مروری بر دعای ندبه؛ سند شناسی و محتوا و فرازهای کلی آن/بخش دوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

شرح فرازها
در فراز اول که حمد الهی است که «الحمدللَّه رب العالمین و صلّی اللَّه علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیماً» این فراز از دعای ندبه با تمام كوتاهی اش، بیان كننده ی خلاصه ای از تمام ماجرایی است كه در عالم هستی و جامعه ی انسانی باید اتفاق بیافتد.
عبارت «الحمدللَّه رب العالمین» به ماجرای ربوبیت خداوند متعال بر تمام هستی اشاره دارد كه در نتیجه، ولایت الهی را به دنبال خواهد داشت. عبارت و «صلّی اللَّه علی سیدنا محمد نبیه و آله و سلم تسلیماً» به مجرا و محور آن ربوبیت و ولایتی اشاره می كند كه از جانب خدا بر تمام عالم سیطره دارد؛ زیرا محور ربوبیت الهی بر همه ی هستی، از مسیر جریان این ربوبیت نسبت به نبی مكرم اسلام و اهل بیت گرامی آن حضرت (علیهم السلام) می گذارد. به طور كلی، می توان این فراز كوتاه را به عنوان براعت استهلالی برای مجموعه ی این دعای شریف و مطالبی كه در بقیه فرازهای دعا به آن ها پرداخته شده است، دانست.
در فراز دوم كه با جمله ی «الّلهم لك الحمد علی ما جری به قضاؤك فی اولیائك الذین...» آغاز می شود، خدا را بر آن چه از ناحیه ی قضای الهی بر اولیائش جاری شده است، حمد می كنیم. در ادامه ی این فراز، چگونگی جریان این قضاء را بر اولیا به طور مجمل چنین بیان می كند: از آن جا كه خداوند تبارك و تعالی در عالم، نسبت به زهد در درجات و مراحل مختلف عالم دنیا از اولیائش، میثاقی گرفته و آن ها نیز بر آن پیمان كه با خدای خود بسته اند، پابرجا و استوار ماندند و همه ی ابتلائات و سختی ها را در راه حفظ آن میثاق تحمل كردند: «بعد أن شرطتَ علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه... فشرطوا لك ذلك،» خداوند متعال هم به پاس این مجاهدت ها و پایداری در میثاق، برجسته ترین نعمت های ابدی خویش را برای ایشان برگزید، تلاش های آنان را پذیرفت و ایشان را به خود نزدیك كرد. نام شان را بلند و پرآوازه ساخت و ستایش آشكار خود را بر آن ها قرار داد. این نعمت های عظیم تا آن جا ادامه یافت كه خداوند، فرشتگان خود را بر آن اولیای گرامی فروفرستاد و با نزول وحی بر آن ها، ایشان را اكرام كرد و نتیجه ی این پذیرش و تقرب الهی آن شد كه خدا با بذل علم خویش، اولیای خاص خود را كمك كرد. هنگامی كه به این منزلت رسیدند، آن ها را وسیله و دست آویزی برای جلب خشنودی خود قرار داد، یعنی به مرتبه ای رسیدند كه منشأ هدایت برای همه ی عوالم شدند. «فقبلَتهم و قّربتهم و قدّمت لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و أهبطت علیهم ملائكتك ...».
بنابراین، به طور خلاصه می توان گفت كه در این فراز، چند نكته ی اساسی نهفته است كه عبارتند از این كه، اولیای الهی به خاطر میثاق زهدی كه نسبت به درجات مختلف این دنیا با خدا بستند و بر تمامی ابتلائات و امتحانات سنگین آن نیز فائق آمدند، از جانب خدا از دو پاداش برخوردار شدند. نخست این كه، خود مقرّب درگاه الهی گشتند. دیگر این كه، باعث هدایت و دست گیری نسبت به دیگر مخلوق ها شدند و این، همان ماجرای قضای الهی بر اولیائش است كه ستودنی است؛ زیرا محور ربوبیت الهی بر همه ی عالم، از این مجرا واقع می شود.
