فعالیتهای سیاسی امام حسن عليه السلام پس از صلح
پرسش: فعالیتهای سیاسی امام حسن ـ علیه السلام ـ را پس از صلح تبیین كنید؟
پاسخ :
در اغلب جوامع بشری تشكیل حكومت برای حفظ نظم و آرامش و رفاه حال مردم تلقی می شود. اما در اسلام برای حكومت علاوه بر آن مسئله هدف های عالی تر و ارزنده تری در نظر گرفته شده است. اسلام علاوه بر این كه والی و حاكم را مسئول حفظ نظم و آرامش و سلامت جان و مال و آبروی مردم می شناسد، مسئول تربیت و پرورش روحی و تعالی انسان نیز می داند.
به همین جهت اسلام مسأله حكومت را جدای از مسئله رهبری و امامت نمی داند و حق حكومت و ولایت را برای كسی قائل است كه سمت امامت و رهبری امت را داشته باشد و بتواند جامعه را در جهت سعادت رهنمون باشد و برای حاكم و زمامدار همان شرایطی كه یك رهبر واقعی و راستین باید داشته باشد را شرط كرده است.[1]
وقتی به زندگانی امام دوم شیعیان پرداخته شود، روشن می شود كه آن امام در دوره امامت خود تمام وظایف خویش را انجام داده است. زندگانی امام ـ علیه السلام ـ را می توان به دو بخش قبل از صلح و بعد از صلح تقسیم بندی كرد؛ در بخش دوم كه از صلح در ذی العقده سال 40 هجری قمری شروع و تا شهادت ایشان ادامه دارد كه به طور دقیق9 سال و 4 ماه می باشد یعنی امام ـ علیه السلام ـ در ربیع الاول 49 هـ. به شهادت رسیدند.[2] البته مرحوم امین، صلح را در سال 41 هـ . ق می داند و معتقد است كه هر كس آن را چهلم هجری بداند خطا كرده است.[3] حاكم نیشابوری نیز آن را سال 41 هـ . ق می داند.[4]
در مشی ائمه هیچ تفكیكی بین سیاست و وظایف آنها نبوده است چنان كه در زیارت جامعه كبیره ما آنها را «ساسة العباد» می خوانیم. ائمه سیاستمدارترین بندگان الهی هستند و تدبیر آنها در تمام امور به صورت كامل و بی نقص انجام می گیرد. مرحوم عمادزاده در این مورد گفته است: «امام حسن ـ علیه السلام ـ در زندگی 10 سال آخر عمر خود بین سلطنت و امامت (یعنی خلافت ظاهری و ولایت مطلقه الهیه) جمع كرد و بر قلوب مردم سلطنت و حكومت می فرمود. سلطنت دینی و امامت و پیشوائی مذهبی را با قدرت و نفوذ حكومت دنیوی و سیاسی جمع كرده و همه طبقات را (در حد خود) راضی و خوشنود می داشت.»[5] امام ـ علیه السلام ـ وقتی صلح بسته شد، در شرایطی كه مجبور به صلح شد یا صلح به ایشان تحمیل گردید، به همة موارد عهد نامه پایبند بودند.
شیخ راضی آل یاسین می گوید: «پس از امضای قرارداد صلح نشنیده ام كه امام حسن ـ علیه السلام ـ در صدد شكستن این شرط بوده یا دربارة آن سخن گفته و یا راضی به گفتگو در پیرامون آن شده باشد. بعد از آنكه معاویه صریحاً اعلام كرد كه به تعهدات خود پایبند نیست، روسای شیعه نزد امام حسن ـ علیه السلام ـ (كه به مدینه بازگشته بود) آمدند و اظهار داشتند كه خود و پیروانشان حاضرند در ركاب او بجنگند، مردم كوفه قول دادند كه استاندار اموی آن شهر را بیرون كنند و تضمین كردند اسب و اسلحة لازم را برای حملة مجدد به شام در اختیار او گذارند. ولی این طوفان احساسات، او را تكان نداد و شور و تحرك دوستان، در او كارگر نشد...»[6] چون امام با همین سپاه كوفه بود كه مجبور به قبول صلح شد.
پایبندی به مواد عهد نامه و نقض نكردن آن خودش یك نوع حركت و فعالیت سیاسی محسوب می شود. زیرا در معادلات سیاسی اجتماعی آن روزگار تأثیر داشته است. از دیگر فعالیتهای سیاسی بعد از صلح می توان خطبه ها و سخنرانی های ایشان را نام برد مخصوصاً آن نكاتی كه حاوی مطالب سیاسی بوده است: «... معاویه خطبه كرد و بعد دستور داد كه امام حسن ـ علیه السلام ـ هم خطبه كند. حسن برخاست و با لبداهه حمد و ثنای خدا را بزبان آورد و گفت: ایها الناس خداوند شما را با نخستین كس از خاندان ما (پیامبر) هدایت كرد و با آخرین كس (كه خود حسن باشد) خون شما را حفظ كرد (كه بیهوده ریخته نشود). دنیا هم در حال تغییر و تبدیل است...»[7] این خطبه امام كاملاً سیاسی است كه حفظ سلامتی جامعه و مردم را به وجود امام معصوم مشروط می نماید و معاویه و حكومت او را برای سلامتی جامعه و مردم خطر آفرین می داند.
