کلمات الهی

حاج شیخ جعفر ناصری
نقش رعایت حقوق دیگران در سلوک معنوی

ایمان به کلمات الهی کار هر کسی نیست؛ چون ایمان به کلمات الهی، فرع شناخت کلمات، ولو شناخت کلی از کلمات است. باید کلمات الهی را تصدیق کرد و دانست که این ها چه هستند و چگونه اند؟
خداوند در سوره کهف می فرماید:
قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ‏ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدا؛[۱]
بگو اگر دریاها براى (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شوند، دریاها پایان مى‏ گیرند پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هرچند همانند آن (دریاها) را به آن اضافه کنیم.
در این آیه صحبت از یک نوع کلماتی است که وقتی می خواهد کثرتشان را بیان کند برای کتابت آن کلمات، حرف از قلم و دوات می آورد؛ پس معلوم است که این نوع از کلمات، الفاظی هستند که قابل نوشتارند و حتی آب دریا  قدرت  ترسیمشان را ندارد. این یک نوع از کلمات است که مربوط به حق ‍ تعالی است.

حضرت عیسی علیه السلام، کلمه الهی
نوع دیگری از کلمات را در قرآن کریم این گونه بیان می کند:  
إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ‏ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛[۲]
مسیح عیسى بن مریم فقط رسول خدا و کلمه اوست که او را به مریم القا نمود و روحى از جانب او بود (که از عالم الوهیت به مریم فرستاده شد).
در این آیه خداوند متعال، حضرت عیسی علیه السلام را کلمه ای از کلمات خودش می داند که این نوع کلمات، دیگر نوشتنی نیست.
در آیه دیگری حضرت یحیی علیه السلام را مدح می کند به این که مصدِّق این کلمه بوده است:  
فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحین‏؛[۳]
ملائکه خطابش کردند و در حالى که او در محراب نماز مى ‏خواند گفتند: خداى تعالى تو را به یحیى مژده مى‏ دهد فرزندى که تصدیق کننده کلمه ‏اى از خدا است (یعنى عیسى) و سیدى است که زن نمى‏ گیرد، و پیامبرى است از صالحان‏.

کلمه طیّبه و کلمه خبیثه
در عالم غیب، دو نوع کلمه داریم یکی کلمه طیّبه و یکی کلمه خبیثه:
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء؛[۴]
آیا ندیده ‏اى که خدا چگونه مثل زد؟ سخن پاک چون درختى پاک است، که ریشه ‏اش در زمین استوار و شاخه ‏هایش در آسمان است‏.
وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ؛[۵]
و مثل سخن ناپاک چون درختى ناپاک است، که ریشه در زمین ندارد و برپا نتواند ماند.
خداوند متعال در این آیه یک تقسیم بندی در مراحل ایمانی کرده است؛ کلمه طیبه مانند شجره طیبه است و مؤمنین اطراف این کلمه طیبه هستند،  مصدِّق آن هستند و از آن بهره می برند؛ کلمه خبیثه هم مثل شجره خبیثه است که افرادی اطراف آن هستند و مصدِّق آن هستند. منتهی جنس افرادی که اطراف این شجره خبیثه در حرکت هستند مانند آن سوسک و پشه ای است که از کثافات، لذت و بهره می برد. این کلمه طیبه و کلمه خبیثه را احاطه حق تعالی، ایمان، نور و عالم غیب از همدیگر جدا می کند. کسی که خودش حالت آن پشه ای را دارد که اطراف مدفوع خنزیر یا کلب می چرخد و لذت می برد، او حواسش به این حرف ها نیست؛ بلکه او نگاه دیگری دارد و مشغول است؛ ولی حق تعالی اهل ایمان را به سمت زیبایی ها، شیرینی ها، مطالب گوارا و شجره های گوارا می کشاند تا این که از شجره خبیثه دور شوند.
در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است:
الْمُؤْمِنُ حُلْوٌ یُحِبُّ الْحَلَاوَهَ؛[۶]
مؤمن شیرین است و شیرینی را دوست دارد.
خداوند متعال شجره خبیثه را اعجازگونه توضیح می دهد و می فرماید: «اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»؛ یعنی ریشه در زمین ندارد و نمی تواند برپا بماند. این تشابه را برای نیروهای ضعیف می فرماید؛ ولی برای شجره طیبه می فرماید: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء» کلمه طیبه، اصلش ثابت است و فرعش فی السماء؛ یعنی ریشه‏ اش در زمین استوار و شاخه ‏هایش در آسمان است‏. در این دو صفتی که خداوند فرموده است باید بیشتر فکر کرد.
در آیه دیگری درباره حضرت مریم  سلام الله علیها می فرماید:
وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ‏ بِکَلِماتِ‏ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ؛[۷]
و مریم دختر عمران را که عفت خویش نگه داشت‏ و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتاب هایش را تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود.

فتح باب علم برای انسان
در باب معارف تا بی پایان علم در وادی کلمات الهی هست؛ منتهی اگر کسی بخواهد مسیر معرفت را طی کند، باید به حدی برسد که صاحب الهام یا واردات قلبیه صحیح شده باشد. علم را باید از این مرکز گرفت.  اگر این باب برای کسی مفتوح شد، به تدریج دریچه دل او به سوی معارف الهی باز می شود و نکاتی از عالم غیب، قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام پشت سر هم نصیب او می گردد
بانو امین کتابی دارند به نام «الانسان، آرائه و افکاره» که واردات قلبیه  خود را در آن نوشته اند. ایشان معتقدند که من بعد از نماز گاهی می نشستم این مطالب به نظرم می آمد.
اگر انسان بتواند خودش را فارغ کند، این باب برای او مفتوح می شود. نباید تعجیل داشت؛ اما بعد از چهل، پنجاه سالگی باید این حالت مستقر بشود که انسان حداقل بعد از نماز صبح، قلبی فارغ برای دریافت اشارات و دقائق توحیدی پیدا کند. یک فصلی انسان باید ذکر بگوید؛ ولی خاصیت ذکر این است که انسان را ممحّض روی یک نقطه نورانی می کند و واقعاً خیلی تأثیر در وجود انسان می گذارد. ولی بعد از مدتی همان ذکر هم از حجاب های نورانی خواهد شد.
آنچه که اهل بیت علیهم السلام آورده اند با آنچه که حکمای یونان و دیگران دارند قابل مقایسه نیست. پیغمبر ما کسی است که تا آنجا پیش رفته است که خداوند می فرماید:  
فَکانَ قابَ‏ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى؛‏[۸]
تا آن که فاصله او با خداوند به اندازه دو کمان یا کمتر بود.
خداوند متعال ما را قدردانِ این لطف عظیم کند که برنامه ریزی ما را به دست رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام قرار داده و نزدیک ترین و نورانی ترین طریق را نصیب ما کرده است.
——————————————————————————————————
[۱]. سوره کهف، آیه ۱۰۹.
[۲]. سوره نساء، آیه ۷۱.
[۳]. سوره آل عمران، آیه ۳۹.
[۴]. سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
[۵]. سوره ابراهیم، آیه ۲۶.
[۶]. المحاسن، ج‏۲، ص۴۰۸.
[۷]. سوره تحریم، آیه ۱۲.
[۸] سوره نجم، آیه ۹
.

منبع : بنیاد هاد

Share