البته باید دانست كه رسیدن به مرحله ی حمد خدا بر جریان قضای الهی، نسبت به اولیائش نیازمند پشت سر گذاشتن مرحله ی سنگین ابتلاء به بلای ولی خدا  و درگیر شدن با بلای ولی خداست كه چنین ابتلایی دارای مراتب مختلفی است؛ زیرا بعد از ابتلاء د رمرحله ی نخست، باید بر بلای ولی اللَّه صبر كرد و در درجه ی بعد تسلیم آن بلا شد. سپس بر آن بلا راضی شد و در مرحله ی آخر، خدا را بر آن بلا شكر كرد. روشن است انسانی كه از ابتلای ولی خدا فارغ است و به درك هیچ یك از بلایای اولیای خدا نرسیده است، هیچ گاه نمی تواند به مرحله ی حمد و شكر نسبت به چنین بلایی برسد؛ زیرا درك حمد بر قضای الهی منوط به این است كه انسان، مجموعه ی سختی های اولیای خدا را دیده و ثمرات آن را هم درك كرده باشد.هم چنین در این ماجرا، زیبایی صنع خدا نسبت به اولیای خودش را نیز دریافته باشد؛ كه چنین انسانی پس از پیمودن این مراحل می تواند به حمد و ثنای خدا بر جریان قضائش نسبت به اولیائش برسد.
فراز سوم که تاریخ، از آغاز تا تكامل است، در دعای ندبه طولانی ترین فرازهای آن به شمار می آید و به بیان تفصیلی مراحل تكامل تاریخ می پردازد كه بر این اساس، این فراز را به چند بخش می توان تقسیم كرد.
بخش اول که با عبارت «فبعض اسكنته جنتك الی أن أخرجتَه منها ... فنتبع آیاتك من قبل أن نذّل و نخزی» شروع می شود در آن گذری اجمالی به ماجرای بعثت انبیا دارد كه بعد از ذكر حضرت آدم و جریان بیرون رانده شدن او از بهشت، به بیان هر یك از انبیای اولوالعزم به همراه مهم ترین حادثه ای كه در طول رسالت آن ها رخ داده،می پردازد. در ضمنِ چند كلمه، محوری ترین و اصلی ترین صحنه ی جریان قضای الهی بر ایشان را بیان كرده است كه اگر از منظر فلسفه ی تاریخی خواسته باشیم به این بخش از دعا نگاه كنیم، باید بگوییم كه این بخش به بیان سرحلقه های اساسی تكامل تاریخ كه همان بعثت انبیای اولوالعزم است، پرداخته است. چرا كه اگر ما، كمال جامعه ی بشری را مرحله ی تقرّب به سوی خدای متعال بدانیم كه در آن ولایت الهی به ظهور رسیده و همه ی شئون جامعه بر مدار اراده ی الهی می چرخد، طبیعی است كه عمده ترین مراحل كمال تاریخ را بعثت انبیای صاحب شریعت ارزیابی می كنیم؛ زیرا با بعثت هر كدام از انبیای اولوالعزم كه پیوند بین خدای متعال و جامعه بشری بودند، شریعت الهی بر روی زمین از كمال بیشتری برخوردار شد. در نتیجه، زمینه ی بندگی خدا بیش از پیش برای انسان ها فراهم گشته است و این، ورود جامعه ی بشری به مرحله ی جدیدی از هدایت را به دنبال می آورد. در پایان این بخش از دعا، یادآور می شود كه به وسیله ی بعثت این انبیا، حجت الهی بر همه ی تاریخ تمام شده و با این بیان، محدوده ی ربوبیت و ولایت الهی بر تاریخ را روشن می كند كه هیچ منافاتی با اختیار و اراده انسان ندارد، بلكه چه بسا انسان هایی كه بعد از آمدن فرستادگان الهی (كه از ناحیه ی آن ها، ولایت خدا بر جامعه جاری می شود) باز هم راه باطل را پیش گیرند و تولی طاغوت را بپذیرند؛ زیرا قبل از این، حفظ محور حق در تاریخ را مرهون تلاش های این انبیا برمی شمرد.
