جایگاه نماد در اندیشه امام باقر(علیه السلام)/بخش چهارم

امام محمد باقر,گنجینه تصاویر ضیاءالصالحین

نمادگرایی اشکال وهیأتها:
تسبیح
در فرهنگ اسلامی تسبیح به عنوان وسیله ذکر و یاد پرودگار است که نمادزهد و عبادت وذکر دائم است . تسبیح از دیدگاه ائمه طاهرین علیهم السّلام عبارت از ذکرى است که در همه حال و همراه با هر کارى مى توان آن را زمزمه کرد و به وسیله آن به خداوند متعال تقرّب جست، زیرا نه محتاج مقدّمات است و نه آداب ویژه اى مى طلبد.در روایات اهل بیت (علیهم السلام) تسبیح به عنوان یکی از نشانه های مؤمن بیان شده است .عن أبی الحسن موسى علیه السّلام أنّه قال: لا یخلو المؤمن من خمسة: مسواک، و مشط، و سجّادة، و سبحة فیها أربع و ثلاثون حبّة، و خاتم عقیق.امام هفتم- علیه السّلام- فرمود: مؤمن همیشه پنج چیز دارد: مسواک، شانه، سجاده، تسبیح سى و چهار دانه، و انگشتر عقیق؛ (یعنى اینها جزء زینتهاى مؤمن است)[51]
اما چیزی که از لفظ تسبیح به صورت خاص  به آن اشاره شده است تسبیح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که به خاطر اهمیت وعظمت آن ثوابی معادل با هزار رکعت نماز برای آن ذکر شده است و یکی ازاذکاری  است که مورد تأکید ائمه اطهار (علیهم السلام)  بوده است و دائماً مؤمنین  را به مداومت بر آن سفارش می کرده اند . چنانچه دراهمیت و فضیلت آن امام باقر (علیه السلام) می فرماید :عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَی ءٍ مِنَ التَّحْمِیدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ ع وَ لَوْ کانَ شَی ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَاطِمَةَ (علیه السلام) [52]
خداوند متعال به چیزى برتر از تسبیح حضرت زهرا علیها السّلام عبادت نشده است، همانا اگر چیزى با فضیلت تر و برتر از آن وجود داشت، رسول خدا آن را به دخترش تعلیم مى نمود.
چنانچه هنگامی که سائلی از امام علیه السلام در مورد تسبیح سوال می کند امام باقر (علیه السلام) می فرماید :من از تسبیح چیزمقرر وموظفی جز تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام ندانم .عنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ  سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنِ التَّسْبِیحِ فَقَالَ مَا عَلِمْتُ شَیئاً مُوَظَّفاً غَیرَ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ (سلام الله علیها)[53]
همچنین یکی از مسائل آمرزش گناهان و راندن شیطان درلسان روایات،ذکرمداوم برتسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها)است.
امام محمّد باقر علیه السّلام در این مورد می فرماید
من سبّح تسبیح الزّهراء ثمّ استغفر غفر له، و هى مائة باللّسان و ألف فی المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرّحمن[54]
هر کس تسبیح حضرت زهرا را به جاى آورد و سپس از گناهش استغفار کند، خداوند آن گناه را بر او مى بخشد. زیرا تسبیح زهرا علیها السّلام گر چه صد ذکر در زبان است ولى هزار بار ترازوى اعمال انسان را سنگین تر مى کند و شیطان را مى راند، و خداوند بخشایشگر را خشنود مى سازد.
