اسباب فتنه جویان برای فتنه انگیزی در جوامع اسلامی/بخش اول
هر عملی برای کارگر واقع شدن، نیازمند ابزار مناسب است. فتنه نیز که یکی از کنش ها و واکنش های اجتماعی است برای پدیداری و فراگیری به این ابزار نیاز دارد. از این رو، فتنه جویان هر مقدار که مجهز به این ابزار و اسباب باشند، در عمل نیز موفق ترند. ما برای بیان عمل کرد و تأثیر فتنه در جوامع اسلامی به تحلیل و بر شمردن این ابزار می پردازیم:
1 ـ فریب کاری و تظاهر به اسلام
فتنه گران برای آن که بتوانند در ساحت جامعه به حیات خود ادامه دهند و بقای خود را تضمین کنند، خود را پایبند به قوانین و اصول تثبیت شده ی جامعه نشان می دهند. بهترین شعارها را بر می گزینند، موجه ترین چهره ها را به خدمت می گیرند. اهداف و مقاصد و نیات شان را پنهان می کنند و خود را دلسوز اسلام و مسلمانان جلوه می دهند. حتی شاید با پیرایه و ظاهرنمایی هایی به نام اسلام به مبارزه با اسلام ناب برخیزند. روزگار علی علیه السلام نمونه ی روشنی از ظهور چنین فتنه هایی است. معاویه که تا آخرین لحظات، از دشمنی با اسلام دست بر نمی داشت و در آخرین دقایق اسلام آورد، در رویارویی با علی علیه السلام، از اسلام دم می زند، از شریعت نبوی سخن می راند و با تبلیغات (عوام فریبی) خود را مدافع دین خدا وانمود می سازد. علی علیه السلام در پاسخ به نامه ای از معاویه که در آن خود را از یاوران رسول خدا صلی الله علیه و آلهبرشمرده بود، چنین می فرماید:
اَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ اَتَانِی كِتَابُكَ تَذْكُرُ فِیهِ اصْطِفَاءِ اللّهِ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله و تأییدَهُ اِیاهُ بِمَنْ اَیدَهُ مِنْ اَصْحَابِهِ. فَلَقَدْ خَبَّأ لَنَا الدَّهْرُ مِنْكَ عَجَبا. اِذْ طِفقْتَ تَخْبِرنَا بِبَلاءِ اللّه تَعالَی عِنْدَنَا وَ نِعمَتِهِ عَلَینَا فِی نَبِینَا.1
اما بعد، نامه ات به من رسید. در آن نوشته بودی که خداوند محمد صلی الله علیه و آله، را برای دین خود اختیار کرد و او را به کسانی که خود نیرویشان داده بود، یاری کرد. روزگار شگفت چیزی را از ما نهان ساخته بود و تو اکنون آشکارش ساختی. می خواهی ما را از نعمتی که خداوند به ما ارزانی داشته و پیامبر خود را به میان ما فرستاده است، خبر دهی؟!
مولا علی علیه السلام در نامه ای دیگر در پاسخ معاویه که آن حضرت را به قرآن دعوت کرده بود ـ حال آن که معاویه با ظاهر و باطن قرآن در ستیز بود، نوشت:
وَ قَدْ دَعَوْتَنَا اِلَی حُكْمِ الْقُرْءاَنِ وَ لَسْتَ مِنْ اَهْلِهِ، وَ لَسْنَا اِیاكَ اَجَبْنَا وَ لَكِنَّا اَجَبْنَا الْقُرْءاَنَ فِی حُكْمِهِ.2
تو ما را به حکم قرآن فرا خواندی، حال آن که خود اهل قرآن نیستی. ما دعوت تو را اجابت نکردیم، بلکه حکم قرآن را گردن نهادیم.
آری، معاویه همان است که آن هنگام که حکومت خود را در معرض سقوط دیدند، با هم دستی عمرو عاص قرآن ها را بر نیزه کردند و سپاه علی علیه السلام را به قرآن فرا خواندند آن گاه گروهی جاهلان خُرد مغز (خوارج) بدان فریفته شدند و یاری علی علیه السلام را وانهادند. علی علیه السلام در کلامی دردمندانه، این صحنه را چنین بازگو می نماید:
آیا آن گاه که از روی حیله گیری و فریب و مکر و نیرنگ قرآن ها را برافراشتند، شما نگفتید که اینان برادران و هم کیشان ما هستند که به کتاب خدا پناه برده اند؟ و از ما می خواهند که خطاهای گذشته ی آن ها را ببخشایم و مصلحت آن است که از آنان بپذیریم و اندوه از دلشان بزداییم؟ من به شما گفتم که این کاری است که بیرونش ایمان است و درونش تجاوز و ستم. آغازش رحمت و مهربانی است و پایانش پشیمانی.3
ایشان آن زمان که شورش و غوغای نهروانیان برخاسته بود و جاهلانه به آیه ی قرآنی «لاحکم الا للّه» استناد می جستند، چنین فرمود:
کلمةُ حق یراد بها الباطل؛ این سخن حقی است که به آن باطلی خواسته شده است.
