زندگى نامه مرحوم شیخ عباس قمی(خاتم المحدثین)
سرآغاز سخن
حاج شيخ عباس قمى(عباس بن محمّد رضا بن أبي القاسم القمي) معروف به محدث قمى رحمة الله عليه، يكى از علما و محدثين بزرگ مكتب تشيع در اواسط قرن چهاردهم هجرى است. اين مرد خدا و مجسمه تقوى و نام شريفش در همه جا مقابل ديده هاست، و با آنكه تعداد تأليفات او به پايه و اندازه علامه حلى، مرحوم مجلسى و فيض كاشانى نمى رسد، اما آثارش در تمام اماكن متبركه همه مساجد و محافل و منازل وجود دارد، و با سواد و بى سواد (عالى ودانى) نام او را شنيده و با مفاتيح او به سوى مفتاح جنان مى شتابند .
محدث قمى فقيهى محقق و محدثى مدقق، ثقه امين و راستگو بود. محدث نويسنده اى بى تكلف، ساده، متواضع، زاهد و قانع و دين دار واقعى بود. محدثى عاشق خدا و يكى از ارادتمندان واقعى به اهل بيت عصمت و علماى ربانى بود و از آثار او به خوبى اين حقيقت مشهود است .
محدث عشقى وافر به تحقيق و تأليف داشت و در سفر و حضر مشغول بود. اكثر تأليفاتش تحقيقى و مستند از رجال و احاديث معتبر و موثق مضبوط گرديد، و كتب او بيشتر در اخلاقيات، تاريخ و ادعيه، مخصوصا شرح حال زندگى معصومين(عليهم السلام) و رجال مختلف اسلامى است، كه از آن جمله است : منتهى الآمال، سفينة البحار، سبيل الرشاد، هدايت الانام، فيض علام، صحائف نور، حكمت بالغه، منازل الآخره، ذخيرة الابرار، ذخيرة العقبى، غاية المنى، نزهة النواظر، بيت الاحزان، انوار الالبهيه، تحفه طوسيه، فصول عليه، نفس المهموم، مقاليد، لئآلى، هديه زائرين، وقاي, الايام، مفاتيح الجنان، فوائد الرجبيه، فوائد الرضويه،طبقات علما، كنى و القاب، تحفة الاحباب (كتب اخير در شرح حال علما و رجال مختلف است) و چند جلد ديگر ...
ولادت
محدث قمى در سال 1294ه.ق در شهرستان قم يعنى شهر خون و قيام در منزل پدر و مادرى عاشق پيام به جهان ديده گشود. پدرش حاج محمدرضا قمی مردی كاسب بود كه مردم او را نیك مردی باتقوا و آشنا به مسائل دینی می شناختند و برای یادگیری احكام دین به نزد وی می رفتند[1]. از دامن مادرى معصوم و عاشق زهرا(عليها السلام) شير عشق و محبت نوشيد. و از خرمن علوم علما خوشه ها چيد.
تحصیلات مقدماتی
شیخ عباس قمی دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاهش شهر قم تا سن 22 سالگی به پایان برد[2] و دروس مقدماتی را نزد استادانی بزرگ فرا گرفت. استادانی كه معرفت الهی در روح آنان تجسم یافته بود. او از خرمن دانش این بزرگان خوشه ها چید ولی بیشترین بهره را از محضر عالم آگاه آیت الله حاج میرزا محمد ارباب قمی (متوفی 1341 ق) برد. عالم فرزانه و پرهیزگاری كه در هیچ حال امر به معروف و نهی از منكر را ترك نمی كرد و در هر محفل و مجلسی این دو فریضه را متذكر می شد استاد بسیار دقیق و پرمایه عصر خود بود.
عزیمت به حوزه نجف اشرف
او در دوران نوجوانی مراحل آغازین تحصیلات حوزوی را به پایان برده بود و در سال 1316 قمری به دنبال فراگیری دانش، عازم نجف اشرف گردید.[3][4]
از آنجا که شیخ عباس اشتیاق وصف ناپذیری به شناخت راویان و محدّثان و نقل اخبار اهل بیت(علیهم السلام) داشت، شیفته حاج میرزا حسین نور (متوفای 1320ق) گشت و در درس او شرکت جست.[5]
شیخ عباس قمی بر آن بود تا آنچه را از استاد فرا می گیرد بی کم و کاست بنویسد و همانند استاد، بازگویش کند. به همین سبب طولی نکشید که به کمک حافظه قوی و تلاش پیگیر به مقام و منزلت والایی در نزد استاد خود دست یافت؛ تا آنجا که در همان ایام نسخه برداریِ مستدرک الوسائل را در اختیار گرفت. محدث قمی درک محضر این استاد بزرگ را لطف خداوند می داند و می نویسد: «... پس خداوند متعال ملازمت ثقة الاسلام نوری طبرسی را به من منّت گذارد، مستدرک الوسائل را برای او نسخه برداری کردم که برای چاپ به ایران فرستاده شد».[6]
وی چهار سال در محضر محدّث نوری بود و در این چهار سال تلاش و کوشش او به حدّی رسید که جزو شاگردان طراز اول استاد به شمار رفت.
