سیره‌‌ تفصیلی حضرت امام خمینی(رض) در آینه‌‏‌ شهداء/ بخش دوم

امام خمینی(ره),گنجینه تصاویر ضیاءالصالحین

راز استحکام امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه»
می‌ پذیرم که عرایضم هنوز مقدماتی نیاز دارد تا از ابهام در آید، ولی با ذکر این مقدمات، خواستم روشن شود ما برای این‌ که با شخصیت اشراقی حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» ارتباط پیدا کنیم اولاً: باید مقادیر و تقدیرهایی را که در این عالم در حال جاری‌ شدن است بشناسیم تا روشن شود جایگاه حضرت امام در این تاریخ در کجا است و این مرد چرا این‌ طور حرف می‌ زند. چرا این‌ قدر افق برایش روشن است، چرا دلواپس این‌ همه توطئه در مقابل انقلاب اسلامی نیست و این‌ طور محکم ایستاده است، چرا خلاف معادلات زمانه راه دیگری را به میدان آورده و به پیروزی خود اطمینان کامل دارد؟ در حالی‌ که در بعضی از برهه‌ های تاریخِ این انقلاب همه‌ چیز حکایت از آن داشت که دیگر کار تمام است؟
در جنگ حُنین جریانی اتفاق افتاده که می‌ توانددر این رابطه راهنمای ما باشد. ما در جنگ حُنین ابتدا به‌ شدت شکست خوردیم در حدّی که حاكم نیشابورى در روایتى که درباره‌ ی جنگ حنین با سند صحیح از ابن عبّاس نقل مى كند می‌ گوید: تنها كسى كه در جنگ حنین با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب(علیهما السلام) بود و همه پا به فرار گذاشتند.[8] قرآن كریم در این باره مى‌ فرماید:«لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فی  مَواطِنَ كَثیرَةٍ وَ یوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیئاً وَ ضاقَتْ عَلَیكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُمْ مُدْبِرینَ»[9]خداوند شما را در جاهاى زیادى یارى كرد و بر دشمن پیروز شدید؛ و در روز حنین نیز یارى نمود؛ در آن هنگام كه فزونى جمعیتتان شما را مغرور ساخت، ولى این فزونىِ جمعیت هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه‌ ی وسعتش بر شما تنگ شد؛ سپس پشت به دشمن كرده، فرار نمودید! سپاه مسلمین که به سختی مورد حمله واقع شده بود، از هم متفرق شد و هرکس سراسیمهبه سویی می‌ دوید.پیامبر به عمویشان عباس فرمودند به مردم بگو: «ای انصار که پیامبر را یاری کردید و ای کسانی که با اوبیعت کردید! به کجا می‌ گریزید؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اینجاست.[10] ظاهراً جنگ در حدّی صورت مغلوبه داشت که ابوسفیان هم که به ظاهر مسلمان شده است و در این جنگ شرکت کرده، وقتی صحنه را می‌ بیند می‌ گوید آنچنان مسلمانان‌  ترسیدند و فرار کردند که اگر ابن عباس صدای‌ شان نمی‌ زد تا دریا می‌ دویدند. با توجه به چنین شرایطی، تاریخ گواهی می‌ دهد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این صحنه آنچنان محکم و امیدوارند که گویا هیچ مشکلی پیش نیامده، در حالی‌ که قرآن صحنه را این‌ طور توصیف می‌ کند که «ضاقَتْ عَلَیهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ » و زمین با آن‌ همه وسعت برای ‌ آن‌ ها تنگ شده بود. به این معنا که هرکدام به دنبال جایی بودند که در آن‌ جا پنهان شوند و پیامبر(صلی الله علیه وآله) همچنان محکم ایستاده بودند. مورخان می‌ گویند: در شرایطی که همه‌ ی تحلیل‌ ها حکایت از آن داشت که کار اسلام تمام است، پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به‌ خوبی حس می‌ کردند اسلام دارد ادامه می‌ یابد و این بدان‌ جهت بود که حضرت(صلی الله علیه وآله) خودشان وارد این تاریخ نشده بودند که حالا از نظر شخصی احساس کنند در محاسبه به خطا رفته‌ اند بلکه متوجه حضور تقدیری‌  هستند که حضرت حق اراده کرده است. عین این مسئله را ما در رابطه با حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» در تاریخ معاصر ملاحظه می‌ کنیم که بر خلاف همه‌ ی تحلیل‌ ها و معادلات جهانی متوجه حضور تقدیر دیگری هستند که بنا است در عالم ظهور یابد.
حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه»؛ مظهر اراده‌ ی الهی
بنده می‌ خواهم عرض کنم باید شما حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» را به عنوان مظهر اراده‌ ی الهی در این زمان بنگرید و از این جهت نیاز است که رابطه‌ ی وجودی با او برقرار کنید، زیرا شناخت مقدرات عالَم همیشه با این رویکرد برای انسان‌ ها پیش‌ می‌ آید و آن‌ ها باید تقدیرات را احساس کنند. با نگاه اشراقی و نظر به تقدیری که بنا است در عالم جاری شود، می‌ یابید که این مرد مطابق یک اراده‌ ی الهیه دارد عمل می‌ ‌ کند وگرنه وقتی همه‌ چیز خبر از شکست این جریان می‌ داد - مثل آنچه در ابتدای دفاع مقدسِ هشت‌ ساله ظاهر بود- نباید با این‌ همه امید نهضت را ادامه دهند.
شما الحمدلله دفاع مقدس هشت‌ ساله را حس کردید، عبرت‌ های زیادی در دل این دفاع به عنوان آینه‌ ی نمایش سنت الهی در این عصر نمایان است. ممکن است عزیزان تصور کنند جنگی بود و تمام شد، در حالی‌ که اگر بخواهیم در آینده، تفصیل انقلاب اسلامی را پیدا کنیم آینه‌ ی دفاع مقدس، آینه‌ ی خوبی است. بنده بحمداللّه معتقدم در آینده‌ ی تاریخِ توحیدی ما که با انقلاب اسلامی شروع شده حقایقی ظاهر می‌ شود که هنوز وقت ظهور آن نرسیده، در آینه‌ ی حرکات و سیره‌ ی شهداء، آن آینده‌  خود را به‌ خوبی می‌ نمایاند. سیره‌ ی تفصیلی حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» را باید در آینه‌ ی شهداء دنبال کرد تا آن سیره گم نشود. همان‌ طور که سیره‌ ی تفصیلی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را در ائمه(علیهم السلام) می‌ یابید و در همین رابطه وقتی به زیارت هرکدام از ائمه(علیهم السلام) می‌ روید ابتدا به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سلام می‌ کنید. زیرا حقیقتاً هرکدام از امامان آینه‌ ی نمایش سیره‌ ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هستند و شیعه از این طریق توانست نور رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را در طول تاریخ دنبال کند و گرفتار بن‌ بست تاریخی نشود. شهداء نگاه ما را به آینده‌ ی متعالی تاریخِ توحیدی انقلاب اسلامی معطوف می‌ دارند و به ما مدد می‌ کنند تا در این راه بمانیم و جلو برویم. شهداء نگذاشتند اسلام در قشری‌ گری متوقف شود و توحید واقعی را که فنای فی‌ اللّه و بقاء باللّه است، در میان آوردند و در زیارت شهداء و در زیارت محل شهادت آن‌ ها، به آن توحید ناب نظر می‌ شود و همان‌ طور که حضرت سلمان باب اللّه هستند، شهداء باب اللّه اند و ما را با حضرت حق مأنوس می‌ کنند. البته باید بدانیم اول باید از عقل جزئی عبور کرد و سنت جاری در هستی را که مافوق زمان است درک نمود تا همچون شهداء متوجه شویم اراده‌ ی خدا در این زمان، غلبه‌ ی نور توحید بر ظلمات استکبار است و خود را در مسیر اراده‌ ی الهی قرار دهیم. این را ساده نگیرید که حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» می فرمایند: «خدا می‌ داند كه راه و رسم شهادت كورشدنی نیست، و این ملت‌ ها و آیندگان هستند كه به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود».[11]
