اسوه شایسته/ بخش اول
نگاهی به فضایل ظاهری و باطنی امام خمینی(ره)
اشاره:
امام خمینی (قدّس سرّه )سلاله پاک رسول اکرم(ص)و خلف شایسته ائمه هدی است که عمر با برکت خویش را در راه عزّت و اقتدار مسلمانان، احیای مجد و عظمت اسلام بکار ببرد.
وجود مبارکی که با رهبری قاطع فریاد فراخوانی توحید را به گوش جهانیان رسانید و خروش پرصلابتش استکبار جهانی را در موجی از هراس فرو برد. او با استراتژی ویژه ای که در توکل ایمان، تقوا، زهد و بصیرت معنوی داشت تمایم نقشه ها و حیله های دشمنان را برهم ریخت و آنان را حیرت زده و مشوّش ساخت.
او با فرزانگی و فروزندگی، شهامت و تدبیر موفق گردید در عرصه های جهانی گوهرهای گرانبهایی از اقیانوس ناب محمّدی، مکتب علوی و حماسه حسینی را به گونه ای شایسته عرضه نماید که آثارش به صورت بیداری اسلامی و یک نوع رستاخیز معنوی، جهان را دچار تحوّلی اساسی ساخت.
ایمان، اخلاص، فداکاری و وارستگی این رادمرد آن چنان منحصر به فرد و کم نظیر است که به ندرت می توان پس از معصومین کسی را با وی مقایسه کرد آن چنان جامعیتی در افکار، ابعاد علمی، اخلاقی و عرفانی او مشاهده می گردد که می توان آن روح قدسی را مصداق بارزی از انسان کامل نامید. همان خورشید درخشانی که با حرتی سترگ به همگان ثابت کرد گام نهادن در مسیر فضل و فضیلت، فتح قله معنویت و مشاهدات ملکوتی تا حوالی مرزهای عصمت امکان پذیر است.
انوار تابناک شعله ای مقدس
اگر جامعه اسلامی می خواهد سعادت راستین و خوشبختی پایدار و آرامش جاوید را در آغوش گیرد و به سوی رشد و بالندگی ارتقا یابد صلاحش در این است که به راهی روشن که آن رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی فرا روی ما گشوده است گام نهد و در این مسیر از هیچ گونه نیرنگ و توطئه ای، به دل واهمه راه ندهد.
امام خمینی در شرایطی مشعل هدایت امّت اسلامی را به دست گرفت که کمتر کسی باور می کرد. انوار تابناک این شعله مقدّس، روزگاری اقصی نقاط گیتی را در نوردیده و در پس سال ها حرمان و یأس، مشتاقان حقیقت را امیدی دوباره بخشد. آری انفاس قدسی و دم مسیحایی این رهرو خستگی ناپذیر وادی ملکوت برجان مرده بشریت حیاتی دوباره بخشید و با شگتفی شب سیاه ستم و اختناق را به صبح عدالت و آزادگی رسانید و جان های بسیاری را به جانب وصل جانان سوق داد.
این هدایت پربار برخاسته از جنبه های عرفانی و اخلاقی امام خمینی است و اگر چه آن چشمه جاوید کمالات علمی و فضایل اخلاقی را با هم جمع کرده بود امّا تأثیر ایّام تزکیه و تهذیب نفس، خودسازی معنوی در این شکوفایی شکوهمند امری انکار ناپذیر است.