انگشتر
یکی از نشانه های مؤمنین است که در بین آنها انواع آن از عقیق و شرف الشمس و درّ نجف و ... مرسوم است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) به عنوان یکی از نشانه های عقل معرفی شده است.یعْتَبَرُ عَقْلُ الرَّجُلِ فِی ثَلَاثٍ فِی طُولِ لِحْیتِهِ وَ فِی نَقْشِ خَاتَمِهِ وَ فِی کنْیتِهِ  حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: عقل مرد به سه چیز او شناخته مى شود: طول لحیه، و نقش انگشتر، و کنیه (فامیل) او[55]
در اسلام به عنوان نماد قدرت معنوی و جواهر آن به عنوان نماد کامل معنوی است، چنانچه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را خاتم الأنبیاء می خوانند چرا که نگین خاتم هاست. در بین مسلمانان و شیعیان که از ائمه اطهار علیهم السلام الگوبرداری می کنند مرسوم است که به همراه آن حزری را به کار می برند که از جانب ائمه معصومین سفارش و تأکید شده است و امام باقر (علیه السلام) به همراه انگشتر خود حرزی را داشتند که بر آن نوشته شده بود
این حرز که در بردارنده اثراتی است از انسان در برابر بلاهای طبیعی و آسمانی محافظت می کند و در عین حال نماد عهدی است که انسان در برابر پروردگار خویش خود را مسئول می کند که یاد خدا را همیشه به عنوان قدرت نگه دارنده داشته باشد. در اینجا حدیثی را از امام باقر (علیه السلام) در بیان اثرات به دست کردن خاتم ذکر می کنیم؛
عن الباقر (علیه السلام) و ذکر العقیق و أجناسه ثم قال بعد کلام طویل فمن تختم بشی ء منها و هو من شیعة آل محمد (علیه السلام) لم یر إلا الخیر ثم الحسنى و السعة فی رزقه و الغنى عن الناس و السلامة من جمیع أنواع البلایا و هو أمان من السلطان الجائر و من کل ما یخافه الإنسان و یحذره [56]
از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که آن حضرت پس از نام بردن از عقیق و بیان انواع مختلف آن، در پایان گفتار مفصّلى، چنین فرمود: «هر کس یکى از انواع آن عقیق ها را به انگشت نماید و از پیروان آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین نیز باشد، جز نیکى نبیند و خوبى و گشایش روزى و بى نیازى از مردم و ایمنى از تمام بلاها نصیبش گردد و هم چنین مایه ى آسودگى از شرّ زمام دار بیدادگر و از هر کسى است که انسان از او مى ترسد.»[57]
همچنین از امام باقر از حضرت سجاد از على بن ابى طالب از پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نقل کرد جبرئیل پیش من آمد گفت با عقیق انگشتر بگیرید زیرا اولین سنگى است که اقرار بوحدانیت خدا و نبوّت حضرت محمّد و ولایت براى على و اولادش نموده.
ممکن است گفته شود شاید خداوند بعقیق شعور عنایت کرده و بعد تکلیف بولایت نموده سپس شعور را از او گرفته. گاهى بخاطر خطور می کند که ممکن است استعاره تمثیلى باشد براى اشاره نمودن بخوبى بعض اشیاء و ارزش آن ها و بعضى چیزها و زشتى آنها زیرا اشیاء خوب و با ارزش از هر نوع و جنس یک نوع مناسبتى براى حسن خود باید داشته باشند و اشیاء بد و بى ارزش نیز مناسبتى براى بى ارزشى و بدى خود دارند پس هر چیزى که داراى شرافت و ارزش است نسبت دارد بشریف ترین شرافتمندان، محمّد و اهل بیت او صلوات اللَّه علیهم که گویا پیمان ولایت از آنها گرفته شده و آنها پذیرفته اند.
عمامه
علامت مشخصه ی مسلمانان در مقابل کفار بود و نشانه ی تفاوت ایما ن و کفر. در روز قیامت مؤمن برای هر پیچ عمامه به دور سرش نوری دریافت می کند. عمامه نماد تعالی و قدرت و مقام روحانی است و در جهان اسلام چون تاج و تاجگذاری وجود ندارشت  به جای آن مراسم عمامه گذاری برپامی کردند. در حدیث آمده که عمامه نشانه ی وقر است از برای مؤمنان و نشانه قدرت است از برای اعراب. خداوند عمامه را زینت سر مؤمنان به شمار می آورد.
رنگ های عمامه مختف است اما غالباً سفید است و روایت است که حضرت رسول عمامه سفید را دوست می داشت و فرشتگانی که در غزوه بدر مسلمانان را یاری می دادند عمامه سفیدی بر سر داشتند. چنانچه امام باقر (علیه السلام) در حدیثی بدان اشاره دارد
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ کانَتْ عَلَى الْمَلَائِکةِ الْعَمَائِمُ الْبِیضُ الْمُرْسَلَةُ یوْمَ بَدْرٍ[58]
امام پنجم (علیه السلام): ملائکه در روز بدر عمامه هاى سفید بر سر داشتند.
