محرم/بخش سی و پنجم - الگوهای رفتاری کربلا (قسمت اول)

محرم الحرام

 بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین ...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن ...

کربلا و الگوهای رفتاری
بی شک حادثه عاشورا به عنوان یکی از بی نظیرترین حوادث تاریخ از زوایای مختلف قابل بررسی است. این واقعه که در کمترین زمان و با افرادی معدود رخ داد، همیشه به عنوان انقلاب بزرگ بر تارک تاریخ بشر می درخشد و همه تحلیل گران را به اعجاب وامی دارد.
با توجّه به جایگاه قیام عاشورا باید از این زاویه مهم نیز به آن نگریست که رویکرد کاربردی آن برای انسانها چیست؟
ما در این سخنرانی به موضوع «کربلا و الگوهای رفتاری» می پردازیم.
انسان از اوّلین لحظه حیات خود همواره در پی اسوه ای است تا خود را با آن همگون کند، زیرا الگویابی و الگوگیری از فطرت کمالجو و زیباطلب او سرچشمه می گیرد. انسان می خواهد در زندگی خود برترینها را بشناسد و کمالات و امتیازات آن را فراچنگ آورد، امّا پاسخ به ا ین سؤالها که الگوهای واقعی کیستند، ویژگیهای آنها چیست و چگونه می شود به آنها دست یافت؟ مجال دیگر می طلبد با این حال مهمترین نکته ای که درباره الگو باید مورد توجّه قرار گیرد، پیروی عملی از آن است.
امام سجاد می فرماید:
«ان ابغض النّاس الی الله عزّوجلّ من یقتدی بسنّه امام و لا یقتدی باعماله»
مغضوب ترین مردم نزد خدا کسی است که به سنت امامی اقتدا کند، ولی به اعمال او اقتدا نکند.
ترسیم سیمای الگوها:
قرآن کریم در ترسیم سیمای واقعی انسانهای حق مدار و باطل مدار علاوه بر بیان ویژگی ها و معیارها نمونه های عینی آنان را نیز معرفی می کند.
این کتاب آسمانی وجود مقدّس رسول گرامی اسلام را الگوی نیکوی انسانهای خدا طلب معرفی می کند و می فرماید:
و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا 
«برای شما اگر به خدا و روز قیامت امید دارید و خدا را فراوان یاد می کنید، رسول خدا الگوی پسندیدهای است.»

