همه چیز را به خودمان وصل می کنیم!

نگاهمان را از خود به خدا انداختن، نگاه فرار از حادثه ها نیست، درست نگاه  کردن به حادثه هاست. ما متأسفانه همه چیز را به خودمان وصل می کنیم، مثل مادری که پسرش چهل سال است ازدواج کرده و دارای  خانوادة کامل با چندین فرزندِ دکتر و مهندس شده است، ولی هنوز این مادر پیر تمام روح خود را به جزء جزء زندگی پسرش وصل کرده، چون کارش این است که همه چیز را به خودش وصل کند.

یک نفر هست که از اوّل عمرش تا حالا هر چه واکس زده، قوطی های آن را در چند گونی جمع کرده و هر روز دنبال خودش می برد و حتی بعضاً پول زیادی کرایه می دهد تا این  گونی ها را جابه جا کنند و ظهر هم با التماس از یک نانوایی یک قرص نان مجانی می گیرد و خالی می خورد و عصر هم پول آن مقدار که واکس زده است را دوباره کرایه می دهد و قوطی واکس های خالی را به خانه می برد.

دقّت کنید! حالِ او کاملاً مانند حال افراد اهل دنیاست، سر مویی هم تفاوت نمی کند. اهل دنیا خودشان را گرفتار چنین تعلّقاتی می کنند. گرفتار مَنِ  شان می شوند. بروید نگاه کنید که چگونه گرفتار منِ دنیایی هستند. تعلّقی بدتر از این نیست. طرف تلاش می کند که این «من» را از دست ندهد، لذا تمام قوطی  واکس ها را که وَهماً به او متصل است، دنبال خود می برد، آن وقت به راننده وانت بار التماس می کند کرایه را کمتر بگیرد. به خدا عاجزانه بگوییم:

باز گیر ما را از این نفس پلید

                                 کاردش تا استخوان ما رسید

حالا ما با تعلّقاتمان روی زمین آمدیم، و خودمان این چنین انتخابی کردیم. بحث آن گذشت که «آدمیت»؛ یعنی تقرّب به شجرة ممنوعه. روی زمین آمدیم و شیطان را پذیرفتیم. شیطان هم همان اوّل به خدا گفت: من از این ها سواری می کشم.

آدم های اهل دنیا را نگاه کنید که چگونه خودشان را برای هیچستان هلاک می کنند. شما یک نشاط دینی دارید و یک فشار دنیایی. شما برای خدا حاضرید از این جا تا مکه را پیاده بروید، و در عین به سختی افتادن بدن از صفای باطنی که نصیب شما می شود بهره ببرید، ولی این تمدّن با رویکرد به دنیا کارها را آسان کرد، ولی فشارهای روحی را زیاد کرد. امروزه برای رفتن به مکه، سوار هواپیما می شوید، ولی دو سه ماه اضطرابش را دارید، قبلاً شاید نصف سال طول می کشید تا بروید مکه، ولی هیچ اضطراب نداشتید. سختی داشت، ولی اضطراب نداشت. چرا؟ چون در تمدّنی که هوس مبنایش هست، دستگاه های رفاهی اش نمی گذارد آدم به حقیقت برسد، وگرنه بد نیست که آدم دوساعته و یا چهارساعته به مکه برود، به جای شش ماه و یا هفت ماه. ولی همین که پای رفاه به میان آمد، پای نزدیکی به شجرة هزارشاخة دنیا به میان است و مگر می شود گرفتار هزار شاخه بشویم و آرامش داشته باشیم؟ جنس گرایش به دنیا یعنی هبوط، یعنی:

چون به امر اِهبطوا بندی  شدند

                                    حبس حرص و خشم وخرسندی شدند

همواره از این موضوع غفلت نکنید که جنس دنیا، جنس کثرت است. باطن کثرت و صورت مثالی آن شجره است. باید خوب فکر کنید و اگر تا این جا خوب آمده باشید، و متوجّه شده باشید طبق آیات 61 تا 63 سوره اسراء خداوند می خواهد راز شقاوت انسان های شقی را به ما گوشزد کند و مبنای اصلی حرکات و افکار آن ها را برای ما تحلیل کند و در یک آموزشی بسیار عمیق بفرماید شیطان چگونه به دشمنی با آدم و فرزندان آدم قد علم کرده و می خواهد سوار آن ها شود و افسار بر آن ها بگمارد و خدا هم در جواب شیطان فرمود تو و هر کس از تو پیروی کرد، از مقام قدسی قرب به حق یعنی مقام وحدت، خارج شوید و جهنّم جزای کاملی برای شماست.

آیا رمزالرموزی عمیق تر از آنچه خداوند در رابطه با دنیا ارائه می فرماید می شناسید؟ بر همین مبنا است که گفته اند عقل اهل دنیا با هرچه بیشتر نزدیک کردن انسان ها به دنیا و وسایل دنیایی، بیشتر کار مردم را زیاد می کنند و عقل قدسی پیامبران با نزدیکی مردم به عالم وحدت و هرچه بیشتر آزادکردن انسان ها از وسایل دنیایی کار مردم را راحت تر می کنند.

Share