عمامه به رنگ های دیگر وجود دارد که هر رنگی مشخصه ی گروه یا آیین و مذهب خاصی است ، از این رو عمامه ها رنگ سرخ و زرد و سبز و آبی بر روی سر بسته می شد که در این میان عمامه سبز علامت اعقاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که علویان هستند و عمامه آبی را کافران می بستند. شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عمامه ای را به سر می بستند که سحاب نام داشت و طبق بعضی روایات آن را به حضرت علی (علیه السلام) بخشید. در مورد رنگ و شکل آن اخبار مختلف است[59]
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) در مورد ویژگی های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده که حضرت هنگام قیام عمامه بر سر می گذارد.
بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ قَالَ هذا [هَذِهِ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ (علیه السلام) إِذَا خَرَجَ تَعَمَّمَ وَ صَلَّى عِنْدَ الْمَقَامِ وَ تَضَرَّعَ إِلَى رَبِّهِ فَلَا تُرَدُّ لَهُ رَایةٌ أَبَدا[60]
محمد بن مسلم روایت نموده که امام پنجم فرمود: آیه أَمَّنْ یجِیبُ در باره قائم ما نازل شده. هنگامى که قیام می کند عمامه بر سر مینهد و جنب مقام ابراهیم نماز میگزارد و بدرگاه الهى تضرع می نماید، و از آن موقع پرچم او در اهتزاز خواهد بود 0
گنبد
به طور کلی گنبد کنایه از آسمان است وبناهاییکه گنبد بر آن سوارشده کنایه از دنیا هستند
عَنْ أَبِی حَمْزَةَقَالَ قَالَ لِی أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) لَیلَةًوَأَنَاعِنْدَهُ وَنَظَرَإِلَی السَّمَاءِفَقَالَ یاأَبَاحَمْزَةَهَذِهِ قُبَّةُأَبِینَاآدَمَ (علیه السلام) وَإِنّ َلِلَّهِ عَزَّوَجَلّ َسِوَاهَاتِسْعاًوَثَلَاثِینَ قُبَّةًفِیهَاخَلْقٌ مَاعَصَوُااللَّهَ طَرْفَةَعَینٍ[61]
و بسندش ازابی حمزه گفت: امام پنجم شبی که نزداوبودم نگاهى بآسمان کردوبمن فرمود: اىاباحمزه،این گنبدپدرماآدم است وراستیکه خداعزوجل 39 گنبدجزآن دارد،درآنهاآفریده هاهستند که  یک چشم بهم زدن نافرمانی خدانکردند.
چیزهای گنبدی شکل اغلب بر چهار ستون استوار می شود ویاروی ساختمانی با زیر بنای مربعی قرار می گیرد که خطوط منحنی وخطوط مستقیم را به هم می آمیزد ونماد وحدت آسمان و زمین است.
در نماد گرایی گنبد همین عامل وجه توحیدی آن رابیان می کند که عبارت باشد از حرکت کثرات به سوی نقطه وحدت،همچنان که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم)در معراجش به آسمان،آسمان را چون گنبد صدفی سپیدی دیده بود که بر چهار ستون استوار بودکه گویی گنبد در اینجا نشانه روح جهان است که دنیا را برگرفته وستونها حجم زوایای کائناتند که ترکیب روانی وجسمانی آسمان را می سازند[62].
از آنچا که گنبد نماد آسمان است گنبد معابد،مقابر،مساجدبزرگ وقبه های کوچک اغلب به صورت تصاویر آسمان مثل ستاره ها وفرشتگان وغیره مرصع ویا زینت می شوندکه این تزیینات  بنا را به صورت آسمانی در کل کائنات عرضه می کنند.داستان جنیان وحضرت سلیمان در هنگام ساخت بنای گنبدی شکل خواندنی است که از این قرار است.
