حضرت حق در ادامه می فرماید: «بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» شما پس از هبوط در زندگی زمینی نسبت به همدیگر دشمنی می کنید. چون جنس دنیا طوری است که محدودیت دارد و نعمت های آن طوری نیست که هرچیز از آن در اختیار همه باشد. اگر این میوه در اختیار من باشد دیگر در اختیار شما نیست. بر عکسِ عالم معنا که نعمت هایش وسعت دارد و هر چیزش می تواند پیش همه باشد.
ما آدم ها؛ همچنان که آدم و حوّا به شجره نزدیک شدند و یک نحوه خودنمایی به صحنه زندگی شان آمد، ولی نسبت به آن راضی نشدند و لذا به فکر چاره افتادند، اصل و بنیادمان برهمین اساس است. ما برهمان اساسی که آدم و حوّا در بهشت عمل کردند می خواهیم عمل کنیم. پس اگر از ما بپرسند چرا خود را می پوشانیم، باید بگوییم چون آدمیم، چون آدم و آدمیت به چنین کاری دست زدند.[1] حالا خودنمایی می کنیم یعنی به عملی دست می زنیم که آدمیت ما از آن راضی نیست. چون ما فرزند آدمیم و باید کاری کنیم که با اصل آدمیت خودمان در تضاد نباشد.
علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» می فرمایند: «از بهشت با این عیب و خفت که همراه برده ای خارج شو که این خفت و عیب برای همة پیروان تو تا ابد هست و جهنم را از همة شما، یعنی از تو و پیروانت پر می کنم».
«شاکر یعنی آن که با هر نعمتی طوری برخورد می کند که نشان دهد از ناحیه خدا است و همواره باید به یاد خدا باشد و در نتیجه برای خود چیزی نمی گذارد، بلکه همة خودیت را در خود فرو نشانده و لذا خدا او را برای خود «مخلَص» کرده است».
شیطان گفت «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک الْمُسْتَقِیم» من در صراط و مسیری که مستقیم به سوی تو ختم می شود، می نشینم. یعنی شیطان در راهی که به سوی خدا می رود نشسته است. از طرفی خدا یعنی «توحید محض»، یعنی «مقام وحدت مطلقه». پس حرف شیطان این است که من راه توحیدی شدن بندگان را می بندم
می گوید: «فَبِمَا اَغْوَیتَنِی» پروردگارا! به آن جهت که مرا گمراه کردی و با این حرف؛ شَرّ و انحراف را به خدا و خیر را به خود نسبت داد و گفت: «أَنَاْ خَیرٌ مِّنْهُ». این یک بینش شیطانی است، و هرکس این طور عمل کند تحت ولایت شیطان است
من از چهار طرف بندگانت را محاصره می کنم، هم از جلو آن ها می آیم و هم از پشت سرآن ها و هم از طرف راست آن ها و هم از طرف چپ آن ها با آن ها برخورد می کنم و در نتیجه اکثر آن ها را شاکر نمی بینی.
شیطان گفت: به سبب این که گمراهم کردی، حتماً با تمام وجود برسر راه راست تو که رهروان آن را به درگاهت می رساند، می نشینم و هر که را در این راه ببینم وسوسه می کنم. لذا در صراط مستقیم تلاش شیطان برای انحراف رهروان آن راه بسیار زیاد است.
«خداوند ابلیس را امر به سجده کرد تا با پذیرفتنش صفت عبودیتش کامل شود و یا با تمردش، استکبارش تکمیل گردد. یعنی خداوند با این کار، کار تکمیل بندگان را انجام داد هرچند ابلیس با اختیار خود در جهت شقاوت تکامل یافت. فایده دیگر این کار این بود که خط مشی آدم و فرزندانش هم معلوم شد و دوست همراه و دشمن رهزن خود را شناخت».