اما بخش دوم از این فراز با عبارت «الی أن انتهیتَ بالأمر الی حبیبك و نجیبك محمد صلی الله وعلیه وآله وسلم...» شروع شده که بعد از اتمام بررسی مراحل تحول تاریخ با بعثت برخی از انبیای اولوالعزم، با بیان ویژگی هایی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله وعلیه وآله) به سراغ مرحله ی متكامل تری از تاریخ می رود كه با بعثت آخرین فرستاده ی خدا به وجود آمد. این مطلب را با دقت در ویژگی هایی كه در این بخش از دعا برای رسول مكرم اسلام صلی الله وعلیه وآله برشمرده می شود، می توان دریافت. انتخاب پیغمبر اكرم صلی الله وعلیه وآله وسلم به عنوان سید و آقای همه ی مخلوقات، زبده ی برگزیدگان، برترین انتخاب شدگان و گرامی ترین كسی كه خدا به او اعتماد كرده، همه حاكی از آن است كه تقدم و سرآمد بودنِ آن حضرت بر دیگر انبیا، امری روشن و آشكار است. در نتیجه، بعثت آن حضرت نیز از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار خواهد بود كه از آن جمله می توان، بعثت عام و فراگیر پیامبر اسلام نسبت به جن و انس، نفوذ شریعت و رسالت آن حضرت به مشرق و مغرب و نُصرتش با رعب و ترس و حفاظت آن بزرگوار به وسیله ی بهترین ملایكه و در نهایت، وعده ی پیروزی او و دینش بر دیگر ادیان و ... را نام برد.
بنابر این، به یقین، می توان گفت اگر مراحل بلوغ  و تكامل عالم با بعثت انبیای اوالوالعزم شروع شده باشد، با آمدن حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله وعلیه وآله وسلم)، وارد مرحله ی جدیدی از بلوغ گشته و این بلوغ و تكامل باید به دست چنین فرستاده ای صورت می گرفته كه از چنین كمالات و درجاتی برخوردار بوده است (كه انبیای گذشته فاقد این ویژگی ها بودند). پس اوست كه بر تاریخ مسلط است و اوست كه با غلبه بر عالم، هدایت و تكامل نهایی جامعه ی بشری را به دست می گیرد و این، همان قضای خدای متعال بر نبی مكرّم اسلام ( صلی الله وعلیه وآله وسلم است).
در ادامه بخش سوم از این فراز است که عبارت «و ذلك بعد أن بوّئتَه مبوّء صدقٍ من اهله ...» ابتدای آن است که در آن با مطرح شدن جانشینان و اوصیای پیامبر گرامی اسلام (صلی الله وعلیه وآله وسلم)، به بیان نقش آن ها در پیش بُرد اهداف آن حضرت و در نتیجه، سیر تكاملی تاریخ به وسیله ی هدایت آن بزرگواران پرداخته می شود.
هر چند در بخش اول از این فراز، به طور سربسته و مجمل از كنار مسأله ی وصایت دیگر انبیای اولوالعزم گذر شد: «و تخیرتَ له أوصیاء مستحفظاً بعد مستحفظ»، ولی در این بخش، ماجرای وصایت و جانشینی پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه وآله وسلم) به طور مفصل بیان می شود و این نشان گر سهم عمده ی ایشان در این مرحله از تاریخ است، زیرا قضای خدای متعال بر نبی اكرم (صلی الله وعلیه وآله وسلم) از طریق اوصیای آن حضرت - كه اولیای برگزیده ی خدا هستند - ادامه پیدا می كند. یعنی از آن جا كه خاندان نبی گرامی اسلام كه از جانب خدا به جانشینی آن حضرت انتخاب شده اند، همگی نور واحدی هستند كه خدا در بین ایشان، جایگاه خاصی رابه پیامبرش عطا كرده و در آیه ای از قرآنش، تنها مزد رسالت را قدم نهادن در راه خدا بیان كرده و در آیه ی دیگری، مودّت آن خاندان را تنها مزد رسالت معرفی كرده است، روشن می شود كه مزد رسالت كه قدم نهادن در راه خداست، چیزی جز مودّت اهل بیت علیهم السلام نیست. پس ادامه ی رسالت در حفظ خاندان رسول معنی می شود و هر بلایی را كه ایشان متحمل می شوند، بلای پیامبر اكرم محسوب می شود و هدایتی هم كه به وسیله ی ایشان برای جامعه ی بشری محقق می شود، هدایت رسول خدا ارزیابی می شود. یعنی بخشی از هدایت جامعه به عهده ی خود حضرت رسول( صلی الله وعلیه وآله) بوده و بخش دیگری از آن بر دوش اهل بیت آن حضرت (علیهم السلام). به همین دلیل بعد از بیان سپری شدن دوران عمر پیامبر اكرم (صلی الله وعلیه وآله)، بلافاصله به مسأله ی وصایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پرداخته و آن را به صورت مفصل بسط می دهد كه این خود، نشان دهنده ی نقش كلیدی حضرت علی (علیه السلام) در جریان هدایت تاریخی جامعه به وسیله ی وصایت خویش و روشن كننده ی آن است كه ظهور اصلی وصایت، در حضرت علی (علیه السلام) است و با آوردن عبارت: «اذْ كان هو المنذر و لكل قوم هاد»، به مخاطب خود می فهماند كه انذار پیامبر اكرم( صلی الله وعلیه وآله) و آن مرحله از هدایت تاریخی كه در دوره ی زندگی پربركت آن حضرت اتفاق افتاد، به تنهایی كافی نیست، بلكه در كنار آن انذار و هدایت تاریخی، یك هدایت مستمری هم لازم است كه این هدایت مستمر به وسیله ی خاندان عصمت و طهارت و به ویژه حضرت علی علیه السلام واقع می شود.