رَوَى أَبُو بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ إِنَّ سُلَیمَانَ أَمَرَ الشَّیاطِینَ فَعَمِلُوا لَهُ قُبَّةً مِنْ قَوَارِیرَ فَبَینَمَا هُوَ قَائِمٌ مُتَّکئٌ عَلَى عَصَاهُ فِی الْقُبَّةِ ینْظُرُ إِلَى الْجِنِّ کیفَ یعْمَلُونَ  وَ هُمْ ینْظُرُونَ إِلَیهِ لَا یصِلُونَ إِلَیهِ إِذَا رَجُلٌ مَعَهُ فِی الْقُبَّةِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا الَّذِی لَا أَقْبَلُ الرُّشَى وَ لَا أَهَابُ الْمُلُوک فَقَبَضَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ مُتَّکئٌ عَلَى عَصَاهُ فِی الْقُبَّةِ قَالَ فَمَکثُوا سَنَةً یعْمَلُونَ لَهُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ الْأَرَضَةَ فَأَکلَتْ مِنْسَأَتَه [63]
ابو بصیر از امام پنجم علیه السّلام روایت کرده که سلیمان شیاطین را فرمان داد گنبدى از شیشه برایش بسازند، و در این میان که ایستاده بود و بر عصایش تکیه زده بود در میان گنبد و نگاه میکرد که جنّ چگونه گنبد را می سازند و آنها هم بوى نگاه میکردند ناگاه سلیمان دید مردى با او در میان گنبد است گفت: تو کیستى؟ پاسخ داد کسى که رشوه نگیرد و از پادشاهان نترسد، و ایستاده بود و تکیه زده بود بر عصایش در گنبد و جان او را گرفت، فرمود: یک سال ماندند و کار کردند برایش تا موریانه را خدا فرستاد و عصایش را خورد.
لحیه(ریش)
 ریش یا لحیه یکی از نشانه های مؤمنین معرفی شده است و از آنجا که فرد مسلمان و مؤمن نباید به مانند کفار و مشرکان در وضع ظاهری باشد آیه قرآن به طور مطلق نهی از آن کرده است «یاایهاالذین آمنوالا تکونوا کالذین کفروا» (آل عمران156 )
ریش نشانه مردانگی است و نماد شهامت و عقل است، چنانچه در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) درباره شناخت عقل می فرماید: یعْتَبَرُ عَقْلُ الرَّجُلِ فِی ثَلَاثٍ فِی طُولِ لِحْیتِهِ وَ فِی نَقْشِ خَاتَمِهِ وَ فِی کنْیتِهِ حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: عقل مرد به سه چیز او شناخته مى شود: طول لحیه، و نقش انگشتر، و کنیه (فامیل) او[64]
از امام باقر (علیه السلام) در رابطه با نمادگرایی لحیه احادیثی وارد شده است که ایشان چگونگی گذاشتن لحیه را در آن بیان می کند.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ رَأَیتُ الْبَاقِرَ ع یأْخُذُ مِنْ لِحْیتِهِ فَقَالَ دَوِّرُوهَا[65]
محمد بن مسلم گوید: حضرت باقر (علیه السلام) را دیدم که ریش خود را اصلاح می کند، و فرمود ریش خود را مدور کنید.
عَنْ أَبِی أَیوبَ عَنْ مُحَمَّدٍ قَالَ رَأَیتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ الْحَجَّامُ یأْخُذُ مِنْ لِحْیتِهِ فَقَالَ لَهُ دَوِّرْهَا فی الشیب[66]
محمد گوید: حضرت (علیه السلام) باقر را دیدم که سلمانى ریش او را اصلاح مى کرد و باو دستور داد که آن را گرد بسازد.
سجده
یکی از اعمال افعال نمادین است که بنده در مقابل پروردگارش انجام  می دهد و نزدیکترین حالت بنده به خدا همین حالت است.زیرا شریفترین عضو بدن که پیشانی باشد دراین حالت قرار می گیرد. سجده حالت نمادین تذلّل و خشوع و خضوع است که بیان کننده اوج تواضع در برابر قدرت برتر و بالاتر است چنانچه ساحران زمانی که در مقابل قدرت الهی موسی (علیه السلام) مغلوب شدند سر به سجده نهادند و گفتند ما به پروردگار هارون وموسی ایمان آوردیم «فألقی السحرة سجّداً قالوا امنّا بربّ هارون و موسی» (ط / 70)
همچنین هنگامی که برادران یوسف، برادرشان را شناختند در مقابل عظمت و بزرگواری یوسف (علیه السلام) به سجده افتادند «ورفع ابویه علی العرش و خرّوا له سجداً» (یوسف / 100) پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند.