بلی، غدر و مکر خصیصه ی چنین فتنه جویانی است که بسیار مواقع لباس زیبای اسلام خواهی و حق طلبی را در بر کرده اند و به پیش می تازند. خود را هوشمند و با کیاست و سیاست دان می دانند و می خوانند و غالب مردمان ناآگاه نیز آنان را این گونه می پندارند. علی علیه السلام در توصیف ایشان می فرماید:
وَ لَقَدْ أَصْبَحْنا فِی زَمَانٍ اِتَّخَذَ اَكْثَرُ اَهْلِهِ الْغَدْرَ كَیسا وَ نَسَبَهُمْ اَهْل الْجَهْلِ فیهِ اِلَی حُسنِ الْحیلَةِ مَا لَهُمْ؟ قَاتلَهُمُ اللّه!4
ما در زمانی زندگی می کنیم که بیشتر مردمش بی وفایی و غدر را گونه ای کیاست می شمارند و نادانان نیز چنین مردمی را زیرک و کارگشا می خوانند. اینان چه سودی می برند؟ خدایشان نابود کند.
2 ـ نافرمانی لشکریان
یکی دیگر از ترفندهای سیاسی فتنه جویان، سستی، سرپیچی و نافرمانی مردم از حاکم اسلامی است؛ زیرا زمینه ی شعله ور شدن فتنه و بهره مندی فتنه گران را فراهم می کند. فتنه جویان همواره می کوشند جوّ آشوب و تمرد و سستی را بگسترانند. امام علی علیه السلام این مردمان را به سه گروه تقسیم می کند. به اکراه آمدگان، بهانه آورندگان، نشستگان و به جنگ نامدگان.5
چنین نیروهایی قدرت ابتکار را از حاکم می گیرند ودر هنگامه ی های سخت، نه تنها پشتیبان مؤثری نخواهند بود، بلکه مایه ی قوت و قدرت فتنه جویان اند. امیر مؤمنان علیه السلام خطاب به گروه اول (به اکراه آمدگان) می فرمایند:
دَعَوْتُكُمْ اِلَی نَصْرِ اَخَواتِكُمْ فَجَرجَرْتُمْ الْجَمَلِ الْاَسَرِّ وَ تَثَاَقْلُمْ تَثَاُقَل النِّضْوِ الْاَدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ اِلَی مِنْكُمْ جُنَیدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِیفٌ (كَاَنَّمَا یسَاقُونَ اِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ ینْظُرُونَ).6
شما را به یاری برادران تان فرا خواندم، نالیدید همانند اشتری که از درد ناف بنالد و گرانی و سستی ورزیدید همانند اشتری پشت ریش که بار بر او نهاده باشند. سپس خردک سپاهی مضطرب و ناتوان به نزد من روانه داشته اید، چنان با بی میلی قدم بر می دارند که گویی به دیار مرگ شان می برند.
آن حضرت در فراز دیگری از نهج البلاغه در گفت و گو با نامردمان کوفه ـ هم آنان که حکومت عدلش را تباه ساختند ـ می فرماید:
هنگامی که شما را به جنگ دشمنان تان فرا می خوانم، چشم های تان در چشم خانه به دَوَران می افتد. گویی که در لجه ی مرگ دست و پا می زنید و از وحشت آن هوش از سرتان پریده است. راه گفت و شنودتان با من بسته است... در این روزهای چون شب ظلمانی، چگونه به شما اعتماد کنم که هرگز آن ستونی نبوده اید که بر آن تکیه توان داد و یاران توان مندی نیستید که به هنگام نیاز، نیازی برآورید؟7
و نیز درباره ی گروه عافیت اندیشان و سست عنصران که در هنگامه ی سختی ها برای توجیه حضور نیافتن خویش در صحنه، بهانه هایی به دروغ می تراشند و می بافند، می فرماید:
فَاذَا اَمَرْتَكُمْ بِالسَّیرِ اِلَیهِمْ فِی اَیامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَّارَةُ الْقَیظِ. اَمْهِلْنَا یسَبَّحُ عَنَّا الْحرُّ، وَ اِذَا اَمَرْتَكُمْ بِا السَّیرِ اِلَیهِم فِی الشَّتَاءِ قُلْتُمْ. هَذِهِ صَبَّارَةُ القُرِّ. اَمْهِلْنَا ینْسَلِخْ عَنّا البرَدُ... فَاَنْتُمْ وَ اللّهِ مِنَ السَّیفِ اَفَرُّ.8
چون در گرمای تابستان به کارزارتان فرا خوانم، می گویید که در این گرمای سخت چه جای نبرد است؟ مهلت مان ده تا گرما فروکش کند. و چون در سرمای زمستان به کارزارتان فرا خوانم، می گویید که در این سوز سرما چه جای نبرد است؟ مهلت مان ده تا از شدت سرما کاسته شود. این همه که از سرما و گرما می گریزید، به خدا سوگند! از شمشیر گریزان ترید.