صفای معنوی
معمولا هر چه انسان به برخی اشخاص و حتی معاریف نزدیکتر می شود و با ویژگی های شخصی آنان مأنوس می گردد ، دیدگاهش درباره آنان، نسبت به تصوّرات قبلی متحوّل می گردد؛ زیرا معمولاً هر کس در زندگی فردی و اجتماعی خود خطاها، لغزش ها و غفلت هایی دارد. اما در مورد امام این موضوع برعکس بود، زیرا به دلیل پارسایی، وارستگی و شب زنده داری خصالی را که باید یک انسان صالح و مؤمن و متعهد دارا باشد، داشت و از این روی نزدیک شدن به وی، اعتقاد افراد را درباره اش تقویت می کرد و فزونی می بخشید. لذا مقرّبان به امام برحسب معرفتشان. ارادتمندترین افراد به ایشان بودند و اصحاب علمی و سیاسی در ایامی که با امام معاشرت داشتند، علاقه ژرف تری نسبت به آن رهبر عالیقدر از خود بروز می دادند یکی از بزرگان گفته بود:«هرگاه با امام می نشینیم جلوه ای تازه از خصال ایشان را کشف می کنیم و احساس می نماییم قبلا متوجّه این ویژگی نبوده و آن را نفهمیده ایم و این نمایانگر آن جوهر اصلی است که امام در پرتو تعبّد و تقیّد بدست آورد».[1]
امام حتّی با افرادی که به او زخم زده و با حالتی از عناد و لج بازی برخورد کرده بودند تا آخرین لحظات حیات دنیوی رفتاری پدرانه و توأم با رأفت داشت و در مراحلی که ناگزیر می گردید براساس ارزش های دینی و شرعی با جریان ها، گروهها و تشکل ها برخوردی قاطع داشته باشد، از آن وضع به سختی یاد می کرد. هیچ گاه از برخورد با مخالفان ، با شادی و سرور یاد نکرد و روزی که فرد یا دسته ای از اقیانوس موّاج و خروشان امام و امّت جدا می گردید اوّلین کسی که از این وضع پیش آمده نگران می گردید و برآن اظهار تاسف می کرد امام خمینی(ره)بود.[2]
تمامی آداب و رفتارهای اجتماعی اخلاقی که امام بدان ها پای بند بود از سر ادای تکلیف و عمل به وظایف دینی در زندگیش جلوه گر گردیده بود، بنابراین مکتب تربیتی او، برگرفته از همان برنامه ای است که اسلام ارائه می دهد به دلیل همین ویژگی در ادوار گوناگون و متنوع زندگی فردی و جمعی ایشان در منش سرشار از فضایل اخلاقی امام تغییراتی دیده نمی شد و محیط، شرایط جغرافیایی و تاریخی در این حالات تأثیری نداشت
قوت ایمان در عمل صالح
امام در میدان عمل با مراقبت و مواظبت دائمی، آداب معاشرت را چنان در باطن خویش پرورش داد که ملکه وجود خود ساخت و همین امر موجب تعادل و توازن در برخوردهای او بود.
آن آراسته به خصال والا و مکارم اخلاقی جام جهان نمای معنویت را می نمایاند. به گفتار و رفتار و تصمیم گیری ها و مقاصدش نور حقیقت پرتو افکنده بود، با اصول و ارزش های الهی می زیست، هیچ عاملی موفق نگردید به موازینی که روح و روان امام به آن زینت یافته بود، غلبه یابد. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند:«...امام خصلت های گوناگونی داشت، بسیار خردمند، عاقل، متواضع، هوشیار، قاطع ، رئوف و خویشتن دار بود. نمی شد حقیقتی را در چشم او واژگونه جلوه داد، دارای ارادهای پولادین بود و هیچ مانعی نمی توانست او را از حرکت باز دارد، انگیزه های نفسانی، جاذبه های مادی، و هواها و هوس ها نمی توانست به قله رفیع وجود یا تقوایش دست اندازی کند. اسیرهواها وخواهش های خود بود. سخت ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او تلاطم ایجاد نمی کرد.
آن بزرگوار قوّت ایمان را با عمل صالح و اراده ای پولادین را با همبت بلند و شجاعت اخلاقی را با حکمت، صراحت لهجه را با صدق، قناعت و صفای معنوی را با هوشمندی و کیاست و تقوا، ورع را با سرعت و قاطعیت و ابهت و صلات رهبری را با رقّت و عطوفت با هم داشت».[3]
رابین وود زورث(Robinwoodsworth)نویسنده مسیحی کتاب«امام و انقلاب اسلامی»که در سال1361ش/1982م با امام خمینی دیداری داشته است. می نویسد:«هنگامی که درب گشوده شد و او وارد گردید، جزر و مدّ و توفانی از انرژی برپا گردید، عبای قهوه ای، عمّامه سیاه و محاسن سفیدش همه مولکولهای ساختمان را به جنبش در آورد توجّه حضّار آن چنان متمرکز و میخکوب شد که هر چیز دیگر غیر از او ناپدید گردید».