در فرمایشات امام باقر (علیه السلام) اشاره ای به سجده ساکنان آسمان و زمین و انبیاء و اولیای الهی و فرشتگان مقرّب الهی شده است که اجمالاً آنها را ذکر می کنیم.
1:سجده ساکنان زمین وآسمان:
وَ فِی رِوَایةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ لِلَّهِ یسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْآیةَ قَالَ أَمَّا مَنْ یسْجُدُ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ طَوْعاً فَالْمَلَائِکةُ یسْجُدُونَ طَوْعاً وَ مَنْ یسْجُدُ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ فَمَنْ وُلِدَ فِی الْإِسْلَامِ فَهُوَ یسْجُدُ لَهُ طَوْعاً وَ أَمَّا مَنْ یسْجُدُ لَهُ کرْهاً فَمَنْ جُبِرَ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ أَمَّا مَنْ لَمْ یسْجُدْ فَظِلُّهُ یسْجُدُ لَهُ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِی
در روایت ابى الجارود از حضرت باقر علیه السلام است وَ لِلَّهِ یسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فرمود اما کسانى که سجده مى کنند از ساکنان آسمان به دلخواه خود ملائکه هستند و کسانى که در زمین بر تربیت اسلام متولد شده اند آنها نیز به دلخواه خود سجده مى کنند و کسانى که از روى اکراه سجده مى کنند آنهائى هستند که به اجبار اسلام را پذیرفته اند اما کسى که سجده نمى کند ظل او سجده مى کند در هر صبح و شام[67]
2:سجده اولیاءالله:
الف:وَ رَوَیتُ بِإِسْنَادِی إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ (علیه السلام) قَالَ  مَا اسْتَیقَظَ رَسُولُ اللَّهِ( ص )مِنْ نَوْمِهِ قَطُّ إِلَّا خَرَّ لِلَّهِ سَاجِدا[68]
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: هرزمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ازخواب برمی خواست فقط برای خداسجده میکرد
ب:عن ابی جعفر علیه السّلام: أنّه سئل لم سمیت الزّهراء قال: لأنّ اللَّه تعالى خلقها من عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السّموات و الأرض بنورها و غشّیت أبصار الملائکة و خرّت الملائکة للَّه تعالى ساجدین ... الخبر[69].
- از امام باقر (علیه السلام) سؤال کردند: چرا دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زهرا نامیده شد؟ فرمود: براى آنکه خدا او را از عظمت خویش آفرید و هنگامى که درخشید آسمانها و زمین به نور او روشن گردید و چشمهاى فرشتگان تیره شد و در برابر خدا به سجده افتادند ...
شمع
شمع که نوری در تاریکی است به عنوان نماد تنویر به کار می رود. شمع هایی که هنگام مرگ روشن می کنند تاریکی مرگ را روشن می سازد و نور آن جهانی را که به آن وارد می شویم نشان می دهد.[70] در روایتی امام پنجم (علیه السلام) علماء را همچون مشعلی می داند که شمعی به همراه اوست که مردم از نورافشانی او استفاده می کنند
قَالَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الْبَاقِرُ (علیه السلام) الْعَالِمُ کمَنْ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُضِی ءُ لِلنَّاسِ فَکلُّ مَنْ أَبْصَرَ بِشَمْعَتِهِ دَعَا بِخَیرٍ کذَلِک الْعَالِمُ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُزِیلُ ظُلْمَةَ الْجَهْلِ وَ الْحَیرَةِ فَکلُّ مَنْ أَضَاءَتْ لَهُ فَخَرَجَ بِهَا مِنْ حَیرَةٍ أَوْ نَجَا بِهَا مِنْ جَهْلٍ فَهُوَ مِنْ عُتَقَائِهِ مِنَ النَّارِ[71]
از امام باقر علیه السّلام نقل است که فرموده: عالم همچون شمع- بدستى است که به مردم روشنى مى بخشد. و مشمول دعاى خیرشان گردد. فرد عالم داراى شمع علم و حکمتى است که تاریکى جهل و حیرت را نابود مى سازد، پس هر که بکمک آن روشنى، از جهل رهیده و از اسارت آن خلاصى یابد، به حساب فرد عالم از آزادشدگان آتش است،
لباس
َعنْ مُحَمَّدِبْن ِمُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ کرِهَالتَّوَشُّحَ بِالْإِزَارِفَوْقَ الْقَمِیصِ وَقَالَ هُوَمِنْ فِعْلِ الْجَبَابِرَة
حضرت باقر (علیه السلام): پوشیدن شلوارراروی پیراهن مکروه مى داشت،ومی فرمود:این کارروش جباران است.