علی علیه السلام در خطبه ی 29 نهج البلاغه، دردمندانه بدین مسأله اشاره و چنین غم دل را بازگو می کند:
اَعَالیلُ بِاَضَالِیلَ. دِفَاعَ ذِی الدَّینِ الْمَطُول. لَا یمْنَعُ الضَّیمَ الذَّلِیلِ. وَ لاَ یدَرَكُ الْحَقَّ اِلَّا بِا الْجِدّ.9
مشتی اباطیل را بهانه می کنید تا در کار، تعلّل ورزید، همانند وام داری که پیوسته ادای دین خویش به تأخیر اندازد. ذلیل سرکوفته، از خود دفع ستم نتواند کرد؛ که حق جز در سایه ی کوشش فراچنگ نیاید.
گروه سوم نشستگان و جنگ گریزان اند. هرگاه ندای مبارزه و جهاد برمی خیزد، آنان به سوراخی می خزند و خود را کنار می کشند. آنان میدان را خالی می گذارند و رفاه و عافیت را بر جنگ و ستیز حق مدارانه ترجیح می دهند. علی علیه السلاماز دست شان چنین می نالد و می فرمایند:
كُلَّمَا اَطَلَّ عَلَیكُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ اَهْلِ الشَّامِ اَغْلَقَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بَابَهُ وَ انْحَجَر انحِجارَ الضَّبَّةِ فِی حُجْرها! اَلذلیلُ وَاللّهَ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ. وَ منْ رَمی بِكُمْ فَقَدْ رَمَی بِاَفْوَقَ نَاصِلٍ.10
هربار که طلایه ی لشکر شام از دور پدیدار گردد. هریک از شما به خانه ی خود می گریزید و در را به روی خود می بندید. همانند سوسماری که از بیم در سوراخ خود پنهان می شود، شما نیز به سوراخ خود می خزید یا مانند کفتار به لانه پنهان می شوید. به خدا سوگند! خوار و ذلیل کسی است که شما یاری گرش باشید. هرکه شما را چون تیر به سوی خصم افکند، تیر شکسته و بی پیکان به سوی او افکنده است. به خدا سوگند! در عرصه ی آرامش خانه، شمارتان بسیار است و در زیر پرچم نبرد، اندک.
ایشان در فراز دیگری از نهج البلاغه، این گونه از ناکسی فتنه گران و بی کسی فتنه ستیزان می نالد و خطاب به کوفیان نافرمان چنین لب به سخن می گشاید:
مرگ بر شما باد که با نافرمانی های خود، اندیشه ام را تباه کردید تا آن جا که قریش گفتند: پسر ابوطالب مردی دلیر است، ولی از آیین لشکرکشی و فنون نبرد آگاه نیست. خدا پدرشان را بیامرزد! آیا درمیان رزم آوران، رزم دیده تر از من می شناسند یا کسی را که پیش از من قدم به میدان جنگ نهاده باشد؟11
آری، نافرمانی، سستی و طمع ورزی مردم و سپاهیان، روزنه ی امید دشمن و فتنه جویان و زمینه ی دسیسه گری آن هاست. از این رو، لشکر باطل همواره در صدد متزلزل کردن نیروی اراده و توان لشکر حقّ است و می کوشد به هر وسیله ی ممکن روحیه ی جنگاوری، ستیزه گری و آمادگی برای مقابله را در آنان بشکند.