طبق ماده چهارم متن پیمان نامه بین امام حسن ـ علیه السلام ـ و معاویه، او (معاویه) باید از خراج دارابگرد (دارابجرد) مبلغ یك میلیون درهم در میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین كه در ركاب امیرمؤمنان كشته شدند، تقسیم كند، ولی متاسفانه معاویه همه موارد و ماده های پیمان نامه را زیر پا گذاشت. در مورد خراج دارابجرد نیز طبق پیمان رفتار نكرد: «امام حسن ـ علیه السلام ـ از معاویه خواسته بود كه هر چه در بیت المال كوفه موجود باشد، به او واگذار كند كه مبلغ آن پنج هزار هزار (پنج میلیون درهم) بود. و نیز باج و خراج دارابجرد فارس را به او واگذار كند (همه ساله) ... خراج دارابجرد هم كه اهل بصره مانع تأدیه آن شدند (و گفتند این فیء (حق) ما است و ما هرگز آنرا به كسی نمی دهیم) به تحریك و تشویق معاویه بود.»[8]
برخوردهای امام ـ علیه السلام ـ با كارگزاران معاویه بعد از صلح نیز قابل تأمل است. امام ـ علیه السلام ـ با طرفداران معاویه مانند: عمر و عاص، عتبة بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، مغیرة بن شعبه و مروان بن حكم برخوردها و مناظرات كوبنده ای داشتند. ولید بن عقبه روزی در مدینه پیش روی امام ـ علیه السلام ـ مطالبی ناروا درباره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ گفت. سبط اكبر رسول خدا(ص) با كمال شجاعت رسوایش نمود و نفرت خود را نسبت به معاویه علنی نمود.[9]
هدایت یاران توسط امام ـ علیه السلام ـ یكی از كارهای مهم ایشان پس از صلح به شمار می آید، ایشان وقتی مورد انتقاد دوستان و حتی یاران صمیمی قرار می گرفتند، با خوشرویی و مهربانی جواب آنها را می دادند. «امام مجتبی ـ علیه السلام ـ در پاسخ شخصی كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روی این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود: من به این علت حكومت و زمامداری را به معاویه واگذار كردم كه اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم...»[10]
فشارهای روانی و اقتصادی از سوی امام ـ علیه السلام ـ از سوی عده ای كه به صلح اعتراض می كردند شدیدتر می شد. حتی برخی یاران امام ـ علیه السلام ـ ایشان را «مُذِل المومنین» خطاب كردند، ولی امام ـ علیه السلام ـ به جای تند خویی با مهربانی علل صلح را توضیح دادند. سیاست تهدید و گرسنگی معاویه بر مردم عراق همه گونه فشار و تهدید و قطع حقوق و مزایا را بدنبال داشت. همچنین معاویه فشار بسیار زیادی بر شیعیان در كوفه و بصره اعمال می كرد به طوری كه دوست با دوست وقتی می خواست چیزی بگوید اول قسم می گرفت كه جایی نگوید، سپس حرف می زد.
بنابراین فعالیتهای امام حسن ـ علیه السلام ـ بعد از صلح را می توان چنین خلاصه كرد: 1. پایبندی به پیمان صلح. 2. سخنرانی ها و خطبه ها. 3. اخذ مالیات از دارابجرد. 4. برخوردهای امام ـ علیه السلام ـ با كارگزاران معاویه. 5. هدایت یاران خویش و حفظ جان آنها با تدبیر و تحمل و بردباری در راه اسلام. 6. تربیت شاگردان برای حفظ اصل اسلام. 7. زمینه سازی برای نهضت عاشورای حسینی. 8. مبارزه با زیاده خواهی معاویه و سلطه بی قید و شرط او. 9. جلوگیری از انحراف اصول اسلام توسط معاویه و خوارج.
معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر:
1ـ حسن كیست؟ فضل الله كمپانی.
2ـ زندگانی امام حسن، عمادزاده اصفهانی.
3ـ ترجمه ارشاد، شیخ مفید.
4ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
5ـ صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله سید علی خامنه ای.
پی نوشت:
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سید رسول، عمادی، زندگانی و سیره امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ، در مدینه، پایان نامة كارشناسی تاریخ، موسسه باقرالعلوم، خرداد 80، ص 94.
[2] . احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، محمد ابراهیم آیتی، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم 1374، ص 143.
[3] . امین، سید محسن، امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ ، ترجمه اداره كل تبلیغات اسلامی، تهران، 1366، چاپ پنجم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص69.
[4] . همان، به نقل از المستدرك، حاكم نیشابوری.
[5] . اصفهانی، عمادزاده، زندگانی حضرت مجتبی ـ علیه السلام ـ، تهران، شركت سهامی طبع كتاب، 1337، ص 180.
[6] . آل یاسین، شیخ راضی، صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ ، مترجم سید علی خامنه ای، تهران، آسیا، چاپ دوازدهم، ص 405.
[7] . ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ كامل، مترجم عباس جلیلی، تهران، شركت چاپ و انتشارات علمی، ج4، ص248.
[8] . ابن اثیر، عزالدین علی، پیشین.
[9] . عمادی، سید رسول، پیشین.
[10] . پیشوائی، مهدی، شیوه پیشوایان، قم، موسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ، چاپ هفتم، 1377، ص 110.
افزودن دیدگاه جدید