بازگشت به ایران
سپس در سال 1322 قمری به قم بازگشت و مشغول تألیف و تدریس و وعظ و ارشاد مردم شد و تا سال 1329 قمری نزدیک به 10 سال در این شهر مذهبی اقامت داشت. در این ایام(1329ه.ق) برای بار دوم عازم بیت الله الحرام شد و پس از مراجعت از زیارت خانه خدا همچنان در قم سکونت داشت. در سال 1332 قمری بنا به عللی -مخصوصاً به موجب تنگدستی به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در آنجا سکونت گزید.[7] كتاب فوائد الرضويه را در مشهد به رشته تحرير برد و بر اثر كثرت مطالعه و تحقيق و تأليف چشم خود را در اواخر عمر تقريبا از دست داد.
محدث قمى حدود 12 سال در مشهد مقدس اقامت كرد و بعد از مدتى به همدان و سپس به قم رفت و بعد از واقعه گوهرشاد به نجف عزيمت كرده و تا پايان عمر خويش در آنجا زندگى كرد.
فرزندان حاج شیخ
از حاج شيخ عباس چهار فرزند به يادگار مانده است كه دو پسر و دو دختر بودند.
پسران ايشان مانند خودش عالم و عابد و مبلغ دين و مايه دلگرمى وى بودند. دو پسر ايشان عبارتند از آقاى حاج ميرزا على محدث زاده و آقاى حاج ميرزا محسن محدث زاده كه هر دو از فرزندان روحانيت بودند. آقاى حاج ميرزا على فرزند بزرگ شيخ عباس در نشر آثار به جا مانده پدرش سعى فراوان از خود نشان داد و تا اين اواخر از دانشمندان و وعاظ به نام تهران به شمار مى آمد. او چند سال پيش نداى حق را لبيك گفته و به ديدار پروردگارش شتافت. پسر دوم ايشان آقاى حاج شيخ محسن محدث زاده فعلًا در تهران اقامت دارد و به تبليغ معارف دين مشغول است».[8]
شاگردان حاج شیخ
محدث قمى از مشايخ و اساتيد بسيارى از علما و مراجع است به طورى كه در 50 سال اخير اكثر فقهاى شيعه از آن مرحوم اجازه روايت دريافت كرده اند كه از جمله آنها مى توان از حضرت امام خمينى، آية اللَّه ميلانى، آيت اللَّه العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيت اللَّه سيد مرتضى مرعشى نجفى رحمهم الله ياد نمود. محدث قمى در اجازه روايتى كه در سال 1350 ق به آيت اللَّه العظمى مرعشى داده است وى را با القاب و عناوين زيبايى مورد خطاب قرار داده است».[9]
تاليفات مرحوم محدث قمى
مرحوم محدث در زمينه هاى مختلف تاريخ، رجال، تراجم، علوم قرآن، اخلاق، عقايد و... به قلمزنى پرداخت ولى پيش از همه در علم حديث و تاريخ و رجال درخشيد، تا آنجا كه عالمان بزرگ از وى به نام «محدث قمى» و «خاتم المحدثين» ياد كرده اند .
در اينجا گذرى بر كتابخانه محدث قمى داريم و آثار قلمى اين دانشور پر تلاش را به تماشا مى نشينيم .
ميراث ماندگار محدث قمى كه در زمينه هاى مختلف اخلاق، دعا، تاريخ و... با قلمى از نور نگاشته شده است به بيش از 60 جلد مى رسد كه بسيارى از جوانان و حتى استادان و محققان با نام آنها نيز آشنا نيستند .
بخش اول از تأليفات مرحوم محدّث قمى
1 فوائد الرّجبيّه
اين كتاب نخستين نوشته ايشان است كه به خط خود و به عربى نگاشته است و به فارسى هم ترجمه شده است. شامل مطالبى است در مورد وقايع روزها و آداب مستحبى و اعمال ماه هاى عربى .
2 الدّرة اليتيمه فى تتمّات الدرّة الثمينة
اين اثر شرح فارسى نصاب الصّبيان و تتميم شرح نصاب فاضل يزدى است .
3 هديّة الزّائرين و بهجة النّاصرين
درباره زيارت قبور ائمّه اطهار عليهم السلام و ثواب آن است. هم چنين در تعيين قبور علما و مومنين مشهور و مدفون در كنار مشاهد مشرّفه امامان است كه به فارسى نگاشته شده است .
4 الّلئالى المنثورة
كتاب مختصرى است در مورد دعا و ساير مستحبات .
5 الفصول العلّية فى المناقب المرتضوية
مولف در اين كتاب شريف تعدادى از مناقب و مكارم اخلاقى حضرت على عليه السلام را گردآورى كرده و بسيارى از آنها را از كتاب هاى اهل سنّت نقل كرده است .
6 سبيل الرّشاد
7 حكمة بالغة و ماة كلمة جامعة
اين كتاب شامل سخنان كوتاه حضرت على عليه السلام در عقايد و اصول دين است كه به فارسى نوشته شده است .
8 ذخيره الابرار فى منتخب أنيس التّجار
خلاصه اى از أنيس التجّار ملاّ مهدى نراقى است كه به زبان فارسى و در مورد معاملات است .