3 ـ سستی در اندیشه
یکی دیگر از اسباب فتنه جویان و ابزاری که از آن بهره می برند، سست عقیده بودن و پافشاری نکردن سپاهیان اسلام بر موضع حق شان است. مولا علی علیه السلامخطاب به کوفیان می فرمایند:
لا ابالکم ما تنتظرون بنصرکم ربّکم؟ اما دینٌ یجمعکم، و لا حمیةً تحمشکم.12
ای بی ریشه ها! چرا در یاری پروردگارتان درنگ می کنید؟ آیا دینی نیست که شما را با یکدیگر متحد سازد؟ آیا غیرت و حمیتی نیست که شما را به خشم آورد؟
و در فراز دیگری از سخنان خویش، نشانه ها و آثار پای نفشردن بر مواضع حق طلبانه را چنین بر می شمارد:
قَدْ تَصَاَفْیتُمْ عَلَی رَفْضِ الْآجِلِ وَحُبِّ الْعَاجِلِ وَ صَارَدینُ اَحَدِكُمْ لِعَقَةً عَلَی لِسَانِهِ. صَنیعَ مَنْ قَد فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ. وَ اَحْرَزَ رِضَا سَیدِه.13
در ترک آخرت و دوستی دنیا، یک دل شده اید. دین شما اقرار است به زبان و نه به دل. در بی التفاتی و آسودگی نسبت به اوامر خدا، همانند کارگری هستید که کار خود به پایان رسانده و خشنودی سرور خویش حاصل کرده است.
ایشان سستی ورزیدن و درنگ در کار دین را از نتایج بی غیرتی در دین می داند و خطاب به چنین مردمانی می گوید:
لاتَأْخُذونَ حقّا وَ لاتَمْنَعُون ضَیما. قَدْ خُلّیمْ وَالطَّرِیقَ وَالنَّجاةَ لِلْمُقْتَحِمِ وَالْهَلَكَةُ لِلْمُتِلِّوم.14
نه در جست و جوی گرفتن حقی هستید و نه در خیال دفع ستمی. راه تان باز است. رهایی از آن کسی است که خود را در کارهای دشوار افکند و هلاکت نصیب کسی است که در کار درنگ کند.
هنگامی که سفیان بن عوف به دستور معاویه، بر شهر انبار (در شرق فرات) تاخته و بسیاری را کشته و زنان مسلمان و اهل ذمه را هتک ناموس کرده بود، علی علیه السلام در خطبه ای خطاب به نامردان کوفه، چنین می فرماید:
کار را به آن جا رسانده اید که شنیده ام یکی از اهل شام، برزن مسلمانی داخل شده و دیگری بر زنی از اهل ذمه و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشواره اش را ربوده است. و آن زن جز آن که «اناللّه» گوید و از او ترحّم جوید، چاره ای نداشته است. اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد، بلکه مرگ را سزاوارتر است. ای شگفتا! به خدا سوگند! هم دست بودن این قوم با یکدیگر ـ با آن که بر باطل اند ـ و جدایی شما از یکدیگر ـ با آن که بر حقید ـ دل را می میراند و اندوه را بر آدمی چیره می سازد. وقتی می نگرم که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار می دهند و از جای نمی جنبید، بر شما می تازند و شما برای پیکار دست فرا نمی کنید، می گویم که ای قباحت و ذلت نصیب تان باد!15
آری سستی و بی غیرتی در امور دین سبب می شود انسان طعمه ی فتنه ها شود و دشمن به اهداف خود نزدیک تر شود. از این رو، ابتدا فتنه گران بر از بین بردن روحیه ی اهتمام به اسلام و احکام الهی همت می گمارند، تا این روحیه را از مسلمانان باز ستانند و با ترویج روحیه ی تسامح منفی و اباحه گری، در سد نفوذناپذیر آنان خلل وارد سازند.
*********************************
پی نوشت ها:
1ـ نهج البلاغه، نامه ى 28.
2ـ نهج البلاغه، نامه ى 48.
3ـ همان، خطبه ى 122.
4ـ نهج البلاغه، خطبه ى 41.
5ـ نهج البلاغه، خطبه ى 41.
6ـ همان، نامه ى 35.
7ـ نهج البلاغه، خطبه ى 34
8ـ نهج البلاغه خطبه ى 27.
9ـ نهج البلاغه، خطبه ى 29.
10ـ نهج البلاغه، خطبه ى 69.
11ـ همان، خطبه ى 27.
12ـ نهج البلاغه، خطبه ى 39.
13ـ همان، خطبه ى 113.
14ـ نهج البلاغه، خطبه ى 123.
15ـ نهج البلاغه، خطبه ى 27.
افزودن دیدگاه جدید