل ابزارها را خوب و بی اشکال دانست. برخی تصور می کنند در عصرظهور هم اگر گفته شده که از این سوی عالم با آن سوی عالم ارتباط برقرار می شود، از طریق ماهواره و اینترنت است! این ادعای گزافی است؛ به این دلیل که حتی مردم ایران که متدین ترین مردم حال حاضر دنیا و حتی در طول تاریخ بوده اند، به جز درصد اندکی، مابقی از ماهواره و اینترنت و... استفاده خوب نکرده اند.
در نهایت باید بتوان نسبت جوان ها با جریان های عالم، به خصوص غرب مدرن را معین كرد. دانش  آموزانی را كه در طول تحصیل همواره نام دانشمندان غربی را به عنوان قهرمانان علمی می شنوند، چگونه می توان از زندگی کردن به شیوه
آنها منع کرد. نظام فکری باید نسبت جوان مسلمان را با غرب و جریانات دنیای اسلام و جریانات داخلی روشن کند
.
در عین حال به شدت باید از پرداختن به مباحث سطحی در این زمینه ها پرهیز كرد. امروز سطح آگاهی های اجتماعی نسبت به این مسائل به حدی است كه مردم مباحث عمیق را می طلبند. یا نباید به این مسائل پرداخت و یا باید به مسائل عینی به شکل عمیق وارد شد به نحوی که مخاطب باور کند مبلّغ دست برتر دارد؛ چراکه ادبیات دنیای غرب در این زمینه ها ادبیات بسیار پیچیده ای است و پرداختن سطحی به آن اشتباه بزرگی است. اگر روحانیت، سطحی برخورد کند و یک فرد دیگر عالمانه تر و عمیق تر، روحانیت مخاطب خود را از دست خواهد داد. در این زمینه ها باید با مبانی دقیق و منسجم سخن گفت و  كلیدها را به دست مخاطب داد تا آنها خود قفل ها را باز كنند. بحث ها به هیچ وجه نباید دچار سیاست زدگی باشند. مطالب باید عمیق و ناظر به مسائل كلان و اساسی باشند. از ورود به جریانات خُرد هم باید به شدت پرهیز داشت چراکه تبلیغ  را بی اثر می کند. همان طور که گفته شد نظام فكری باید رابطه اعتقاد و عمل عینی را تمام كند.
مرحوم استاد سید منیرالدین حسینی (ره) می فرمودند: ماركسیست ها (گروهك های وابسته به شرق كه تفكر الحادی یا التقاطی داشتند) طوری سمپات های خود را تربیت می كردند كه حتی حاضر نبودند در كارخانه ای كه اتومبیل شخصی می سازد كار كنند بلكه در كارخانه های لوكوموتیوسازی کار می کردند؛ چون لوکوموتیو را متعلق به طبقه كارگر و اتومبیل را متعلق به طبقه سرمایه دار می دانستند؛ به عبارتی رابطه اعتقاد و عمل اجتماعی  را درک می کردند. یک مسلمان متدین بازاری که اهل نماز شب و خمس است وقتی می خواهد كارخانه بسازد باید به این نکته فكر كند كه آیا ساختن این كارخانه به نفع اقتصاد اسلام هست یا خیر؛ او باید قادر باشد با تکیه بر اعتقاداتی كه از منبرها فرا گرفته است، عمل اجتماعی خود را تفسیر و تحلیل کند.