9 غاية القصوى فى ترجمة عروة الوثقى
ترجمه فارسى العروة الوثقاى مرحوم آيةالله سيد محمد كاظم يزدى است كه در مورد احكام فقهى نگاشته شده است .
10 مفاتيح الجنان و الباقيات الصّالحات
همان كتاب مشهورى است كه در اكثر مشاهده مشرّفه و بيشتر خانه هاى شيعيان مورد استفاده بوده و به عربى نوشته شده و به فارسى هم ترجمه گرديده است .
11 التّحفة الطوسيّة و النّفخة القدسيّة
نوشته مختصرى است مربوط به زيارت حضرت رضا عليه السلام و بعضى فوائد مربوط به آستان مقدّسش .
12 رساله دستورالعمل حضرت سيدالشهداء عليه السلام
13 نفس المهموم
به عربى نوشته شده و بنا به تصديق اهل فنّ بهترين و معتبرترين مقتلى است كه به رشته تحرير در آمده است. اين كتاب تاكنون چهار بار چاپ شده كه آخرين بار در قم به چاپ رسيده است و امتيازات مهمّى دارد. ضمناً دو ترجمه از آن به قلم جناب محمد باقر كمره اى و مرحوم حاج ميرزاابوالحسن شعرانى به فارسى در بازار وجود دارد .
14 نفثة المصدور
رساله اى است در تتميم و تكميل نفس المهوم كه قبلاً جداگانه چاپ شده بود و اخيراً هم به ضميمه نفس المهموم منتشر شده است .
15 الانوار البهيّة فى تاريخ الحجج الالهيّة
اين كتاب به عربى است و در مورد ولادت و وفات چهارده معصوم عليهم السلام نگاشته شده است .
16 رساله اى در گناهان كبيره و صغيره
17 منازل الآخرة
كتاب نفيسى است كه مكرر چاپ شده و مراحل دشوار سفر آخرت را بر اساس روايات بررسى نموده و توشه لازم را يادآور شده است.
18 ترجمه مصباح المتهجّدمرحوم شيخ طوسى
در حاشيه چاپ اول متن عربى به چاپ رسيده است.
19 نزهة النّواظر
ترجمه معدن الجواهر دانشور بزرگوار محمد بن على كراچكى است كه مكرّر چاپ شده است.
20 مقامات عليّه
خلاصه معراج السّعاده مرحوم ملا احمد نراقى است.
21 ترجمه جمال الاسبوع سيّد بن طاووس(ره).
22 الباقيات الصّالحات
در حاشيه مفاتيح الجنان چاپ شده است.
23 منتهى الآمال فى تاريخ النّبىّ و الآل
به فارسى نگاشته شده و در مورد زندگانى حضرات أئمه اطهار و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و دختر گراميش حضرت زهرا عليهاالسلام و تاريخ ولادت و وفات و وقايع دوران آنها مى باشد. اين كتاب ارزشمند همواره مورد استفاده وعّاظ و مبلّغين قرار گرفته و به طور مكرّر چاپ شده و به زبان اردو نيز ترجمه گرديده است.
24 ترجمه مسلك دوم ملهوف سيّد بن طاووس
به خط خود مولف در حاشيه يكى از چاپ هاى لهوف چاپ شده است.
25 تتميم تحيّة الزّائر محدّت نورى
با فوت وى ناتمام مانده بود و شيخ عباس بعد از فوت استادش آن را به اتمام رساند.
26 چهل حديث
27 الكُنى و الالقاب
درباره زندگانى علما و شعرا و غيرهم است كه در سه جلد مكرّر به چاپ رسيده است. اين كتاب يكى از كتاب هاى معتبر علم تراجم مى باشد كه به فارسى ترجمه شده و چاپ گرديده است.
28 هديّة الاحباب فى المعروفين با لكنى و الالقاب
خلاصه اى از كتاب الكنى و الالقاب است كه علماء و دانشمندان معروف به لقب و كنيه به طور اختصار در آن جمع آورى شده است. اين كتاب در اصل به زبان فارسى نگاشته شده و بارها در تهران و نجف چاپ شده است.
29 فوايد الرّضويّه فى احوال علماء المذهب الجعفريِّه
اين كتاب در مشهد مقدس و در مدت اقامت حاج شيخ عباس در آنجا به رشته تحرير درآمده و از آثار با بركت دوران اقامت محدث قمى در جوار بارگاه هشتمين امام شيعيان جهان است كه در جاى خود بهترين كتاب در شرح حال علما و بزرگان دين است كه به زبان فارسى نگاشته شده است.
30 بيت الاحزان فى مصائب سيّدة النّسوان
اين كتاب درباره رنج ها و فريادهاى دختر والامقام حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و زندگى و حوادث دوران حيات آن بانوى بزرگ نوشته شده است .
31 تتمّة المنتهى فى وقايع ايّام الخلفاء
به فارسى نگاشته شده است و مكرّر چاپ گرديده است .
32 تحفة الاحباب فى تراجم الاصحاب
درباره اصحاب حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام است كه به زبان فارسى نوشته شده و در تهران چاپ شده است . ضمناً چاپ اين كتاب بعد از فوت مولف بوده است .