امام خمینی به مثابه یک هاله نور در حال حرکت، به عمق وجدان و آگاهی همه کسانی که در حسینیه جماران بودند، نفوذ کرده بود. او تمام تصاویر تخیّلی را که هر کس قبل از ملاقات با او، در ذهن خویش ساخته بود منهدم می کرد...قدرت امام خمینی، توفیقات و احاطه نفسانی اش همه قالب های ارزیابی ذهن مرا نابود ساخت و خود را در حال گرفتن احساس و انرژی که توسط اشعه حضور ش در حال تبلور بود یافتم...این عظمت و کمال در همه جا انعکاس داشت در تنفّس در حرکت اندام ها و دستانش در آتش شخصیت اش، در آرامش، آگاهی و وجدانش....».[4]
خلاصه اخلاص
بین اعمال و نیّت امام هماهنگی کامل وجود داشت و تمامی برنامه های عبادی- سیاسی و اجتماعی وی از هدف های غیرالهی منزّه بود. ارتقای معنوی امام به شکلی بود که تمامی تلاش و همّت والای خود را آن گونه به کار می گرفت تا در مزرعه وجودش هیچ بذری جز خشنودی خداوند افکنده نشود و در رفع عطش جانش جز از چشمه سار معرفت و حکمت توحیدی، سیراب نگردد.
اومجاهدتی خستگی ناپذیر را سرلوحه عمل خویش قرار داد تا هر گونه آثار خودخواهی و وابستگی های مذموم وفناپذیر را از صفحه دل و ذهن خویش پیرایش کند و خود را به وادی...برساند که از وسوسه های خنّاسان و شرارت حیله گران جنی و انسی برحذر باشد واز طریق اخلاص به بارگاه معبود حقیقی خویش راه یابد. با آن که وارستگی و پارسایی از آغاز تکلیف تا زمان رحلت در وجود امام تجلّی ویژه ای داشت به اعتراف دوست و دشمن هیچ گاه ایشان خود را به این صفات نستود و حتی به صراحت یا کنایه از آن چه براو در سختی هاو مرارت ها در سیر و سلوک معنوی گذشته، سخنی به میان نیاورد.
در معاشرت با مردم حالت های آمیخته با تقدّس و رفتارهایی را که مقامات معنوی را در اذهان تداعی می کند از خویشتن بروز نداد. با آن که برهمگان این حقیقت روشن بود که امام خمینی(ره) از آغاز مبارزات تا زمان رحلت محور تمامی تلاش های مبارزان و قیام کنندگان علیه باطل بوده اندو آن حرکت مقدّس عمومی که چون سیل خروشان بساط ستم و استکبار را برکند به برکت وجود اوست، امام بارها نقش خود را در نهضت اسلامی ناچیز جلوه داده و ارتباطش با مردم از حالت عادی گذشته و به اشتیاقی آتشین مبدّل گردیده بود.
همین حالات توأم با اخلاص و صفای درون موجب گردید که چشمه های حکمت از قلب امام بر زبانش جاری گردد و مطالب مطابق با واقعیت و حقایق ارزنده ای را که حتی به فکر افراد دیگر نمی رسد خداوند بردل و ذهنش وارد نماید.
امام در تمامی حرکات و اعمال، همواره از نفس خویش مراقبت به عمل می آورد وبا تمایلات تفسانی در مبارزه بود و در هیچ حیطه ای از عرصه های علمی، عرفانی، اخلاقی و مبارزاتی ادعای ویژه نداشت با این که در هر کدام از این ابعاد، سرآمد اقران به حساب می آمد. فنای فی الله و محو در هدفی مقدّس و جاوید و متعالی و فارغ بودن از هرگونه تظاهر و ریا از مشخصات بارز امام خمینی(ره) بود.
