اهمیت تبیین مسئله شرک و شیطنت مجسم و طرح اختلاط برای نفوذ
آیت الله میرباقری در این بحث در ادامه جلسه قبل بیان داشت که حقیقت ایمان و شرک علاوه بر یکسری گزاره ها در اعتقادات و صفات و اعمال ما، یک حقیقت مجسمی نیز دارد. حقیقت مجسم توحید همان وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت و انبیاء می باشند. حقیقت مجسم شرک هم دستگاه طاغوت و ابلیس و فراعنه هستند. در واقع شرک مجسم عبارت از آن شجره خبیثه است که به دشمنان نبی اکرم یعنی بنی امیه و دیگران تفسیر شده است. از آن طرف هم اهل بیت همان شجره طیبه ای هستند که فروع و شاخ و برگ آن شیعیان و علم و معرفت به معصوم و شناخت معصوم است...
آنچه پیش رو دارید ششمین جلسه سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در دهه اول محرم الحرام سال 95 در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است.
تبیین معنای حقیقی شرک و توحید
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. در حدیث نورانی ای که مرحوم کلینی در کافی نقل کردند وجود مقدس امام صادق به یک نکته لطیفی اشاره فرمودند که «إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ الْإِيمَانِ، وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ الشِّرْكِ، لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوه»[1] بنی امیه تعلیم ایمان را آزاد گذاشتند که به مردم گفته بشود ایمان چیست؛ اما تعلیم شرک را آزاد نگذاشتند جلوی این را گرفتند که شرک معرفی بشود که وقتی مردم را به شرک وادار می کنند مردم نفهمند که مشرک شدند. این نکته قابل تأملی است که در درگیری بین ایمان و شرک یک طرف صف انبیاء و یک طرف صف طواغیت و فراعنه است. کاری که دشمن می کند این است که جلوی معرفی شرک را بگیرد و نگذارد که مردم بفهمند مشرک کیست. بزرگانی مثل مرحوم علامه مجلسی معنای آن را بیان کردند. به عنوان مثال روایاتی است که رسول الله صلوات الله علیه و آله خطاب به امیرالمومنین می فرماید منکر شما مشرک است؛ یعنی اگر معرفی و معلوم شد که شرک چیست معلوم می شود که جبهه بنی امیه جبهه شرک است؛ اما آنها برای این که مردم را وادار به شرک کنند و مردم هم متوجه نشوند، جلوی معرفی شرک را گرفتند.
یک سلسله اعتقادات هستند که مبدأ شرک می شوند و یک سری اعمال هستند که شرک آلودند؛ اما غیر از آن هم حقیقت ایمان و هم حقیقت شرک یک واقعیت مجسم و عینی ای دارد؛ یعنی یک سری صفات مثل صفات رذیله هستند که متناسب با شرک اند اینها صفاتی نیستند که متناسب با توحید و بندگی خدای متعال باشند. یک سلسله مناسک زندگی و اعتقادات است که متناسب با توحید نیست؛ یعنی یا شرک جلی است یا شرک خفی. از آن طرف هم یک سلسله اعتقادات موحدانه و اعمال متناسب با بندگی خدا و خدا پرستی و یک سلسله اخلاق متناسب با پرستش خدای متعال هست. شرک هم می تواند شرک در عمل هم در اعتقاد و هم در اخلاق باشد. ایمان هم همینطور است یعنی می تواند ایمان در اعتقاد و اخلاق و عمل باشد. یک سلسله قضایا و گزاره های اخلاقی و ایمانی و یک سلسله گزاره های مبتنی بر شرک داریم؛ ولی غیر از اینها، ایمان و شرک یک واقعیت محقق در عالم دارند و آن چیزی است که انبیاء به آن دعوت می کردند که همه دعوت آنها به کلمه توحید و نفی شرک یعنی کلمه لااله الا الله برمی گردد. قولوا لا اله الا الله تفلحوا، نفی آلهه دیگر و اثبات حضرت حق است و همه دعوت انبیاء به این یک کلمه بر می گردد. قرآن می فرماید «الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ * أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ»(هود/1-2) کتابی است که یک مرحله اِحکام دارد و یک مرحله تفصیل؛ در محکماتش این است که جز حضرت حق را عبادت نکنید و من انذار می کنم و بشارت می دهم. همه انذارهای حضرت حق به آنجایی بر می گردد که انسان غیر از خدا را بپرستد و مشرک باشد؛ یعنی دعوا سر خدا پرستی و پرستش غیر خداست و همه انذارها برای این است که ما مبتلا به پرستش غیر از خدای متعال و کفر و شرک نشویم. همه بشارت ها هم برای آن کسانی است که به قسمت دوم رسیده اند؛ یعنی از غیر خدای متعال اعراض کردند و حضرت حق را عبادت می کنند. دعوا سر عبادت خدای متعال و غیر خدای متعال و سر خداپرستی و بت پرستی و دنیا پرستی است.