33 سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار
اين كتاب كه فهرست موضوعى بحارالانوار علاّمه مجلسى است در مدت بيست سال به پايان رسيده است. شيخ عباس خود مى نويسد اين كتاب بهترين اثر بجامانده از وى است. ايشان آن را در دو جلد تنظيم نموده و در جهت آسان نمودن مراجعه به بحارالانوار نوشته است
بخش دوم از تأليفات مرحوم محدّث قمى
كتاب هايى كه در زمان حيات خود ايشان به اتمام رسيده ولى در آن زمان به چاپ نرسيده عبارتند از :
1 فيض العلام فى وقايع الشّهور و الايّام
به زبان فارسى نگاشته شده و درباره وقايع ماه ها و روزهاست .
2 هدية الانام الى وقايع الايام
خلاصه كتاب فيض العلام ياد شده است .
3 كلمات لطيفه
بخش سوم از تأليفات مرحوم محدّث قمى
قسم سوم از كتاب هاى محدّث قمى كتاب هائى است كه ناتمام مانده و ايشان توفيق تكميل را نيافته است. اين آثار عبارتند از :
1 ضيافة الاخوان
2 صحائف النّور فى عمل الايّام و السّنة و الشّهور
3 ذخيره العقبى فى مثالب اعداء الزّهرا عليهاالسلام
4 مسلى المصاب بفقد الاب والاعزّة و الاحباب
5 الآيات البيّتات فى اخبار اميرالمومنين عليه السلام عن الملاحم و الغائبات
6 شرح صحيفه سجاديّه
7 غايةالمرامكه
8 شرح كتاب چهل حديث
9 ترجمه زاد المعاد علامه مجلسى
10 ترجمه تحفة الزّائر علامه مجلسى
دغدغه محدث قمی از راهیابی خرافات در آثارش
محدث قمی، از راهیابی و رخنه تحریف و خرافه بر کتابهای خویش اندیشناک بود و دغدغه آن را داشت که همان بلایی که بر سر مفتاح الجنان آمده بر سر کتاب مفاتیح الجنان نیز بیاید؛ از این رو، در آغاز ملحقات مفاتیح الجنان هشدار می دهد:
"این گنه کار روسیاه عباس قمی، عفی اللّه عنه، بعد از آن که به عون اللّه تعالی کتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسید که در طبع دوم آن، بر آن زیاد کنم دعای وداعی برای ماه رمضان و خطبه روز عید فطر و زیارت جامعه ائمة المؤمنین و دعای اللهم اِنّی زُرتُ هذا الامام که در عقب زیارات خوانده می شود و زیارت وداعی که هریک از ائمه(علیهم السلام) را به آن وداع کنند و رقعه ای که برای حاجت می نویسند و دعایی که در غیبت امام عصر، عجل اللّه فرجه، باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت، به واسطه کثرت حاجت به اینها ولکن دیدم هرگاه این کار را کنم، فتح بابی شود برای تصرف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان بعد از این، در آن کتاب بعضی از ادعیه دیگر بیفزایند، یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند؛ چنانکه در مفتاح الجنان مشاهده می شود لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهار و نفرین رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) واگذار و حواله نمودم کسی را که در مفاتیح تصرف کند.
خصوصیات و ویژگی های اخلاقی[10]
محدث قمی در زمان خود یكی از مربیان بزرگ و معلمان اخلاق اسلامی در میان مردم و حوزه های علمیه شناخته می شد و در کلیه اخلاق حسنه و ملکات فاضله انسانى برجسته بود. و از شهرت ویژه ای برخوردار بود و خصوصیات اخلاقی فراوانی داشت كه در این فصل به پاره ای از آنها اشاره می كنیم:
الف) انس با كتاب:
یكی از ویژگی های محدث قمی علاقه فراوان به نوشتن و مطالعهكتاب بود بطوری كه می توان گفت او در كتاب و قلم خلاصه شده بود. محدث یا در كتابخانه بود یا با كتاب. كمتر دیده می شد كه او مشغول مطالعه و بررسی كتابی نباشد. عشق محدث به كتاب آن هم كتب حدیثی نورانیت خاصی به او بخشیده بود. هم درس و هم دوره اش آیت اللَّه شیخ آقا بزرگ تهرانى، در بارۀ او مى نویسد: «... او پیوسته سرگرم کار بود، عشق شدید به نوشتن، بحث و تحقیق داشت. هیچ چیز او را از این شوق و عشق منصرف نمى کرد و مانعى در این راه نمى شناخت».
فرزند ارشد آن مرحوم، حجة الاسلام حاج میرزا على در این باره نقل کرده: «در اول کودکى با مرحوم پدرم هر وقت از شهر خارج مى شدیم از اول صبح تا به شام مرتباً به نوشتن و مطالعه مشغول بودند».[11]
عشق و علاقه محدّث قمی به کتاب به اندازه ای بود که وقتی کمترین پولی به دست می آورد آن را در خرید کتاب صرف می کرد. در زمینۀ علاقه او به کتاب، داستان هاى زیادى از ایشان نقل شده، از جمله همچنین آمده: زمانی كه برای زیارت به كشورهای دور مسافرت می كرد اوقات فراغت خود را با كتاب سپری می كرد. «او با عده ای از تجار به سوریه مسافرت كرد. آنان می گفتند هر وقت ما به سیاحت می رفتیم ایشان می نشست و مشغول مطالعه و تألیف می شد و هر چه اصرار می كردیم كه با ما بیرون بیاید امتناع می ورزید و شبها هم كه ما به خواب می رفتیم او مشغول مطالعه و تألیف می شد».[12]
مرحوم محدث قمى در سفر، رعایت حال همراهان را مى کرد و با آنان فوق العاده خوش رفتارى مى نمود و انس مى گرفت و به طورى که نوشته اند در مسافرت، فردى شوخ طبع، خوش گفتار و نیکو رفتار بود.