بعد از بیان این مرحله با بیان فضیلت های حضرت علی (علیه السلام)، وارد كارهایی كه پیامبر خدا جهت مهیاسازی جامعه برای پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام انجام دادند، می شود كه از ماجرای روز هجدهم ذی الحجه در محل غدیر خم كه بارزترین آن هاست، شروع كرده و بعد از ذكر حدیث: «أنا و علی من شجره واحده و سایر الناس من شجره شتّی» به سراغ ماجرای جنگ تبوك و حدیث منزلت رفته و سپس به زیباترین حادثه ای كه مدینه پس از هجرت پیامبر به خود مشاهده كرد، رفته و پای ازدواج امیرالمؤمنین علی( علیه السلام) با یگانه دختر رسول خدا را به میان می كشد و با تذكّر خاطره ی بستن درب همه ی خانه ها به حیاط مسجدالنبی جز درب خانه ی حضرت علی (علیه السلام) به معرفی حوادثی كه هر كدام مقام و درجه ی بلند و ملكوتی را برای آن حضرت ورق می زنند، می پردازد تا پرچم هادی بعد از خود را در میان امت به پا داشته و مسیر هدایت بعد از خود را آماده سازی كند و این ها، همگی وقایعی بوده اند كه هركدام اساس تحولی مهم در تكامل تاریخ به شمار می روند و تك تك این ماجراها به منزله ی پلّه هایی هستند كه جامعه را به سمت پذیرش ولایت الهی به پیش می برند. اما از آن جا كه مصلحت عالم بر پایه ی جبر ربوبی شكل نگرفته و جامعه در انتخاب مسیر ولایت پذیری خود مختار است كه سر به تولّی ولایت اللَّه بگذارد یا در دامان تولّی و سرپرستی طاغوت و شیطان بیافتد و متأسفانه امت، بعد از پیامبر از مسیر تكاملی تقرّب به خدا منحرف شده و از پذیرش هدایت به سوی ولایت الهی اِعراض كرد، باعث پدید آمدن ابتلائاتی سنگین برای اهل بیت( علیهم السلام) كه اولیای خاص خدا و اوصیای نبی خدا بودند، شد. «لم یمتثل امر رسول اللَّه صلی الله وعلیه وآله وسلم فی الهادین بعد الهادین و الاُمه مصرّه علی مقته ...».
ناگفته نماند كه علی رغم رویارویی اولیای خدا با آن ابتلائات و بلایای طاقت فرسا، باز هم ولایت و سرپرستی جامعه از دست تدبیر ربوبی خارج نگشته و اراده ی الهی چنین تعلق گرفته كه عاقبت و پایان نیكو و زیبای كار عالم به دست اولیائش بیافتد و این، نتیجه ی تمامی آن زحمت های خالصانه ای است كه در راه احیای دین خدا متحمل شدند. و «جَرَی القضاءُ بما یرجی  له حسنُ المثوبه ... والعاقبه للمتقین».
در نهایت در این فراز بعد از پشت سر نهادن تمامی مراحل گذشته كه انسان از طریق ندبه و اشك ریختن به بلای اولیا، آمادگی بهره مندی از بلای آن ها را در خود ایجاد كرد. در این بخش، دعا درصدد جهت دادن به آن مصیبت زدگی است كه با پدیدآوردن روحیه ی انتظار، انسان را به سوی بهره گیری از این مصیبت زدگی سوق می دهد و او را به توجه به ساحت حضرت بقیه اللَّه الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) دعوت می كند، كه این توجه در سه مرحله و با لحن های متفاوتی در این دعای شریف، ظهور پیدا كرده است.