نفرت از شهرت
یکی از افراد دفتر امام گفته است: وقتی به هر بهانه و دلیل و موقعیتی فردی در کنار ایشان قرار می گرفت و از خصوصیات اخلاقی و کرامت های انسانی امام سخن می گفت آثار خشم و نارضایتی در سیمای آن حکیم فرزانه هویدا می گردید و حتی در برخی مواقع کلام آن فرد سخنور را قطع و خطاب به وی می فرمود: از من ستایش مکن. در یکی از سخنرانی های خود قبل از خطبه های نماز جمعه تهران از یک رویداد کاملاً عادی، معمولی و همیشگی زندگی امام یاد نمودم، ایشان که صحبت های مرا شنیده بود«توسط رادیو» به فرزند گرامیشان مرحوم حاج احمد آقا گلایه کرده بود که چرا فلانی از من تعریف و ستایش کرده است.[5]
اگر فردی در مصاحبه ها، نشست هاو سخنرانی ها در مورد امام افراط می کرد و راه اغراق را پیش می گرفت و با کلمات خلاف واقع بر زبان می آورد. او را احضار می کرد و به حالت اعتراض و انتقاد به وی می گفت: چرا خلاف واقع می گویی. چرا آن گونه ای که من هستم، بالاترش را می گویی. در ملاقات ها نیز امام این روند را مورد تأکید قرار می داد و می فرمود: بگوئید برای من شعار ندهند، همان شعار را برای اسلام بدهند، از این که به نفع ایشان شعائر دهند اکراه داشت و سخنان و گفته هایی را که بوی اغراق می داد یک نوع دروغ و مغایر شئونات اخلاقی تلقی می کرد.[6]
از این که نامش در صدا و سیما مطرح می گردید و تمثالش برصفحه تلویزیون می آمد و نیز جراید و مطبوعات در این باره گزارش هایی تهیه می کردند، کراهت داشت و این وضع را خوش نمی داشت و از مسئولین و دست اندرکاران گلایه می کرد و می فرمود: وقتی مشاهده می کنم رادیو و تلویزیون از من اسم می برد خوشم نمی آید.[7]
آیت الله مسعودی گفته است:حاج آقا مجتبی تهرانی تمایل داشت مکاسب محرّمه امام را به طبع برساند، خدمت ایشان عر ض کردم نام خویش را در آغاز این اثر مرقوم فرمائید تا مؤلف آن مشخص گردد. امام فرمود: لزومی ندارد، بی عنوان چاپ کنید، دیدم از این راه نمی توانم موافقت ایشان را درباره آوردن نامش بر روی جلد کتاب جلب کنم، چاره ای اندیشیده و گفتم شاید کسی بخواهد نظرات و بحث های شما را مورد نقد و بررسی قرار دهد با این وصف باید ناقد بداند این اثر را چه کسی پدید آورده است. در این حال امام پذیرفت.[8]
منبع: پاسدار اسلام، شماره 342.
-------------------------------------
پی نوشت:
1ـ پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج3،ص72.
2ـ مجموعه مقالات و سخنرانی های کنگره بین المللی بررسی ابعادی چند از شخصیت امام خمینی،ص126.
3ـ روزنامه اطلاعات،ش21735،ویژه نامه یاد یار،ص9.
4ـ اولین دیدار، رابین وود زورث، یادمان هیجدهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی(ویژه نامه آن روزهای خدایی)،ص79-78.
5ـ مجموعه مقالات و سخنرانی های کنگره...،ص131.
6ـ پا به پای آفتاب،ج اول، ص291-290.
7ـ روزنامه جمهوری اسلامی،ش1817.
8ـ نجوم امّت، ناصر باقری بیدهندی، مجله نور علم، دوره سوم، ش31،ص118و119.
افزودن دیدگاه جدید