عشق و علاقه محدث قمی به كتاب به اندازه ای بود كه وقتی كمترین پولی بدست می آورد آن را در خرید كتاب صرف می كرد و گاه پیاده از قم به تهران به استقبال آن می رفت. او خود می گوید: «زمانی كه در قم تحصیل می كردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی كه یك قِران و دو قِران جمع می كردم تا این كه مثلاً سه تومان می شد. آن را برداشته، از قم تا تهران پیاده می رفتم و با آن كتاب خریده، به قم برمی گشتم و به تحصیل ادامه می دادم».[13]
ب) تواضع و اخلاص:
از دیگر ویژگی های ایشان تواضع بسیار و همه جانبه ای بود كه از خود نشان می داد. در خانه، مدرسه و خیابان هر كسی را كه می دید چه كوچك و چه بزرگ احترام می كرد. در نزد علما و از بین آنان به ویژه در حضور كسانی كه با حدیث و اخبار اهل بیت علیهم السلام سروكار داشتند، اوج فروتنی و تواضع را به نمایش می گذارد.
هیچگاه در مجالسی كه وارد می شد در صدر نمی شست و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمی داشت. وی از خودستایی و خودپسندی به شدت احتراز می كرد و به هیچ وجه غرور نداشت.
از خود ستایى و خود پسندى به شدّت احتراز مى کرد و به هیچ وجه غرور نداشت و با همه اطلاعاتى که در تاریخ و اخبار و احادیث داشت، بسیار اتفاق مى افتاد که کتاب را همراه خود به منبر مى برد و از رو براى مستمعین نقل حدیث کرده و یا روضه مى خواند.
اگر كسى از وى تعريف و تمجيد مى كرد مرحوم محدث خواهش مى نمود كه رشته سخن را تغيير دهد و اضافه مى كرد كه من خود مى دانم كه موجودى بى ارزش و حقيرم!
محدث قمی حدیث اخلاص بود و آیه زهد. مسیری كه می رفت اگر كوچكترین شبهه ای در دلش رخنه می كرد كه قدمش برای خدا نیست یا وسوسه ای قلبش را می لرزاند بدون هیچ تأمل، از آن جا بازمی گشت. نقل است «در یكی از سالها مرد نیكوكاری از محدث قمی خواهش می كند كه قبول كند بانی مجلس محدث شود و تعهد می كند كه مبلغ پنجاه دینار عراقی به ایشان تقدیم كند. در آن موقع هزینه محدث در هر ماه سه دینار بوده است. محدث قمی می گوید: «من برای امام حسین علیه السلام منبر می روم نه برای دیگری و بدین گونه آن وجه را نپذیرفت».
امر به معروف و نهی از منكر دیگر ویژگی حدیث اخلاص بود. او خود هرگز گرد گناه نمی گشت و در ذهنش هم فكر گناه را جای نمی داد. از منكرات ناراحت می شد و دیگران را از ارتكاب آن بازمی داشت. كسی جرأت غیبت در محضر او نداشت و از دروغ گفتن ناراحت می شد.[14]
محدث بزرگوار ما وقتى در كتاب ارزنده فوائد الرضويه (كه شرح زندگانى علماى شيعه مى باشد) به نام خودش مى رسد، چنين مى نگارد:
«همانا چون اين كتاب شريف، در بيان احوال علماست، شايسته نديدم كه ترجمه خود را كه احقر و پست تر از آنم كه در عداد ايشان باشم در آن درج كنم. از اين رو از ذكر حال خود صرف نظر كرده، اكتفا مى كنم به ذكر مؤلفات خود».
اين است تواضع انسانى كه آثار زيبا و جالب و عميقش بيش از نيم قرن است مورد استفاده خاص و عام مى باشد».[15]
در یك كلام محدث قمی آن چه می گفت با آن چه عمل می كرد و آنچه مردم از رفتار و كردارش درك می كردند یكی بود. از این رو سخنش در دل شنوندگان اثر شگرف داشت. آنانی كه در درس اخلاق و نصایح او شركت می جستند و گوش و جان به این سروش اخلاص فرامی دادند نقل می كنند كه سخنان نافذ او چنان بود كه آدمی را از گناهان و پندارهای بد دور می ساخت و متوجه خدا و عبادت می كرد.