چطور شد درست در زمانی که همه‌ چیز نشان از شکست ما داشت خداوند خود را در حرکات و سکنات و گفتار و سیره‌ ی شهدا به آن شکل نشان داد که تا قیامت بشر می‌ تواند از این چشمه، آب حیات بنوشد؟ جز این بود که حضرت امام توانستند خود و ملت را در مسیر تحقق تقدیر الهی در این زمان قرار دهند؟ وقتی صدام حمله کرد و در یک روز تا فرودگاه مهرآباد آمد و هواپیماهای ما را در آن فرودگاه بمباران کرد، حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» در حالی‌ که در بیمارستان بستری بودند در روی تخت بیمارستان با این‌ که خیلی سخت می‌ توانستند سخن بگویند، فرمودند: یک دیوانه‌ ای سنگی انداخته و فرار کرده است. احتمالاً همه‌ ی تحلیل‌ گران سیاسی و استراتژیست‌ های دنیا به این حرف خندیدند که این پیرمردِ از همه‌ جا بی‌ خبر چه می‌ گوید! گمان‌ شان این بود که حضرت امام از تاریخ عقب است، در حالی‌ که تنها او در تاریخ حاضر بود و همه از آن بی‌ خبر بودند. باید خودتان در آن تاریخ حاضر می‌ بودید تا بفهمید درک سنت الهی چگونه از حضرت امام، انسانی ساخت که به عنوان یک نفر از همه‌ ی مردم کره‌ ی زمین درست‌ تر فکر می‌ کرد و چون تقدیر الهی را در زمانه‌ ی خود می‌ شناخت ماوراء همه‌ ی انسان‌ ها متوجه حقیقتی بود که در عالم در حال وقوع است. امروز هم شما موظف‌ اید نگذارید با این تحلیل‌ های سطحی که روشنفکرانِ پروریده‌ شده در ذیل غرب به زبان می‌ آورند، حقیقت انقلاب اسلامی در حجاب برود. حقیقتی جز این نیست که یک تقدیری برای شروع تاریخِ توحید از طریق این مرد شروع شده، مردی که قلبش محل تجلی تقدیر الهی بود، این‌ جا دیگر باید پس‌ فردایی شد و محل تجلی تقدیر الهی گشت و جایگاه آن تقدیر را شناخت و محکم ایستاد و خود را محل ظهور آن تقدیر نمود و خدمت شایانی به بشریت کرد. مثل کاری که اهل‌ البیت(علیهم السلام) انجام دادند و ما به پاس چنین لطفی با ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد از خدا می‌ خواهیم همواره لطف خود را بر آن‌ ها ارزانی دارد.
محل تفصیل نور امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه»
وقتی رسیدیم که تقدیری الهی و اراده‌ ای رحمانی در یک شخص متعین شده و بر خلاف همه‌ ی تحلیل‌ های انسان‌ های امروزی، آن اراده‌ ی الهیه است که در عالم إعمال می‌ شود، نگاه ما به حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» و انقلاب اسلامی درست می‌ گردد و می‌ فهمیم برای نگاه به حقیقتِ این حضور تاریخی باید نگاه‌ مان نگاه اشراقی بشود. وقتی خود را در تاریخی حاضر کردید که در آن تاریخ تجاوز صدام به کشور و انقلاب ما شروع شد و آنچه بر ذهن تحلیل‌ گران آن زمان می‌ گذشت را بررسی کردید و بعد قطعه‌ قطعه مسائلی را که در این هشت‌ سال ظهور کرد درست دیدید، به رازی پی می‌ برید که بین شهداء و حضرت امام برقرار بود و در نسبت شهداء و امام، حقیقتی را می‌ یابید که ما امروز برای ادامه‌ ی خود شدیداً به آن نیاز داریم. در آینه‌ ی مصفای سیره‌ ی شهداء قلب‌ هایی را می‌ بینید که محل تفصیل نور حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» بود.
بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مشکل مسلمانان آن بود که نتوانستند نسبت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را درست ببینند، گمان کردند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز یکی از صحابه‌ ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است مثل بقیه‌ ی اصحاب. در حالی‌ که آن قلب، قلب دیگری بود، قلبی بود که ذیل محمد(صلی الله علیه وآله) محل تفصیل نور محمدی بود تا آن نور را به عالم بیفشاند و حقیقت اسلام با همان نورانیتی که حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) اظهار فرمودند، ادامه یابد و این فرق می‌ کند با کسی که به طور ساده به اسلام ایمان آورده باشد. ممکن است ما در این زمان نیز گرفتار آن خطا بشویم و ندانیم نگاه ما به حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» چه نگاهی باید باشد، در حالی‌ که تنها آن‌ طور که عرض کردم با نگاهِ «پس‌ فردایی» که یک نگاه حضوری است می‌ توانیم خود را با انقلاب ادامه دهیم، نگاهی که ما باید مسائل‌ مان را از افق دیگری غیر از افقی که غرب در جلو ما قرار داده، دنبال کنیم. این چیزی نیست که بشود راحت از آن گذشت.
ایستادن در نقطه‌ ای جلوتر از زمان
عرض کردم؛ برای ارتباط با شخصیت اشراقی حضرت امام دو وجه را باید مدّ نظر قرار داد. یکی آن‌ که باید نظر به تقدیری داشت که در عالم جاری است و حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» توانستند خود را مسیر تحقق آن قرار دهند و از این طریق خدمت شایانی به بشریت کردند. و دیگر این‌ که با ارتباط وجودی با ملکوت حضرت امام -که مقدمه‌ ی آن معرفت نفس است با رویکرد وجودی به نفس- می‌ توان آن ارتباط اشراقی را به فعلیت درآورد و در نقطه‌ ای جلوتر از زمان خود ایستاد و معنای سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام این است و تنها از طریق چنین سلوکی تاریخ جدید در مقابل ما گشوده می‌ شود. ما باید در چنین روزگاری زندگی کنیم تا در بیرون تاریخ خود نباشیم. به برکت چنین حضوری که بر آن تأکید دارم همه‌ ی بن‌ بست‌ ها بی‌ معنا می‌ شوند و همه‌ ی راه‌ ها ظهور می‌ کنند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرمایند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ  بِكُلِ  شَى ءٍ» مواظب باش به خود جاهل نباشى، زیرا هركس به خود جاهل بود، به هر علم و معرفتى جاهل است و هیچ چیزى را درست نمى شناسد. چون جایگاه حقیقی علم و معرفت، قلب مبارک امام معصوم است و فقط از طریق نگاه وجودی می‌ شود قلب مبارک امام معصوم را درک کرد و از طرفی معرفت به نفس به عنوان تنها حقیقت وجودی که در پیش ما است، راهی است برای احساس وجود. نه اسم شما وجودی است، نه جنس شما. تنها وجودی که در نزد شما است و می‌ توانید حسّ کنید نفس‌ تان است إلاّ این‌ که طوری با نفس‌ تان برخورد کنید که آن را هم به صورت حصولی و مفهومی در نظر آورید که دیگر پنجره‌ ی احساسِ «وجود» را در همه‌ ی ابعاد در مقابل خود بسته‌ اید. این‌ که ائمه(علیهم السلام) این‌ قدر بر معرفت نفس و خودشناسی اصرار دارند چون از این طریق نگاه ما به عالم و آدم وجودی می‌ شود و در آینه‌ ی مخلوقات نظر به اسماء الهی می‌ کنیم. این خودشناسی که اهل‌ البیت(علیهم السلام) توصیه می‌ کنند زمین تا آسمان با آن‌ که سقراط می‌ گوید فرق دارد. هرچند آن سخن نیز در جای خود ارزشمند است، ولی از آن‌ جایی که سقراط یک فیلسوف است و نگاه فلسفه به موضوعات نگاهی حصولی و مفهومی است، سخن او در مقایسه با سخن اهل‌ البیت(علیهم السلام) که معارفشان سراسر قلبی و حضوری است دارای دو رویکرد است. در نگاه سقراط ما با نفس خود به عنوان یک مفهوم مرتبط هستیم نه به عنوان پنجره‌ ای که ما را به «وجود» رهنمون می‌ شود. همین ضعف و حتی شدیدتر در سخن معروف دکارت یا در کوژیتوی دکارت است که می‌ گوید: «من فکر می‌ کنم پس هستم» دکارت خودی را که در فکر خود دارد، اصیل می‌ داند و همه‌ چیز را با این خودی که به آن فکر می‌ کند، ارزیابی می‌ نماید و همین موجب ظهور بشرِ خودبنیاد شد که می‌ خواهد با اتکای به خود و بدون توجه به خدا، همه‌ کاره‌ ی عالم شود. می‌ گوید: «من فکر می‌ کنم پس هستم» باید پرسید «فکر»، این وسط چه کاره است؟ مگر برای درک هستیِ خود باید فکر در میان باشد؟ این‌ جا محل نظر به حقیقت است و نه نظر به فکر نسبت به خود یا به هرچیز دیگر. این تذکر را عرض کردم تا عزیزان بین آنچه معرفت نفس می‌ گوید با این سخنانی که آقایان می‌ فرمایند خلط نکنند که آن‌ ها چیز دیگری می‌ گویند و ما چیز دیگری. با معرفت نفس که رویکرد وجودی به موضوع دارد نظرها به اسماء الهی می‌ افتد و جامعیت اسماء را در آینه‌ ی وجود اهل‌ البیت(علیهم السلام) می‌ یابید و از این طریق ما به درِ خانه‌ ی اهل‌ البیت(علیهم السلام) رجوع کرده‌ ایم و إن‌ شاءاللّه دری که بسته‌  شده است، دوباره باز می‌ شود و تاریخ جدیدی که به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهی می‌ شود گشوده می‌ گردد، تاریخی که دیگر بشر از علم حصولی به عنوان تنها منبع معرفت، جلوتر می‌ رود و باز اتحاد علم و عمل به صورتی برتر از گذشته و در علم حضوری ظهور می‌ کند و غرب همچون گردی از گردونه‌ ی تاریخ خارج می‌ گردد. این است آن حضوری که عرض می‌ کنم به برکت آن همه‌ ی بن‌ بست‌ ها بی‌ معنا می‌ شود و همه‌ ی راه‌ ها ظهور می‌ کنند.
روحی ماوراء نظر به مشهورات
این شعر حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» را شنیده‌ اید که می‌ فرمایند:
در میخانه گشائید به رویم شب و روز  /  که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
همه‌ ی شما می‌ دانید که آن مرد هرگز نه از مدرسه بیزار شد، نه از مسجد. پس معلوم است حرف دیگری دارد و منظورش از مسجد و مدرسه چیز دیگری است. تصور بنده آن است که می‌ خواهند بفرمایند طالب روح دیگری است ماوراء مشهورات زمانه و باید به آن روح نظر کرد تا بتوانیم تقدیری را که در عالم جاری شده است در وقتِ حضور خودمان احساس کنیم و معلوم است احساس تقدیری که در عالم جاری می‌ شود با نظر به «وجود» ممکن خواهد بود. اهل‌ البیت(علیهم السلام) بدون آن‌ که در جایی درس خوانده باشند به جهت نوری که در خود داشتند تقدیرات عالم را احساس می‌ کردند و معرفت نفس برای هرکس نظر به نور وجودی است که بهره‌ ی او از خدا است. در فرهنگ غربی نظر به این جنبه که همان جنبه‌ ی یمین انسان است، مورد غفلت قرار گرفت و تنها جنبه‌ ی یسار انسان که جنبه‌ ی شوم و مَشْئمِه‌ ی اوست مدّ نظرها واقع شد.