در مرحله ی اول با لفظ أین به جست وجوی آن حضرت كه تنها امید اولیا برای جمع كردن بساط طاغوت است، می پردازد كه در این جست وجو غالباً هدف های حكومت امام زمان علیه السلام دنبال می شود: «أین بقیهاللَّه التی لا تخلو من العتره الهادیه أین المعدّ لقطع دابر الظلمه ...». در مرحله ی دوم، بعد از پشت سر گذاشتن مرحله ی اول با حرف نداء یا به طلب شخصیت خود آن حضرت پرداخته و با خطاب مستقیم به آن حضرت توجه پیدا می كند. این مرحله از مرحله ی قبل بالاتر است؛ زیرا ناشی ازاحساس حضور در محضر آن حضرت است و در این مرحله، بیشتر از اوصاف وجودی و شخصیتی آن حضرت، سخن به میان می آید: یا بن الساده المقربین یا بن .... و در مرحله ی آخر، شروع به نجوا و بازگو كردن سخن های دل با آن جناب می كند كه این نجواها آن زمان كه گفت و گوهای انسان و راز و نیاز او با ولی خدا از حدّ لقلقه ی زبان فراتر رفته و نیاز واقعی به آن حضرت را احساس كرد، در وجود آدمی پدیدار می شوند. رسیدن به این مرحله كه از نوعی دلدادگی خاص، حكایت می كند، ناشی از شدت اوج طلب ها در دو مرحله ی قبل است: «لیت شعری أین استقرتْ بك النّوی  ...».
در انتهای فراز چهارم شروع می شود که استغاثه و طلب است که «الّلهم أنت كشّاف الكرب و البَلوی  ...». در این فراز از دعای شریف ندبه كه انسان را از حالت راز و نیاز با ولی خدا به حالت تقاضا و درخواست از درگاه الهی منتقل می كند، در ابتدا كه با درخواست لقای ولی خدا شروع می شود و نشان دهنده ی شدت عطش روحی و اشتیاق انسان به درك وجود امام زمان علیه السلام است و البته همراه با تقاضاهایی است كه انسان برای خود از خدای متعال دارد، و برای به استجابت رسیدن این درخواست ها، آن هم نه فقط در دنیا، بلكه هم در دنیا و هم در آخرت، با صلوات بر محمد و آل محمدعلیهم السلام، توجهی دوباره به ساحت اولیای خاص خدا پیدا می كند و در پایان، تقاضای شفاعت و همراهی همیشگی و وصال بی پایان ولی خدا را كه نتیجه ی آن انتظارها و آن جست وجوهاست، از درگاه خدای متعال بر زبان جاری می كند.
همان طور كه ملاحظه شد، این دعای شریف از ابتدای فراز سوم با بیان گزارشات كوتاهی از تحولات عمده و رو به تكامل جامعه ی بشری، درصدد قرار دادن انسان، در متن ماجرای قضای الهی نسبت به اولیای خاص خدا برامد و خواننده ی دعا را در انتهای بخش سوم از همین فراز با بیان این جملات: «فعلی الاطایب من اهل بیت محمدٍ و علی صلی الله علیهما و آلهما فیبك الباكون...» درگیر با بلای اولیای الهی می كند و در همین حال با ذكر عباراتی چون: أین الحسین أین الحسین روح مبتلا و مصیبت زده ی او را به سوی انتظار روزگار رفع بلا و به نتیجه رسیدن زحمات اولیاء اللَّه سوق می دهد، یعنی درصدد هدایت مصیبت زدگی انسانی كه مبتلا به بلای ولی خدا شده برمی آید و عزاداری او را با روشن نمودن چراغ انتظار در وجودش هدف مند می نماید (كه این انتظار همان درخواست كمال نهایی برای جامعه ی بشری است) و البته به همین مقدار هم اكتفا نمی كند، بلكه بعد از گذراندن مراتب سه گانه ی انتظار، در فراز چهارم، پس از درخواست و دعا برای درك دولت حقه ی ولی خدا بر روی زمین، خواننده را به سوی تقاضای وصال ابدی و اخروی نیز راهنمایی می فرماید

********************************
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری

Share