ج) زهد:
ویژگى دیگر ایشان را در زهد و بى علاقه بودن نسبت به دنیا و مظاهر فریبنده آن ذکر کرده اند. راستى که جایگاه بلند ایشان در زهد، مشهورتر از آن است که نیازى به گفتار باشد. لذا زندگی محدث قمی بسیار ساده بود به طوری كه از حد زندگی یك طلبه عادی هم پایینتر بود. لباسش عبارت بود از یك قبای كرباسی بسیار نظیف و معطر و تمیز. چند سال زمستان و تابستان را با آن قبای كرباسی می گذرانید. هیچ گاه در فكر لباس و تجمل نبود. فرش خانه اش گلیم بود. از سهم امام استفاده نمی كرد و می گفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده كنم! روزی در نجف اشرف دو زن محترم كه در بمبئی سكونت داشتند و از بستگان آقا كوچك (از محترمین نجف) بودند حضور ایشان می رسند و تقاضا می كنند هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم كنند كه از لحاظ زندگی در رفاه باشد. در آن ایام مخارج ماهانه خانواده وی از ماهی 50 روپیه تجاوز نمی كرد. حاج شیخ عباس از پذیرفتن آن خودداری می كند. میرزا محسن محدث زاده فرزند كوچك آن مرحوم اصرار می كند تا قبول نماید ولی قبول نمی كند تا این كه زنان محترم ناامید می شوند و می روند.
پس از رفتن آن ها فرزند به پدر می گوید: من هم دیگر از كسبه بازار برای مخارج روزانه قرض نمی كنم! حاج شیخ عباس می گوید: ساكت باش! من همین مقدار هم الان خرج می كنم، نمی دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان عجل اله تعالی فرجه شریف را بدهم. در جواب این مقدار معطل هستم، چگونه بارم را سنگین تر كنم؟! نظر آنان كه نكردند بدین مشتی خاك الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند.[16]
د) نفوذ کلام:
یکی دیگر از ویژگى هاى ایشان نفوذ کلمه بود، که چون سخنان و گفتارش از دل بر مى خواست و خود به آنها معتقد بود و قبل از دیگران به آنها عمل مى کرد، در شنوندگان و مخاطبان تأثیرى ژرف و پایدار داشت، برخى از آنان که شرف صحبتش را دریافته و پاى درسهاى اخلاق و مواعظ سودمند ایشان حاضر مى شدند گفته اند:
«سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا یک هفته انسان را از تمامى سیّئات و پندارهاى ناروا و گناهان باز مى داشت و به خدا و عبادت متوجه مى کرد». بسا کسانى که خوشنام نبودند و پس از افاضه حاج شیخ رو به کوى مردمى و انسانیت آورده بودند.
سنگربان صديق اسلام شب هاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه ميرزا جعفر واقع در صحن مطهر رضوى عليه السلام به عنوان درس اخلاق براى طلاب علوم دينى، منبر مى رفتند.
«نزديك به هزار نفر از طلاب و علماى شهر در آن مجلس شركت مى كردند. منبر ايشان حدود دو ساعت و نيم تا سه ساعت طول مى كشيد و در مباحث مختلف اخلاقى سخن مى گفت.»
واعظ دانشمند و مشهور جناب آقاى راشد كه در آن زمان يكى از طلاب حاضر در مجلس حاج شيخ بوده است در مورد نفوذ سخنان ايشان چنين مى گويد:
«اثر يك منبر ايشان در آن دو شب تا يك هفته در ما باقى بود. در طول يك هفته مضامين سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ريشه دوانيده و ما را به خود مشغول داشته بود! سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود كه تا يك هفته انسان را از پندارهاى ناروا و گناهان باز مى داشت و به خداوند متعال متوجه مى كرد»[17].
در مورد تأثير سخنان حاج شيخ عباس و نورانيتى كه از نقل كلام اهل بيت عليهم السلام در دل ها جا مى گرفت به بيانات ارزشمند يكى از علماى اعلام نجف توجه كنيد:
«وقتى كه حاج شيخ عباس قمى در منبر حديث نقل مى كرد و سلسله سند راويان هر حديث را ذكر مى نمود و مختصرى از شرح حال هركدام را بيان مى كرد. پس از معرفى آخرين راوى به امام صادق عليه السلام مى رسيد، چنان بود كه گويى شنونده امام عليه السلام را مى ديد، با همان عظمت و مهابت و مقام شامخ امامت».[18]
آقاى محمود شهابى استاد دانشگاه تهران كه در سال هاى 1338 و 1339 قمرى ايشان را در مشهد درك كرده است در زمينه تأثير كلام حاج شيخ مى نويسد:
«مرحوم حاج شيخ عباس قمى بى مبالغه، خود چنان بود كه براى ديگران مى خواست، و چنان عمل مى كرد كه به ديگران تعليم مى داد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج مى شد و با عمل توأم بود لاجرم بر دل مى نشست و شنونده را به عمل وا مى داشت. هر كس او را با آن حال و صفا و خلوص مى ديد عالم بود يا جاهل، عارف بود يا عامى، بازارى بود يا ادارى، فقير بود يا غنى وقتى سخنان سرتاپا حقيقت را از او مى شنيد، بى اختيار انقلابى در حال وى پديد مى آمد، و تحت تأثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع مى شد و به فكر اصلاح حال خويش مى افتاد».[19]
ه) تهجد و شب زنده داری:
یکى دیگر از خصلت هاى پسندیده آن مرحوم پاى بندى به نماز شب و شب زنده دارى و قرائت قرآن و تلاوت ادعیه و اوراد و اذکار مأثور، از ائمه معصومین(علیهم السلام) بود و در این مورد فرزند بزرگش مى گوید: «تا آنجا که من به خاطر دارم بیدارى آخر شب از آن مرحوم فوت نشد، حتى در سفرها» او مانند شیخ طوسى که نخست خود به مصباح المتهجد عمل کرد، قبل از دیگران خود به مفاتیح الجنان عمل مى کرد.