معرفت نفس علم به مفهومِ نفس به صورت علم حصولی نیست، بلکه شما در این معرفت «وجود» خود را به علم حضوری حس می‌ کنید و از آن‌ جایی که در علم حضوری وجودِ معلوم عِنْدَ العالِم است، وجود خودتان را حس می‌ کنید، در این حالت «وجود» را در محدوده‌ ی خودتان حسّ می‌ نمایید. حال اگر با همین حالتِ احساس «وجود» به عالم نظر نمایید، الهامی را در خود احساس می‌ کنید که حامل نحوه‌ ی چگونگی تقدیر زمانه است و در راستای تصدیق آن الهام، برای تقویت و تحکیم آن، نظر به شواهد و قرائن می‌ نمایید. مثل آن‌ که می‌ یابید آمریکا در این سال‌ های اخیر هر اقدامی که می‌ کند نسبت به طمعی که دارد ناکام می‌ شود و در نتیجه‌  آن الهامی را که امام در اثر آن می‌ فرمودند: این قرن، قرن نابودی ابرقدرت‌ ها است، تصدیق کنید.
اگر شما وجود خودتان را به صورت حضوری و وجودی حس کنید راه حس تقدیر زمانه و احساس الهامات فرشتگان برایتان باز می‌ شود. چون تقدیر زمانه یک حقیقت وجودی است که از اراده‌ ی الهی ناشی می‌ شود. تقدیر زمانه یعنی اراده‌ ی خاص حضرت حق در این تاریخ و از طرفی اراده‌ ی حق از ذات او جدا نیست پس حق با تجلیِ این اراده‌ ی خاص در صحنه‌ ی امروزِ ما حضور و ظهور می‌ یابد و شما می‌ توانید شعوری پیدا کنید که حضرت حق را در این اراده‌ ی خاص احساس نمایید تا تقدیر این زمان را حس کرده باشید و در وقت حضور خود با حق، ندای حق را در آینه‌ ی این زمان بشنوید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌ فرمایند: «لِی  مَعَ  اللَّهِ وَقْتٌ لَا یسَعُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ»[12] براى من در آن حالتِ معراجى، «وقتى» با خدا بود كه نه ملك مقرب و نه پیامبر مرسل و نه بنده اى كه قلبش به  ایمان آزموده شده بود، هیچ‌ کدام در آن جا جاى نداشتند. این یعنی یک رجوعِ بدون واسطه و به صورت وجودی. اگر کسی توانست معرفت نفس را وجودی مدّ نظر قرار دهد و وجود خود را حس کند، چون وجود تشکیکی است در هر مرتبه‌ ای از وجود که باشد از یک جهت در همه‌ ی آن حاضر است با این تفاوت که نسبت به اولیاء الهی در حضور ضعیف‌ تری قرار دارد و نه در حضور ناقص‌ تری و لذا مثل آن‌ ها تقدیر زمانه را احساس می‌ کند، هرچند ضعیف‌ تر و لذا اگر حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌ تواند بکند» این کلام را در مرتبه‌ ی خود تصدیق می‌ کند زیرا حضرت امام مطابق احساسی که نسبت به تقدیر زمانه داشتند این کلام را اظهار کردند و نه بر اساس تحلیل‌ هایی از جنس تحلیل استراتژیست‌ های دنیا.