الگوی غیر معصوم:
در قرآن کریم الگوهای عینی تنها به پیامبر که اشرف مخلوقات و دارای گوهر عصمت است، خلاصه نمی شود. در آینه وحی انسانهای وارسته غیر معصومی را می بینیم که در سخت ترین شرایط از وادی ضلالت به ساحل سعادت بار یافتند و نمونه های برای همه مؤمنان شدند.
و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأت فرعون اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّه ...؛ 
«و خدا برای کسانی که ایمان آورده اند زن فرعون را مثل می زند آن گاه که گفت: ای پروردگار من نزد خود در بهشت خانه های برای من بنا کن ... .»
الگوی منفی:
در طرف مقابل نیز نمونه هایی از الگوهای منفی می بینیم که علی رغم زمینه مساعد هدایت، کفر ورزیدند و نمونه های شدند. برای انسان های در وادی ضلالت.
ضرب الله مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتا هما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا ... 
«خدا برای کافران زن نوح و زن لوط را مثل می آورد که هر دو در نکاح دو تن از بندگان صالح، بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و آنها نتوانستند عذاب خدا را از زنان خود دفع کنند... .»
دائره المعارف الگوها
یکی از ویژگی های عاشورا اوج «الگو دهی» آن است. این خصیصه چنان عیان است که حتّی بزرگان غیر مسلمان را نیز به اعجاب واداشته و در مقابل شکوه خود به کرنش کشیده است. ما به چند نمونه اشاره می کنیم، چرا که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران              گفته آید در حدیث دیگران
الگوها از زبان شاخص ها:
1-مهاتما گاندی ـ رهبر استقلال طلب هند ـ می گوید:
«من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام، را به دقّت خوانده ام و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق حسین پیروی کند.»
2-آنطوان بارای مسیحی: می گوید:
«اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا می نمودیم و مردم را با نام حسین (علیه السلام) به مسیحیت فرا می خواندیم.»
3-عبدالرحمان شرقاوی ـ نویسنده مصری ـ می گوید:
«حسین (علیه السلام) شهید راه دین و آزادگی است؛ نه تنها شیعه باید به نام حسین (علیه السلام) ببالد، بلکه تمام آزاد مردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.»
با این وصف اگر عاشورا را دائرة المعارفی بدانیم که انواع منش ها و کنش ها را در جبهه حقّ و باطل در خود جای داده است، سخن گزافی نگفته ایم.
الگو سازی امام حسین (علیه السلام)
بررسی قیام کربلا ما را به این باور می رساند که سید الشهداء (علیه السلام) با توجّه به وضعیّت جهان اسلام و موقعیّت کاروان خود حرکتی را طرّاحی کرده اند که علاوه بر پیروزی کامل خود در آن زمان و مکان در طول تاریخ جاودانه بماند و همیشه «کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باشد.
این حقیقت را می توان به روشنی در گفتار و کردار امام حسین دید، زیرا ایشان حق و باطل را در میدان مبارزه مقابل هم قرار می دهد؛ نه خود و یزید را از این روی در گفت و گوهای خود از واژه «مثل» بهره می گیرد. او در مقابل پیشنهاد بیعت، خطاب به ولید بن عتبه می فرماید:
«انّ مثلی لا یعطی بیعته سرّا»8
همانا ما کسی مثل من پنهانی بعیت نمی کند.
«مثلی لا یبایع مثله»9
فردی همانند من، با کسی همانند یزید، بیعت نمی کند.
امام در جواب مروان بن حکم نیز می فرماید:
«انّا لله و انّا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید»
همانا ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. وقتی امّت اسلام به رهبری همچون یزید دچار شود، باید با آن وداع کرد.
این نوع جملات نشان دهنده این است که امام در صدد نمونه دهی و الگوسازی بوده است، به این معنا که اختلاف آنان بین دو فرد در موقعیّت جغرافیایی و تاریخی خاصّ نیست. بلکه تقابل دو باور و تفکّر در میان است که امکان دارد در هر مکان و زمان دیگر رخ دهد.
امام حسین در یکی از منازل بین راه  خود و یارانش را به عنوان الگوهای مثبت معرفی می کند و می فرماید:
«فانا الحسین بن علی بن فاطمه بنت رسول الله نفسی مع انفسکم و اهلی مع اهلکم و لکم فی اسوه»
من حسین بن علی پسر فاطمه دختر رسول خدا ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ هستم. خود با شما و اهل بیتم با اهل بیت شماست و من الگوی شما هستم.
تقسیم بندی الگوها:
الف: مثبت : 1- مردان - 2- زنان
ب :  الگوهای منفی1- مردان   2- زنان
نظر به این که الگوهای کربلا و عاشورا از نظر نوع تفکّر، جنسیّت و سن متفاوتند، ما ابتدا آنها را به دو دسته مثبت و منفی تقسیم می کنیم و در هر دسته ویژگیهای برخی از مردان و زنان را در سنین مختلف بررسی می کنیم تا بهتر بتوانیم شخصیت های مشابه آنان را در زندگی خود بیابیم. مهمتر از آن ببینیم ما در شمار کدامین آنها هستیم.
الف :الگوهای مثبت (مردان)
حسین بن علی الگوی امیران
