من در شیار 143 منتظرم!

شیار 143

1

خودم را جمع و جور می کنم و نگاهی به ساعت داخل مسجد می اندازم. ساعت به وقت مسجد انتظار، 7 شب است! وقت زیادی ندارم تا خودم را به اکران سانس فوق العاده (شیار 143) برسانم. دلم نمی آید با مسجد جمکران وداع کنم. در قم که باشی شب و روز جمعه، جایی دنج تر از مسجد جمکران، برای فریادهای بی صدایت پیدا نمی شود! اما چاره ای نیست! باید بروم! هرچند حس می کنم که جای دوری نمی روم!

2

خیلی زود وقتی مقابل پرده نقره ای نشستم، دیدم که درست فکر می کردم! جای دوری نیامده بودم! اینجا هم حرف از انتظار بود! فیلمی خوش ریتم، با ورپذیر و ستودنی را دیدم. اگرچه با نقدهایی که خوانده بودم، منتظر فیلمی دفاع مقدسی بودم. البته که این چنین هم بود؛ اما «شیار 143» برای من حکم نگاهی استراتژیک به انتظار بود!
در مثال مناقشه نیست، اما «الفت» را در این فیلم، جدای از مادر شهیدی منتظر، نماینده یک نسل منتظر می دانم! بی قرار اما شکیب، دلتنگ اما پویا...
«الفت» به مخاطب یاد می دهد که مضطر عزیز سفرکرده ات که باشی، دیر یا زود، او را خواهی دید که با آمدنش به تو جان تازه ای می بخشد![1]
الفت و مادران شهیدی مانند او، سالهاست که با عشق بازی با نام فرزندشان، به ما می آموزد که ذکر محبوب، عین رسیدن به اوست![2]
آن زلیخا از سپیدان تا به عود نام جمله چیز، یوسف کرده بود
اواخر فیلم، تصورم این بود که شاید «الفت»، بدون رسیدن به سفر کرده اش، چشم از جهان می بندد، اما بالاخره او رسید و الفت با قلبی مطمئن آمدنش را باور داشت![3]
«شیار 143» نشان داد که بدون استفاده از حسی اضافه، در قالب موسیقی، دیالوگ های کلیشه ای و دکوپاژه های تصنّعی، می توان صدای انتظار را بهتر شنید!
«شیار 143» داستان رشد یک منتظر بود! منتظری که تا انتهای کار، نه تنها یقین به آمدن سفر کرده، در وجودش کمرنگ نشد، بلکه امیدوارتر از قبل، تهدید نبودن را به فرصت امید تبدیل کرد![4]

3

فیلم تمام می شود و «الفت» با ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» در حالی که پس از دورانی سخت، رمقی تازه در کالبدش دمیده شده بود، امیدوارانه نخ های قالی انتظارش را قیچی می کرد و من متحیّر و مبهوت، تصور قیچی شدن قالی انتظار دنیا، به دست موعود منتظر، در ذهنم تداعی می شد...

بعد از تحریر

معتقدم شهدا، اثر کارشان هیچ گاه از بین نمی رود[5] و هر بار به بهانة تلنگری، دستی بر دنیای مادی ما می کشند! یک روز تکه های استخوان هایشان از بهشت می آید و فضای جامعه را معطر می کند و یک روز...
اما این بار دستان شهدا، به «نرگس آبیار» کمک کردند تا تراژدی انتظار همراه با امید را در فضایی ساده و بدون پروداکشن های سنگین، برای ما بازخوانی کند.
«شیار 143» نمایندة نسل منتظر است.

 

منبع: امان  فروردین و اردیبهشت 1393 شماره 47.
--------------------------
پی نوشت:

[1]. السّلام علی ربیع الأنام و نضرة الایّام ( سلام بر بهار عالمیان و خرمی روزگاران) بحارالانوار، ج99، ص 101.
[2]. لأنّ الله تعالی أعطاهم من العُقول و ألأنهام و المعرفة ما صارَت به الغیبة عندهمی بمنزلة المُشاهدة (خدای تعالی به منتظران ظهور، نوعی عقل و فهم و معرفت عطا می کند که با آن، غیبت به منزله مشاهده و رویت برای آنها است! (کمال الدین، ج1، ص 320).
[3]. أقرَبُ ما یکونُ العِباد الی الله عزّوجل و ارضی ما یکونُ عنهم، إذا افتَقَدوا حُجّة الله... و هُم ذلک یَعلمون أنّه لَم تُبطل حُجَة الله. .. (نزدیکترین حالت بندگان به خدا و خشنودی او از آنها، هنگامی است که حجت خدا در میان آنان نباشد ولی در عین حال به بودنش یقین دارند... (بحارالانوار، ج 52، ص 145).
[4]. فَلَو تَطاوَلَت الدُّهور وَ تَمادَت الأعمار لَم أزدد فیکّ إلّا یَقیناً و لَکَ إلّا حُبّاً....
مولای من! اگ روزگاران طولانی و عمرها بلند شود، جز این نیست که یقینم درباره تو افزون می شود و عشق و دوست ام به تو زیادتر! (مفاتیح الجنان، زیارت سرداب مقدس)
[5]. والذّین قُتِلوا فی سبیل الله فَلَن یُضلُّ أعمالهم ( و آنان که در راه خدا کشته شدند اعمالشان را باطل نمی کند) سوره محمد آیه4.

Share