اگر تمام عالم جمع بشوند و تمام کارهایی را که به نظرشان می‌ رسد انجام دهند تا تقدیری را که اراده شده است تغییر دهند که مثلاً آمریکا شکست نخورد، ممکن نخواهد بود و حضرت امام به جهت حضور تقدیر الهی در این امر به تنهایی یقین دارد که آمریکا هیچ غلطی نمی‌ تواند بکند و هر روز از روز قبل ناکام‌ تر می‌ شود. ملاحظه کرده‌ اید تنها چیزی که شما نمی‌ توانید به آن شک کنید این است که خودتان، خودتان هستید. به این‌ که خودتان خودتان هستید شک نمی‌ کنید چون رابطه‌ ی وجودی با خودتان برقرار کرده‌ اید و به «وجود» نظر دارید. احساس تقدیر عالم از این جنس است، برای همین هم مؤمن هیچ وقت به اراده‌ ی الهی شک نمی‌ کند. مقام معظم رهبری دائم می‌ فرمایند: «ما تردیدی نداریم که آینده‌ ی روشنی داریم». این سخن را آدمی می‌ گوید که در اظهار نظر خیلی محتاط است، پس معلوم است که موضوع را در افقی دیگر که قابل شک و تردید نیست می‌ بینند چون تحقق آن حادثه را در ظرف «وجود» می‌ نگرند و لذا یقین به یک موضوع و تحقق آن یکی می‌ شود و به یک معنا علم، عین عمل می‌ گردد. به وجود مقدس پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کردند: حضرت عیسى(علیه السلام) روى آب راه مى رفته است. حضرت فرمودند: «لَوْ زَادَ یقِینُهُ لَمَشَى فِی الْهَوَاء»[13] اگر یقینشان  بیشتر بود در هوا راه مى رفتند، چون هرچه علمِ حقیقی شدیدتر باشد عمل، محقق‌ الوجودتر خواهد بود.
بحث یقین که به میان بیاید و موضوع وجودی شود، علم به آن عین تحقق آن است مثل علم به خودتان که همان حضور و وجودتان است در صحنه، دو تا نیست یکی عالم و دیگری معلوم، بلکه علم و عالم و معلوم یکی است.
موانع حضور در تاریخ توحیدی آینده
از جمله مسائلی که باید در آن وارد شوید؛ توجه‌ دادن این نسل است به نگاه حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» نسبت به موضوعات معرفتی که معارف بسیار فوق‌ العاده‌ ای را به بشر امروز گوشزد می‌ کنند. این نسل نسلی نیست که با حرف‌ های سطحی و تکراری قانع شود، این نسل می‌ خواهد با حقیقت روبه‌ رو بشود، می‌ خواهد نور مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند. مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) یعنی جامع همه‌ ی کمالات اولیاء و انبیاء در سیره و شخصیت یک انسان. این نوع دین، چشم دیگری می‌ خواهد و در تاریخ دیگری غیر از تاریخ علم حصولی به صحنه می‌ آید و به کمک سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» این حضور ممکن است. هر چه ضربه می‌ خوریم از طریق کسانی است که نمی‌ توانند با نگاه حضوری و وجودی عالم و آدم را بنگرند و با یک نوع مقدس‌ مآبی به‌ کلّی به حقیقت پشت کرده‌ اند. حضرت امام در این رابطه می‌ فرمایند: «در حوزه‌ های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) فعالیت دارند. امروز عده‌ ای با ژست مقدس‌ مآبی چنان تیشه به ریشه‌ ی دین و انقلاب و نظام می‌ زنند که گویی وظیفه‌ ای غیر از این ندارند، خطر تحجرگرایان و مقدس‌ نمایان احمق در حوزه‌ های علمیه کم نیست».[14] وجود این افراد را ساده نگیرید. یک وقت کسی عقیده‌ ای دارد که ضرر به اسلام نمی‌ زند کسی هم با او کاری ندارد. ملاصدرا می‌ گوید بعضی‌ ها معاد جسمانی را معاد خاکی و مادی تصور می‌ کنند. می‌ گوید این عقیده، عقیده‌ ی سالمی است هرچند درست نیست. چون عقیده‌ ای نیست که تیشه به ریشه‌ ی اسلام بزند ولی عده‌ ای هستند که با ژست مقدس‌ مآبی تیشه به ریشه‌ ی دین و انقلاب و نظام می‌ زنند.