درنمادگرایی خانه
المحاسن عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ رَجُلٍ قَالَ شَکا رَجُلٌ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَقَالَ أَخْرَجَنَا الْجِنُّ- یعْنِی عُمَّارَ مَنَازِلِهِمْ- قَالَ اجْعَلُوا سُقُوفَ بُیوتِکمْ سَبْعَةَ أَذْرُعٍ- وَ اجْعَلُوا الْحَمَامَ فِی أَکنَافِ الدَّارِ- قَالَ الرَّجُلُ فَفَعَلْنَا ذَلِک فَمَا رَأَینَا شَیئاً نَکرَهُهُ بَعْدَ ذَلِک[72]
: کسى نزد امام باقر شکایت کرد که جنیان ما را از خانه بیرون کردند مقصودش عمار منازلشان بود آن حضرت فرمود: سقف خانه هاى خود را در هفت ذراع سازید، و حمام را در پهلوى خانه نهید آن مرد گفت: چنین کردیم و پس از آن ناخواهى ندیدیم.
دراندازه ارتفاع خانه
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ یا مُحَمَّدُ ابْنِ بَیتَک سَبْعَةَ أَذْرُعٍ فَمَا کانَ فَوْقَ ذَلِک سَکنَهُ الشَّیاطِینُ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیسَتْ فِی السَّمَاءِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ إِنَّمَا یسْکنُونَ الْهَوَاء [73]محمد بن مسلم از حضرت باقر (علیه السلام): اى محمد بلندى اطاقت هفت ذراع باشد و بیشتر از این مسکن شیطان خواهد شد که شیاطین در آسمان و در زمین نیستند بلکه در فضا و هوا منزل دارند.
مجسمه
مجسمه و مجسمه سازی در اسلام نهی شده است و در روایت است که در خانه ای که مجسمه و یا صورتی از انسان باشدفرشتگان بدانجا وارد نمی شوند، نمادگرایی مجسمه برمی گردد به صورت سازی انسان ها که مفاهیم و یا موجودات ماورائی و یا معنوی را در قالب های حس گرایانه ای در می آوردند و آنها را مورد احترام و تقدیس خویش قرار می دادند. اما این تصاویر که جنبه ی یادبود و یا نمادین داشت رفته رفته به صورت بت های بی جانی در آمد که مورد پرستش انسان ها قرار گرفت و مسیر تاریخ بوسیله آن دچار انحراف شد و عقاید باطل و خرافی شکل گرفت.این عقیده های باطل به گونه ای در عقاید و باورهای مردم رسوب کرد که مردم به پرستش اله های مختلف روی آوردند و حوائج خود را از آنان مسئلت می کردند. این جلوه های مشرکانه که در جای جای تاریخ بشری دیده می شود مسیر توحید و یگانه پرستی را مشوب به هر گونه شرک و کفر و گفتار غلوآمیزی کرد که هیچ یک از آئین های توحیدی مستثنی از آن نیست.در حدیثی امام به علت روی آوردن مردم به بت پرستی اشاره می کند ،که با اغوای شیطان و حیله و دسیسه ای که به کار می بندد مردم از مسیر یگانگی و خداپرستی منحرف می شوند و به بت پرستی روی آورده و با آن الفت و انس می گیرند.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یغُوثَ وَ یعُوقَ وَ نَسْراً قَالَ کانُوا یعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَاتُوا فَضَجَّ قَوْمُهُمْ وَ شَقَّ ذَلِک عَلَیهِمْ فَجَاءَهُمْ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُمْ أَتَّخِذُ لَکمْ أَصْنَاماً عَلَى صُوَرِهِمْ فَتَنْظُرُونَ إِلَیهِمْ پ وَ تَأْنِسُونَ بِهِمْ وَ تَعْبُدُونَ اللَّهَ فَأَعَدَّ لَهُمْ أَصْنَاماً عَلَى مِثَالِهِمْ فَکانُوا یعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ینْظُرُونَ إِلَى تِلْک الْأَصْنَامِ فَلَمَّا جَاءَهُمُ الشِّتَاءُ وَ الْأَمْطَارُ أَدْخَلُوا الْأَصْنَامَ الْبُیوتَ فَلَمْ یزَالُوا یعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى هَلَک ذَلِک الْقَرْنُ وَ نَشَأَ أَوْلَادُهُمْ فَقَالُوا إِنَّ آبَاءَنَا کانُوا یعْبُدُونَ هَؤُلَاءِ فَعَبَدُوهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَذَلِک قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَى وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً الْآیة[74]