استفاده از حادثه عاشورا برای ایجاد محبت و همدلی در جامعه

در ایام محرم باید تلاش کرد تا محور بحث ها بر محور عاشورا و سیدالشهداء (علیه السلام) باشد. شایسته است هر مبلّغی در ایام محرم حداقل یك بار كامل الزیارات و لهوف را به دقت بخواند و با توسل، معارف این كتب را تلقی كند. در مباحث، به چیستی آداب زیارت و ثواب زیارت بپردازد. این مباحث مبتلابه جوانان امروز است. پرداختن به بحث گریه بر سیدالشهداء (علیه السلام)، آداب، مناسك و آثار و شبهاتی كه پیرامون آن وجود دارد، لازم است. پرداختن به محتوای زیارات، معارف زیارات، تحلیل كلان عاشورا، نگاه تطبیقی به عاشورا در مقیاس اجتماعی و فردی، تطبیق شرایط اجتماعی سال 61 هجری با عصر حاضر، بررسی شرایط اجتماعی ای که منجر به انزوای اولیای خدا و پیدایش عاشورا شد، همه و همه می تواند زمینه ایجاد بصیرت اجتماعی گردد. تطبیق فردی هم بسیار مهم است.
مرحوم استاد حاج شیخ علی صفایی (ره) در یکی از آثار خود به نام وارثان عاشورا ـ که شامل بحث های دهه محرم ایشان است ـ به بحث نگاه تطبیقی به عاشورا را مطرح می کنند. ایشان در این کتاب دو نکته را دنبال می كنند؛ یكی بررسی نقاط  ضعف  دشمنان بود كه باعث جدایی آنها از سیدالشهداء (علیه السلام) گردید. ایشان این سؤال را مطرح می کنند که آیا این نقاط ضعف در ما نیز وجود دارد یا خیر؟ از سوی دیگر به نقاط قوت اصحاب حضرت می پردازند و این سؤال را مطرح می کنند که این نقاط قوت چه بودند که به آنها سرعت و سبقت در یاری حضرت داد و آیا این نقاط قوت در ما نیز وجود دارد؟ ایشان در کتاب خود به علت تأخیر و تسریع افراد در همراهی با حضرت اشاره می کنند و... بررسی این رویدادها نیازمند تحلیل تطبیقی است كه البته پرداختن به این موضوعات به خصوص در ایام محرم بسیار مناسب و به جاست.
در نهایت باید مراقب بود در این مسیر با جوانان و مداحانی که با روحانیت همراه هستند و به هیچ وجه در جبهه مقابل روحانیت نیستند درگیر نشد. مبلغین باید نقش  تربیتی داشته باشند و این نقش را به خوبی ایفا كنند. این قشر باید ببیند كه روحانیت برای آنها شأن قائل است. درحقیقت هم شأن بالایی دارند؛ فرمود: «من أنشد فی الحسین ع شعرا فأبكى خمسین فله الجنه...»(6) اگر كسی شعر بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، اهل بهشت است و... باید از اقبال مردم به این قشر که مداح و ذاکر اهل بیت (علیهم السلام) هستند خوشحال بود. جوانان از این طریق متبرک به سید الشهداء (علیه السلام) می شوند. البته ممكن است در این قشر ضعف هایی هم وجود داشته باشد. این ضعف ها را باید دوستانه و همراه با تذكر و پیشنهاد مناسب برطرف كرد. اشكال بدون پیشنهاد، سرزنش است و باید از آن پرهیز داشت. این قشر نباید احساس کند توسط روحانیت سرزنش  می شود. باید توجه داشت که گاهی اقبال اجتماعی به آنها بیش تر از اقبال به روحانیت است. اقبال به آنها در واقع اقبال به امام حسین (علیه السلام) است. اقبال به روحانیت هم اقبال به امام حسین (علیه السلام) است. اقبال به مداح امام حسین (علیه السلام)، اقبال به دستگاه امام حسین (علیه السلام) است. البته باید تلاش کرد كه اقبال به معارف اسلام افزایش یابد و حتی قشر مداحان هم به تدریج اهل دقت در معارف شیعه شوند و فقط در حد ظاهر حركت نكنند. در گذشته بخش عمده ای از معارف شیعه از طریق این قشر و به وسیله اشعار خوب و متین به جامعه منتقل می شده است. گاهی مطلب عمیقی را در یك شعر حكیمانه و تأثیرگذار به مخاطب منتقل می کنند و در عین حال طبقه مرجع نیز درست نمی كنند. اما گاهی همان شعر را وقتی یک روحانی می خواند طبقه مرجع درست می شود؛ بنابراین باید در همكاری و رشد آنها تلاش کرد و از سوی دیگر نیز تلاش کرد تا جوانان به شنیدن معارف از زبان روحانیت متمایل شوند. این دو قشر نباید در مقابل یک دیگر قرار گیرند؛ این یكی از آفت های دوره کنونی است. باید سعی نمود ضعف  آنها را با حكمت و پیشنهاد و گاهی اوقات انتقاد لطیف، به خصوص با پیشنهاد مثبت اصلاح كرد. نباید مدام جوانان را منع کرد بلکه باید پیشنهاد سازنده و راهکار ارائه داد. به هر حال اینها اهل مجلس امام حسین (علیه السلام) هستند نه اهل مجلس فسق. نباید در این فضا هم مدام آنها را محدود کرد بلکه باید ابتدا راه بهتر را نشان داد و سپس از راه مذموم نهی کرد.
این اختلاف افکنی ها در امر تبلیغ، كار شیطان است. باید تلاش کرد بین این دو قشر، همكاری و الفت ایجاد شود. جامعه مداحان جزو بهترین ها و حق پذیر ترین ها هستند. هر جا روحانیت حرف روشن و واضحی داشته است آنها پذیرفته اند. این قشر حق پذیر هستند بنابراین برخورد با آنها باید مثبت و سازنده باشد.
بسیاری از بحران های دوره اصلاحات توسط جامعه مداحان از مقابل انقلاب برداشته شد. جوانان را از آن فضاهای انحرافی به فضای معارف دینی كشاندند و بسیاری از فتنه ها را ناکام گذاشتند. البته عامل اصلی مجلس امام حسین (علیه السلام) بود كه به دست مداحان مؤمن و ولایتی اداره می شد.

*****************************
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری
*****************************
پی نوشت ها:
(5) الكافی، ج 1، ص 192
(6) كامل الزیارات، ص 105، الباب الثالث و الثلاثون

Share