ملاحظه می‌ کنید که تعبیر فوق تعبیر تندی است، امام تعبیراتی مثل احمق را خیلی دیر به کار می‌ برند ولی این‌ جا می‌ فرمایند خطر تحجر و مقدس‌ نمایان احمق در حوزه‌ های علمیه کم نیست. این جملات از آخرین صحبت‌ های حضرت امام در اسفند سال 67 است. ملاحظه کنید امام دارند کجا را نشان می‌ دهند و چگونه منوّر به بصیرتی شده‌ اند که به‌ خوبی موانع حضور در تاریخ توحیدی آینده را می‌ شناسند و به همین جهت می‌ توانیم بگوییم حضرت امام«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» مصداق آن کسی است که امام رضا(علیه السلام) در وصفش می‌ فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ»(تحف العقول، ص 443) اگر خداوند بنده‌ ای از بندگانش را جهت امور بندگان انتخاب کرد، سینه‌ ی او را گشاده می‌ گرداند تا به‌ خوبی مشکلات را بشناسد و به بهترین شکل رفع کند. حضرت ابتدا در این روایت متذکر می‌ شوند که مردم علم لازم جهت شناخت و انتخاب امام معصوم را ندارند، سپس در یک قاعده‌ ی کلّی سخن فوق را می‌ فرمایند که مصداق کامل آن، امام معصوم است ولی مطلب را به طور کلّی مطرح می‌ کنند و لذا شامل هرکسی که خداوند برای مدیریت امور بندگانش انتخاب کرده می‌ شود. حضرت رضا(علیه السلام) می‌ فرمایند: اگر خدا کسی را برای امور بندگانش اختیار کرد اولاً: با شرح صدری که به او می‌ دهد وسعت خاصی به او می‌ بخشد و دیگر این‌ که: «فَلَمْ یعْی بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیرَ صَوَابٍ» شما او را در جواب به مشکلات ناتوان نمی‌ بینید و غیر از آنچه مصلحت است از او صادر نمی‌ شود. از این جهت بنده معتقدم باید نسبت به حضرت امام خمینی و شخصیت ایشان در این زمانه یک نگاه خاص داشته باشیم زیرا به تعبیر امام رضا(علیه السلام) او از همان‌ هایی است که: «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیدٌ» مورد تأیید حضرت حق است تا جامعه‌ ی بشری را از سرگردانی و بازی‌ خوردن توسط مستکبران عالم نجات دهد و هرچه دشمنی مستکبران با انقلاب بیشتر باشد نشانه‌ ی حضور بیشترِ سیره‌ ی حضرت روح اللّه«رضوان‌ اللّه‌ تعالی‌ علیه» در آینده‌ ی تاریخ است. جریانی که هنوز جای شرح‌ دادن آن هست، منشوری است با انوار مختلف که با نظر به آفاق و انفس، خود را می‌ نمایاند و جوامع انسانی را از کودنی فرهنگی که حاصل روح مادی مدرنیته است، رها می‌ سازد. امیدوارم بتوانم در جلسه‌ ی بعد عرایضم را تکمیل کنم ولی معتقدم اگر عزیزان مطالب را با دقت کامل دنبال کنند تا این‌ جا برای آن‌ که حضرت امام را مبادی تفکر خود قرار دهند، نظام فکری منسجمی را در نزد خود می‌ یابند و منوّر به فکری می‌ شوند که امکان مفاهمه و تفاهم در آن موجود است.

«والسلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته»

 

منبع: لب المیزان
.................................................................
پی نوشت:
[8]- المستدرك على الصحیحین:ج 3 /ص 111.
[9]- سوره‌ ی توبه، آیه‌ ی 25.
[10]- ترجمه‌ ی‌  تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 423 .
[11]- صحیفه ى امام، ج 21، ص 92.
[12] - بحار الأنوار، ج 18، ص 360.
[13]- بحارالأنوار، ج 67، ص 179.
[14]- صحیفه‌ ی امام، ج 21، ص 278.

Share