حضرت جعفر بن محمّد علیهما السّلام در ذیل فرموده حقّ تعالى وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یغُوثَ وَ یعُوقَ وَ نَسْراً فرمودند: صلحاى  قوم پیوسته خداوند عزّ و جلّ را مى پرستیدند و نزد مردم معزّز و محبوب بودند تا آن که جملگى فوت شدند، فقدان ایشان بر مردم گران و سخت آمد و آنها را به شیون و افغان آورد، در این وقت ابلیس ملعون فرصت غنیمت شمرد و نزدشان آمد و اظهار نمود: نگران نباشید، در نظر گرفتم سنگهایى را به صورت و مثال ایشان تعبیه نموده تا به آنها نگریسته و انس پیدا کرده و خدا را عبادت نمایید، پس با این حیله بت هایى چند به صورت و مثال آن مردان آماده کرد و در اختیار ایشان نهاد، مردم به آن بت ها نظر کرده و یاد آن مردان صالح را تازه نموده و با نشاط خداوند عزّ و جلّ را عبادت  مى کردند آن زمان گذشت و فصل زمستان و بارندگى فرا رسید مردم بت ها را به داخل خانه ها آوردند و در آنجا مستقر کردند، پس از آن پیوسته خداوند عزّ و جلّ را پرستش مى کردند تا عصرشان منقضى شد و تمامشان از دنیا رفتند، نوبت به اولاد ایشان که رسید گفتند:پدران ما این بت ها را مى پرستیدند لا جرم ایشان نیز به عبادت همان بت ها پرداخته و سفارش مى کردند که عبادت این معبودان را وامگذارید و معناى آیه شریفه: وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً همین است.
از همین رو بزرگان دینی در اسلام، مسلمانان را حتی از کشیدن اشکال انسانی و حیوانی قدغن و ممنوع کردند و مسلمانان در مسیر تاریخ، هنر را در مسیر حقیقی و الهی خود سوق دادند و به نقاشی و طراحی نقوش اسلیمی روی آوردند. این نوع طراحی که ویژه هنر اسلامی است طراحی شکل و یا صورت نمی باشد، بلکه ضرباهنگی است که کلام در آن استیلا دارد وکه این نوع از تذهیب اسلامی کلمات در آن با شکلی گرافیکی چون جهش نیروی مولد، بدون وقفه به ردیف تذهیب ها جان می بخشد.
این نوع هنر برای مؤمن ذکری آئینی است که دربردارنده نقوش و اصوات است و یا نوع دیگر طرح های اسلیمی بازسازی گیاهان و به خصوص برگ ها و ساقه هاست که الهام گرفته از طبیعت الهی است که  آیات الهی قرآن در آن اشراب شده است که این خطوط به شیوه آرمانی الهی است.
از این رو اسلیمی یکی از فنون هنر اسلامی است که برای اجتناب از بت پرستی و شمایل گرایی بوجود آمده است. و فصل تازه ای در تاریخ و تمدن مسلمانان رقم خورد.
پرچم:
هر گروه و یا هر سازمان و انجمنی دارای علایم و نشانه های خاص خود است، مانند توتم ها، عَلَم ها، کتَلها و پرچم ها که همیشه بر نوک قله ها یا بام ها و یا بناها جای می گیرد.پرچم به ترتیب کلی نشانه ی اعلان جنگ است و گاهی علامت فرماندهی، اتحاد و مقام ریاست. پرچم نماد حمایتی است که ارزانی شده یا درخواست شده و این نماد حمایت، همراه می شود با ارزشی که علامت مشخصه ی فرد یا دسته ای است.[75]
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) که در مورد علامات ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده اشاره به پرچم هایی شده است که هر کدام دارای رنگی خاص است و افرادی که پرچم ها منسوب به آنان است کسانی هستند که در مقابل حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستند و برای اعلان جنگ با حضرت قیام می کنند و پرچم به دست می گیرند.