او سومین پیشوای معصوم است و پس از شهادت امام حسن (علیه السلام) امامت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفت، امّا پس از مرگ معاویه شرایط خاصّی برای اسلام پیش آمد و همه ارزش های الهی علناً به تمسخر گرفته شد و به این ترتیب حضرت در یک موقعیّت جدید قرار گرفت.
یزید که به اسم پادشاهی جانشین پدر شده بود، تنها مانع جدّی خود را امام حسین(علیه السلام) می دانست و البته برای رفع آن حاضر به کشتن حضرت نیز بود برای همین به والی مدینه چنین نوشت:
«خذ الحسین و ... بالبیعه و من ابی فاضرب عنقه و ابعث الیّ برأسه»
از حسین و ... بیعت بگیر و هر کس امتناع کرد گردن بزن و سرش را برای من بفرست.
در طرف مقابل، امام حسین (علیه السلام) کسی است که ابداً تن به بیعت ذلت بار نمی دهد زیرا خلافت را برای آل ابی سفیان حرام میداند و از پیامبر اکرم  نقل می کند که فرمود:
«و لقد سمعت جدّی رسول الله یقول: الخلافه محرّمه علی آل ابی سفیان.
و هرگز از زیر بار مسؤولیّت فرار نمی کند. امیر قافله عشق و شهادت موضع خود را با رساترین جملات و حماسی ترین عبارات بیان می کند.
«لا اعطیهم بیدی اعطاء الذّلیل و لا افرّ منهم فرار العبید»
من همچون ذلیلان به آنان دست بیعت نمی دهم و چون بندگان [بزدل] از آنان فرار نمی کنم.
«لولم یکن فی الدّنیا ملجأ و مأوی لما بایعت یزید این معاویه»
اگر در دنیا هیچ پناهگاه و جایگاهی نداشته باشم، هرگز با زید بن معاویه بیعت نمی کنم.
«فانّی لا اری الموت الّا سعاده و الحیاه مع الظّالمین الّا برما»
همانا من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز خواری نمی بینم.
«الا و انّ الدّعی قد ترکنی (رکّزنی) بین اثنتین بین السله و الذّله و هیهات منّا الذّلّه»
آگاه باشید که یزد مرا بین دو چیز مخیر کرده، بین کشته شدن و ذلّت و هیهات که ما ذلّت را بپذیریم.
امام حسین از طرفی می داند که قطعاً کشته می شود و یزید هرگز از او دست برنمی دارد.
برای این است که در جواب محمّد حنفیه می فرماید:
«یا اخی! لو کنت فی بطن صخره، لاستخرجونی منها فیقتلونی»
ای برادر! اگر در دل صخره هم پنهان شوم، آنها حتماً مرا بیرون می آورند و می کشند.
برای سید الشهداء (علیه السلام) کاملاً روشن است. چنان که در جواب ام سلمه چنین می فرماید:
«یا اماه قد شاء الله عزّوجلّ ان یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عدواناً و قد شاء ان یری حرمی و رهطی و نسائی مشردین و اطفالی مذبوحین مظلومین مأمورین مقیدین و هم یستغیثون فلا یجدون ناصراً و لا معیناً.»
امام از طرفی می بیند اسلام آخرین نفسهای خود را می کشد و به انواع بیماریهای مهلک گرفتار شده و از طرفی خودش حتماً کشته می شود و برای نجات و تجدید حیات دین خدا تنها خون اوست که به گروه خون اسلام می خورد، امّا برای آن که خونش هدر نرود و اسلام حیات خود را بازیابد، باید دقیق ترین برنامه را طرّاحی کند. آن حضرت سر در راه دوست می نهد و تسلیم مشیّت او می شود، امّا تسلیم جوّ حاکم؛ هرگز.
اتمام حجت:
سید الشهدا در این حرکت امام و حجت خدا است و یکی از مهمترین وظایفش اتمام حجت است. او با تمام توان در هر فرصتی مردم را به حق دعوت می کند و علاوه بر آن که در بین راه با افراد متعدّدی چون «عبدالله بن حرّ جعفی» و طرمّاح و ... سخن می گوید و به برخی نامه می نویسد و از آنها یاری می طلبد، در کربلا نیز مکرّر در مقابل صف دشمن خود و یاران باوفایش با جبهه باطل به مذاکره می پردازند، حتّی امام از عمر سعد نیز صرف نظر نمی کند و تمام تلاش خود را برای جذب او به خرج می دهد، هر چند این دلسوزی ثمری ندارد. در این رابطه خطبه های امام در کربلا معروف است.
روشن است که امام می خواهد با تمام وجود وظیفه خود را که اتمام حجت بر همگان است، انجام دهد و گرنه او کسی است که در اوج غنای روحی در شب عاشورا از تمامی یارانش می خواهد از تاریکی شب استفاده کنند و از میدان خطر دور شوند. ویژگی دیگر امام حسین (علیه السلام) این است که با وجود آگاهی از آینده حرکت عاشورا، هرگز جنگ طلب نبود و واکنشهای او در مقابل تحرکات دشمن صورت می گرفت و هرگز نمی خواست آغازگر جنگ باشد. برای همین بود که فرمود:
«ما کنت لا بدأهم بالقتال»  من جنگ با ایشان را آغاز نمی کنم.
عدم تناسب نیروی انسانی:
در این بین جبهه حق و باطل هیچ گونه تناسبی با هم ندارند. از لحاظ نیروی انسانی، دستگاه تبلیغاتی، جایگاه اجتماعی، تجهیزات و تدارکات و ... هیچ گونه موازنهای وجود ندارد از این جهت است که امام باید برترین افراد را با خود همراه کند ـ که میان آنها زنان، دختران و کودکان هم دیده می شود ـ پس از حادثه عاشورا روشن می گردد که نیمی از رسالت الهی آن امام به عهده حسینیان و نیمی دیگر به عهده زینبیان است. وقتی امام و یارانش در اوج عزّت شهد شهادت می نوشند، کاروان پرچم افتاده آنان را برمی دارد و راه را ادامه می دهد تا پیغام کربلا و عاشورا در آن زمان و مکان به دست فراموشی سپرده نشود و بدین سان شکوه این قیام سترگ برای همیشه تاریخ جاویدان می ماند.

---------------------------------------
منبع: مجله مبلغان شماره 15

Share