و) مرزبان ايمان و مبارزه با هجوم دشمنان
حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: عالمان پيرو ما، مرزبانان و سنگردارانى هستند كه مراقب هجوم لشكر شيطان بر مرزهاى ايمانند و آنان را از تسلط بر مستضعفان فكرى باز مى دارند. بدانيد! از پيروان ما كسانى كه براى چنين مهمى به پا خيزند از كسانى كه در روم براى گسترش اسلام جهاد مى كنند، هزار مرتبه برترند، چرا كه اينان از عقايد پيروان ما دفاع مى كنند و آنان از جسم آنان.»[20]
حاج شيخ عباس قمى به حق، يكى از مصاديق بارز عالمان دين باور و مرزبان صديق ايمان بود، چرا كه او در عصر خويش شاهد يكى از دوران هاى هجوم فرهنگى دشمنان دين، به قلب اسلام و روحانيت بود. براى همين در برابر حوادث و وقايع تلخ زمانِ خويش قد علم كرده و به عنوان يك روحانى راستين، خود را از نظر علمى و فرهنگى آماده مقابله با توطئه هاى مخالفين نمود. او در عصر مشروطيت از سويى قيام مردم مسلمان ايران به رهبرى روحانيت آگاه، در مقابل ستمگرى ها و خونريزى هاى حاكمان ستمگر را مى ديد و از سوى ديگر فعاليت روشنفكران غربزده و اسلام ستيز را مشاهده مى كرد كه چگونه دين و فرهنگِ معنويت را كم رنگ و فرهنگ مبتذل غرب را به ملت بزرگوار ايران به ارمغان مى آورند.
در چنين شرايطى حاج شيخ عباس همچون يك عالم متعهد وارد صحنه شد و مانند يك طبيب دوره گرد روح و قلب مسلمين را شفا بخشيد. او با نگارش كتاب جاويد مفاتيح الجنان و منازل الاخرة مردم را به سوى دعا و معنويت دعوت كرد و با تأليف فوائد الرضويه و تحفة الاحباب و الكنى و الالقاب و هدية الاحباب، بزرگان دين و دانشمندان وارسته شيعى را به جوانان مسلمان معرفى كرد. و به عنوان الگو به آنان مطرح نمود و شخصيت هاى كاذب غرب و شرق را نفى كرد. وى با تنظيم كتاب منتهى الآمال، شيعيان را با تاريخ چهارده معصوم عليهم السلام آشنا كرده و مردم خودباخته و بيگانه از فرهنگ خودى را، با رهبران آسمانى خويش پيوند داد. او همچنين با ترجمه غاية القصوى جوانان مؤمن را با درس احكام و دستورهاى شرعى مأنوس نمود.
بالاخره محدث قمى مانند ستاره اى تابناك در عصرى تاريك درخشيد، عصرى كه رژيم ضدخدايى رضاخان بر ملت ايران حاكم بود و تاريكى ستم و بى دينى و مبارزه با ارزش هاى الهى همه جا را فراگرفته بود و ملت مسلمان ايران در گرداب فساد و بدبختى غوطه ور شده بودند، در حالى كه مبارزه با روحانيت و حوزه هاى علميه، ضديت با حجاب و عمّامه و روضه خوانى به عنوان يك ارزش ملى تلقّى مى شد او كشتى نجات، از گرداب هلاكت و فساد را به ملت مسلمان عرضه كرد؛ يعنى با تدوين كتاب ارزشمند سفينة البحار، مسلمانان گرفتار در بند فرهنگ بى دينى و بى بندوبارى را به ساحل نجات رهنمون شد و آنان را با احاديث نورانى اهل بيت عليهم السلام پيوند داد و به درياى نور متصل كرد. و در يك كلام حاج شيخ عباس با تأليف كتاب هاى متعدد در موضوعات مورد نياز جامعه آن روز، توانست در مقابل هجوم فرهنگى دشمنان اسلام به ارزش هاى الهى و اسلامى، سدّى پولادين بسازد و به جوانان و نسل جديد تفكّرات و انديشه هاى ائمه اطهار عليهم السلام را بياموزد و بدين وسيله جسم و روح تشنه آنان را با معارف عاليه اهل بيت عليهم السلام سيراب نمايد و آنان را در برابر دين ستيزان، بيمه كند.
او علاوه بر اينكه در سنگر قلم از كيان تشيع سرسختانه دفاع مى كرد و در اين مسير لحظه اى آرامش نداشت، مجالس درس و سخنرانى هايش نيز هدايت آفرين بود. وى با مسافرت هايش به شهرهاى قم و تهران و مشهد به سخنرانى و موعظه مى پرداخت و در فراز منبر، منكرات روزافزون جامعه را به مردم گوشزد مى كرد.