جَابِرٍ الْجُعْفِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّک یداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْکرُهَا لَک وَ مَا أَرَاک تُدْرِک ذَلِک اخْتِلَافُ بَنِی الْعَبَّاسِ وَ مُنَادٍ ینَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفُ قَرْیةٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِیةَ وَ نُزُولُ التُّرْک الْجَزِیرَةَ وَ نُزُولُ الرُّومِ الرَّمْلَةَ وَ اخْتِلَافٌ کثِیرٌ عِنْدَ ذَلِک فِی کلِّ أَرْضٍ حَتَّى تَخْرُبَ الشَّامُ وَ یکونَ سَبَبُ خَرَابِهَا اجْتِمَاعَ ثَلَاثِ رَایاتٍ فِیهَا رَایةِ الْأَصْهَبِ وَ رَایةِ الْأَبْقَعِ وَ رَایةِ السُّفْیانِی[76]
جابر جعفى گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: بر زمین قرار گیر و دست و پاى خویش را حرکت مده تا این نشانه ها که برایت می گویم ببینى گر چه گمان ندارم تو بآن زمان برسى: اختلاف بنى عباس، آواز دهنده آسمانى، فرو رفتن دهى از دهات شام بنام جابیة، آمدن ترک بجزیرة، و فرود آمدن روم برملة (نام چند جا است بدین نام در شام و مصر و جاهاى دیگر) و اختلاف بسیار در آن هنگام در هر سرزمین تا اینکه شام ویران شود، و سبب ویرانى آن سه پرچم است که در آن پدید آید: پرچم اصهب، پرچم ابقع، پرچم سفیانى.
ضمناً در روایتی دیگر امام باقر (علیه السلام) اشاره به یکی از نشانه های همراه حضرت بقیة الله می کند که با او پرچمی است که هنگام قیام ایشان به اهتزاز در می آید. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ قَالَ هذا [هَذِهِ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ ع إِذَا خَرَجَ تَعَمَّمَ وَ صَلَّى عِنْدَ الْمَقَامِ وَ تَضَرَّعَ إِلَى رَبِّهِ فَلَا تُرَدُّ لَهُ رَایةٌ أَبَدا[77]
محمد بن مسلم روایت نموده که امام پنجم فرمود: آیه أَمَّنْ یجِیبُ در باره قائم ما نازل شده. هنگامى که قیام می کند عمامه بر سر مینهد و جنب مقام ابراهیم نماز میگزارد و بدرگاه الهى تضرع می نماید، و از آن موقع پرچم او در اهتزاز خواهد بود.

منبع : بهداشت معنوی
-------------------------
پی نوشت ها:
[51] نصایح، ص: 232
[52] زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى)، ص: 960
[53] الکافی، ج 2، ص: 534
[54]زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى)، ص: 987
[55] مکارم الأخلاق-ترجمه میر باقرى، ج 1، ص: 129
[56] الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص: 53
[57] بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج 5، ص: 229
[58] مکارم الأخلاق، ص: 120
[59] (نقل از دایرة المعارف فارسی دکتر مصاحب).
[60] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 51، ص: 60
[61] (روضه کافى 231)
[62] فرهنگ نمادها
[63]بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 60، ص: 54
[64] مکارم الأخلاق-ترجمه میر باقرى، ج 1، ص: 129
[65] مکارم الأخلاق، ص: 68
[66] مکارم الأخلاق-ترجمه میر باقرى، ج 1، ص: 129
[67]بحار ، ج 9، ص:216
[68] محاسبة النفس، ص:36
[69] المحجة البیضاء 4/ 213
[70] نمادهای سنتی
[71] احتجاج-ترجمه جعفرى، ج 1، ص: 8
[72] بحار الأنوار ، ج 73، ص: 152
[73] همان
[74] علل الشرائع، ج 1، ص: 4
[75](فرهنگ نمادها)
[76]الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص: 373
[77] بحار الأنوار ، ج 51، ص: 60

Share