آن توحیدی که انبیاء به آن دعوت می کنند هم یک سلسله اعتقادات و دستورات اخلاقی و سیر و سلوک عملی است و اینها همه در جای خودش محفوظ است و شرک هم همینطور هست؛ ولی یک معنای دقیق تری از این توحید و شرک هم در قرآن و معارف داریم که به او دعوت شدیم؛ یعنی ظاهراً یک توحید محقق و مجسمی هست که ما اگر بخواهیم موحد باشیم باید وارد این وادی بشویم. در این زمینه آیات و روایات فراوان اند. بیانی نورانی از وجود مقدس ثامن الحجج علیه السلام که فریقین آن را نقل کردند و آن حدیث سلسله الذهب است که حدیث فوق العاده ای است. امام رضا علیه السلام فرمودند «سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[2] حضرت به ترتیب از اجداد مطهرشان و بعد از خدای متعال نقل کردند که کلمه لا اله الا الله حصن الهی است و خدا این حصن را قرار داده تا مردم وارد این حصن بشوند و هیچ رنج و عذابی آنها را تهدید نکند زیرا وقتی کسی مأمون از عذاب خدای متعال بود هیچ رنج و دردسر دیگری در عالم نیست و همه چیز برای او رحمت است؛ اما شرطش این است که وارد کلمه لا اله الا الله بشود. بعد هم شرط و قید آن را متذکر شدند و فرمودند این کلمه لااله الاالله قیودی دارد و بدون امام کسی به توحید نمی رسد.
نبی اکرم؛ اصل شجره طیبه و کلمه توحید
بحث بر سر این است که فقط همین کلمه لفظی را بگوییم؛ یا نه کلمه الهی فقط به معنی لفظ نیست؟ جواب این است که روایت همین را توضیح داده که باید وارد این کلمه شد کلمه لا اله الا الله حصنی این کلمه حصن است و باید ورود به این حصن کرد و اگر کسی وارد این حصن شد از همه خطرها و رنجها و همه آن چه عامل عذاب است نجات پیدا می کند. پس توحیدی که ما به آن دعوت شدیم حصنی است که باید وارد آن بشویم.
قرآن این مطلب را با یک بیان دیگری در سوره مبارکه ابراهیم مثل می زند «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»(ابراهیم/24-25) خدای متعال می فرماید کلمه طیبه و پاک مثل یک درخت طیبه و پاکی است که اصل این درخت ثابت است که به اذن پروردگارش در هر حینی میوه و ثمره می دهد. در روایات «حین» را به معنی شش ماه و همچنین دائماً تعریف کردند؛ یعنی علی الدوام ثمراتش برقرار هست. از آن طرف هم کلمه خبیثه و ناپاک مثل یک درخت ناپاک از روی زمین روییده است و ریشه نداشته و استوار نیست و دوامی ندارد. این کلمه طیبه و کلمه خبیثه ای که قرآن از آنها بحث می کند لفظ نیست؛ بلکه چنین تشبیه می شود که دو شجره در عالم داریم: شجره طیبه شجره خبیثه. شجره طیبه شجره ای است که اصل ثابتی در عالم دارد اما آسمانی است و دائماً میوه می دهد و فروع و ثمراتی دارد؛ اما شجره خبیثه اینطور نیست؛ یعنی در عالم دوام و قرار و ریشه ندارد.