در همان زمانى كه مقدسات اسلام مورد هجمه دشمنانِ قسم خورده اسلام قرار گرفته بود، آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى، كانون انديشه شيعه را، با تأسيس حوزه علميه قم، بنيان نهاد و براى پربار نمودن بنيه فكرى طلّاب حوزه علميه، علما و بزرگان دينى را به آنجا دعوت كرد. يكى از كسانى كه به وجود او بيش از همه نياز داشت و به عنوان بازوى توانمند او محسوب مى شد حاج شيخ عباس قمى بود. وقتى از وى دعوت شد، مرحوم محدّث با تمام عشق و علاقه به جوار ملكوتى امام رضا عليه السلام به دعوت آن بزرگوار لبّيك گفته و در خلال اقامت در مشهد به عنوان همكار و همفكر مرحوم حائرى را همراهى كرد. سفرهاى محدث قمى در آن دوران به قم، بسيارى از طلّاب را از شهرهاى ديگر مخصوصاً شهرهاى مقدس مشهد و نجف به سوى قم روانه كرد».[21]
شيخ آقا بزرگ تهرانى مى فرمايد: هنگامى كه حاج شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه وارد قم شد و علماى قم از حاج شيخ عبدالكريم درخواست كردند در آن شهر اقامت كند و سرو سامانى به حوزه علميه و آن مركز دينى بدهد، حاج شيخ عباس يكى از معاونان و ياوران او بود. با اينكه آن موقع در مشهد زندگى مى كرد سهم زيادى در اين كار داشت و يكى از بزرگترين مروجين حاج شيخ عبدالكريم به شمار مى رفت و با دست و زبان او را تأييد مى كرد».[22]
غروب آفتاب عمر
عشق زيارت عتبات محدث قمی را به سوى كربلا و نجف و ... كشانيد. که پس از عمری تلاش و خدمت به اسلام و مسلمین و تحمل سختی ها و مرارات زمان به ویژه در اواخر عمر که مصادف با توطئه های دشمنان اسلام و دین زدایی رضاخانی بود، در نجف مقیم بود و لحظه ای از تأليف آسوده نبود. اين مرد خدا عمر او پر بركت بود (من كان لله كان الله له) و با مرگش دفتر اعمالش مسدود نشد.
و در شب سه شنبه 22 ذیحجه سال 1359 قمری مصادف با یکم بهمن ماه سال 1319 ه.ش در نجف اشرف در سن 65 سالگى دعوت حق را لبيك گفته و به لقاءاللَّه پيوست و پس از تشييع بسيار مفصّل و باشكوه توسّط علما و ساير طبقات مردم نجف، مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بر پيكر شريفش نماز گزارد، و در ايوان يكى از حجره هاى جنوبى صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در جوار استادش مرحوم حاجی نوری به خاک سپرده شد.[23]
پی نوشت:
--------------------------------------------------------
[1] تاریخ قم، ناصرالشریعه، ص 274؛ علمای معاصرین، واعظ خیابانی تبریزی، ص 181.
[2] ناصرالشریعه، محمد حسن، تاریخ قم، ص 274، دار العلم، قم، 1345ش.
[3] واعظ خیابانی، میرزا علی، علمای معاصر، ص 181، به کوشش عقیقی بخشایشی، نوید اسلام، قم، 1382 ش.
[4] علمای معاصرین، ص 181، تاریخ قم، ص 274، خاتمه نفس المهموم، شكرانی.
[5] همان، ص 181.
[6] همان، ص 181 و 182.
[7] تاریخ قم، 274.
[8] حاج شيخ عباس، مرد تقوى و فضيلت.
[9] شهاب شريعت، 108- 178- 186؛ نور علم، دوره 2، ش 2.
[10] بخش اول ویژگی های اخلاقی این مقاله، برگرفته شده از: مجله نورعلم، دوره دوم، شماره دوم، شماره مسلسل 14، با عنوان: «نجوم امت» (11): آیة اللّه حاج شیخ عباس قمى (رحمه الله) با اضافات و اصلاحات، ص 24- 27. ر.ک: مرکز کامپیوتری اسلامی نور، نرم افزار محدث قمی، شناخت نامه محدث قمی، ص 24- 27.
[11] خاتمه ترجمه نفس المهموم.
[12] پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص 17.
[13] شیخ عباس قمی مرد تقوی و فضیلت، ص 18.
[14] محدث قمی حدیث اخلاص، ص 41-46، خلیل عبداللهزاده به نقل از حاج شیخ عباس قمی مرد تقوی و فضیلت.
[15] سيماى فرزانگان، ص 308.
[16] حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص 42-45، به نقل از سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج 3.
[17] حاج شيخ عباس قمى، مرد تقوا و فضيلت.
[18] همان
[19] مقدمه فوائد الرضويه.
[20] « علماء شيعتنا مرابطون في الثغر الذي يلى ابليس و عفاريته ...» احتجاج طبرسى، چاپ بيروت، ج 1، ص 17.
[21] حديث اخلاص، ص 58.
[22] نقباء البشر، جزء اول، قسم سوم، ص 998.
[23] ر.ک: جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج 2، ص 574، نور السجاد، قم، 1384ش.
افزودن دیدگاه جدید