چند حدیث هادوی علیه السلام

موضوع نوشتار: 
ناصر بهرامی
امام علی النقی علیه السلام

یگانگی خدا
«لَمْ یزَلَِ اللهَ وَحْدَهُ لاشیء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشیاء بدیعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ». (بحارالانوار، ج54، ص 83) 
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نوظهور آفرید و برای خودش بهترین نام ها را برگزید.

فروتنی
«التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ». (وسائل الشیعه، ج15، ص273، ح20497) 
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.

نقدپذیری
«لبعض موالیه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ». (مستدرک الوسائل، ج4، ص474، ح9577) 
امام هادی علیه السلام به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده ای را بخواهد، هرگاه توبیخ شود، بپذیرد (و درصدد جبران نقص براید).

جایگاه اجابت دعا
«اِنَّ للهِِ بقاعاً یحِبُّ اَن یدْعی فیها فَیستَجیبَ لِمَن دَعاهُ و الحَیرُ منها». (بحارالانوار، ج98، ص113) 
همانا برای خداوند بقعه های است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حایر حسین علیه السلام یکی از آنهاست.

دنیا، جایگاه آزمایش
«ان الله جَعَلَ الدنیا دار بلوی و الآخرة دار عقبی، و جَعَلَ بَلْوَی الدنیا لِثوابِ الاخرةِ سَبَباً و ثوابَ الاخرةِ مِنْ بَلْوی الدنیا عِوَضاً». (همان، ج75، ص365) 
همانا خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.

ستمکار بردبار
«اِنَّ الظالِمَ الحالِِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِه». (تحف العقول، ص298) 
به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله بردباری خود از ستمش گذشت شود و حق دار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.

انسان بی شخصیت
«مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ». (بحارالانوار، ج72، ص300) 
کسی که خود را پست شمارد، از شر او در امان مباش.

حکمت ناپذیری دل فاسد
«اَلْحِکمَةُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَةِ». (همان، ج75، ص370) 
حکمت، اثری در دل های فاسد نمی گذارد.

خداترسی
«مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین».(همان، ج68، ص182) 
هر که از خدا بترسد، مردم از او بترسند؛ هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند؛ هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد؛ و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار می شود.

اطاعت خیرخواه
«مَنْ جَمَعَ لَک وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَک». (همان، ج75، ص365) 
هر که دوستی و نظر نهایی اش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.

اوصاف پروردگار
«اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَةِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کیفَ الکیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکیفِیةِ وَ الاینیةِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ». (همان، ج4، ص303) 
به راستی که خدا جز بدان چه خودش را وصف کرده، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش ناتوان است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیده ها نگنجد؟ او با همه نزدیکی اش دور است و با همه دوری اش نزدیک. کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون اینکه خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است. یکتای یکتاست. شکوهش بزرگ و نام هایش پاکیزه است.

رذیلت های اخلاقی
«اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِْعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجیةٌ سَیئَةٌ».(همان، ج69، ص199) 
حسد نیکویی ها را نابود سازد؛ فخرفروشی دشمنی آورد؛ خودپسندی، مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و نادانی فرامی خواند؛ بخل، ناپسندیده ترین خلق و خوی است؛ و طمع، خصلتی ناروا و ناشایست است.

خدا، آری؛ روزگار، نه!
روزی یکی از یاران امام هادی علیه السلام که بر اثر تصادف با حیوانی صدمه دیده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخم هایی که برداشته بود، به روزگار بد می گفت. آن حضرت خطاب به او سخنی به این مضمون فرمود: روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند، و نیز فرمود: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به شمار نیاور و قرار مده.» آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر آگاه شد و توبه کرد. (وسائل الشیعه، ج7، ص509)

نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
«من اَمِنَ مَکرَ الله و اَلِیمَ اَخْذِهِ، تَکبَّرَ حَتی یحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ کان علی بینَةِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ علیه مَصائِبُ الدنیا و لو قُرِضَ و نُشِرَ». (تحف العقول، ص483) 
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده باشد، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد؛ و هر که بر طریق خداپرستی استوار باشد، مصیبت های دنیا بر وی سبک آید، اگر چه (بدنش) قیچی شود و ریزریز گردد[1].

 

منبع: [1] فصلنامه اشارات 17 (بهار 1394)

Share