شجره خبیثه و طیبه را روایات به تفصیل بیان کرده و فرموده اند که ریشه درخت طیبه وجود مقدس نبی اکرم است و بدنه اصلی این درخت که بار همه درخت بر روی دوش اوست وجود مقدس امیرالمؤمنین هستند؛ شاخههای این درخت اهل بیت، برگ این درخت شیعیان اهل بیت علیهم السلام و میوه آن هم علوم و معارف اهل بیت علیهمالسلام هست. اگر کسی به این شجره پیوند خورد، از آن علوم ربانی و الهی برخوردار می شود. در بعضی روایات یک مقداری جامعتر بحث را جمع کردند و فرمودند که اصل شجره طیبه معصومین علیهم السلام هستند و فرعش محیط ولایت آنهاست که ما باید وارد آن بشویم و این فرع در مقام رفیعی است که از آن تعبیر به سماء شده است؛ اگر کسی به معصوم و محیط ولایت معصوم رسید، دائماً از ثمرات و معارف این درخت برخوردار می شود و قلبش نورانی به نور معارف اهل بیت علیهم السلام می شود، البته به شرط این که موجودی سماواتی بشود و از زمین رفعت پیدا بکند؛ یعنی اگر رفعت پیدا کرد و سماواتی شد و به فرع این درخت متصل و وارد محیط ولایت ائمه علیهم السلام شد از ثمرات این شجره طیبه که معارف نورانی و حقایق و اسرار هست دائماً برخوردار شده و اهل علوم و معارف می شود و دیگر مشغول به جهل و قیل و قال نخواهد بود.
اصل درخت طیبه معصومین هستند و فرعش محیط ولایت آنهاست و ثمراتش علوم و معارفی است که از ناحیه اهل بیت علیهم السلام به قلوب مومنین و اهل ولایت می رسد. در روایات متعددی آمده که این شجره طیبه شجره توحید است؛ یعنی توحید در عالم یک اصلی دارد که شجره طیبه است و فرع و ثمراتی هم دارد. این طور نیست که توحید یک لفظ باشد؛ بلکه وجود مقدس نبی اکرم، اصل شجره توحید است؛ با بیان دیگر حقیقت توحید به امام بر می گردد. از این روست که در زیارات در شأن ائمه می خوانیم ارکان توحیدک دعائم دینک یعنی ائمه علیهم السلام رکن توحید و ستون های خیمه دین الهی هستند.
در واقع دین الهی خود امام علیه السلام و ولایت امام علیه السلام است. روایات فراوانی نسبت بین دین و امام را توضیح می دهد؛ گاهی فرموده ولایت امام دین است و گاهی فرموده دین امانتی است که در نزد امام علیهالسلام است. پس دین الهی و حقیقت توحید چیزی جز وجود مقدس نبی اکرم و انبیاء و اوصیاء الهی نیستند؛ البته این حقیقت توحید فرع و محیط ولایتی دارد که هرکسی وارد این محیط ولایت شد موحد می شود، اگر کسی وارد محیط ولایت آنها شد از اسرار علوم و حقایق و معارف برخوردار شده و به نور علم امام نورانی می شود و این همان حقیقت توحید است و همان است که در روایتی در معانی الاخبار امام باقر علیه السلام به فرزندشان امام صادق علیه السلام فرمودند: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَ بِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَان»[3] اگر می خواهید ببینید که شیعیان ما درچه درجه و حدی هستند، اول ببینید چقدر اهل آشنایی با کلمات و احادیث ما هستند و چقدر اهل فهم و درایت احادیث ما هستند و چقدر با علوم و بیانات و فهم کلمات ما سر و کار دارند. و بعد ببینید که چقدر معرفت دارند.
بر روی کلمات معصومین هم مثل قرآن یک پرده و کنان هایی است چنانچه قرآن می فرماید «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه/77-79)، کلمات معصومین هم همینطور است و به اندازه ای که از کلمات پرده برداشته می شود قلب انسان با معارف اهل بیت آشنا شده و اهل فهم و درایت روایت می شود و به فرموده حضرت معنای معرفت همین است و اینکه درجات مؤمنین به اندازه معرفتشان است یعنی به اندازه درایت نسبت به کلمات ماست یعنی هرچقدر که کلمات ما به آنها عطا شده و کلمات ما را می فهمند. بعد حضرت فرمودند که اینگونه مؤمن رفعت پیدا می کند و تا بالاترین درجات ایمان می رود. بنابراین اگر می خواهید ببینید شیعیان ما چطور هستند ببینید چقدر با کلمات ما آشنا بوده و معارف ما را می فهمند و اهل معرفتند و اگر می فهمند اهل درجات ایمان هستند.
تحقق حقیقت توحید در وجود انسان به واسطه نبی اکرم
توحید و دین خدا صرفاً یک سلسله قضایا و گزاره هایی که انبیاء آوردند نیست و وقتی توحید در ما محقق می شود که همه آن معارف در وجود ما محقق بشود. اگر می گوییم که توحید یعنی رسیدن انسان به «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ صرف این گزاره توحید نیست؛ بلکه توحید این است که این مطلب در انسان محقق بشود و واقعاً به یک نقطه ای برسد که هیچ حول و قوه ای الا خدای متعال در عالم نبیند. در وجود مقدس نبی اکرم که معلم توحید انبیاء هستند این توحید به تمامه محقق شد.
توحید فروعی دارد و اگر کسی موحد شد و به جایی رسید که در مقابل خدای متعال سجده کرد به بندگی و عبادت خدای متعال رسید این عبادت فقط در همین حد باقی نمی ماند. کسی که خدا را بندگی می کند، عبد خدا شده و سجده کرده و صفات حمیده پیدا می کند و اهل توکل و یقین و رضا و صبر و ایمان و اخلاص و زهد می شود. نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی عبادت کردند خدای متعال این صفات حمیده را به ایشان عطا کرد. اینها همه صفات موحدین است؛ صفات کسی است که موحد حقیقی است. در این عالم توحید به یک سلسله احکام و مناسکی هم تبدیل می شود؛ ازجمله تبدیل به نماز ذکر رکوع سجود اقامه صلات ایتاء زکات می شود و اینها شئون توحید است. بنابراین اگر وجود مقدس نبی اکرم موحد هستند این توحید از قلبشان شروع می شود؛ یعنی انوار الهی و انوار توحید وارد قلب ایشان شده و همه حقایق توحید به ایشان عطا می شود و بعد تبدیل به صفات و اعمال می شود و همه وجود حضرت و همه حول و قوه و اراده حضرت ساجد و راکع در مقابل خدای متعال هستند و همه وجودشان توحید و ذکر و نور می شود. اینها همه تعابیری است که در قرآن از وجود مقدس نبی اکرم شده و بیان هایی است که راجع به ایشان آمده است.
توحیدی که خدای متعال به نبی اکرم عطا کرده توحیدی است که می تواند همه کائنات را تحت پوشش بگیرد؛ این چراغی که خدای متعال در وجود ایشان روشن کرده می تواند همه عالم را روشن کند. به همین دلیل است که ایشان مثل نور خدا است. ایشان حقیقت توحید مجسم شده است و توحید ایشان توحیدی است مختص به خودشان است و این توحید در عالم جاری می شود. اگر کسی تحت هدایت ایشان قرار گرفت و تسلیم ایشان شد و ولایت ایشان را قبول کرد، توحیدی که خدا به ایشان عطا کرده با همه لوازمش در وجود او هم جاری شده و او هم موحد می شود.
نبی اکرم؛ سرچشمه همه صفات و اعمال توحیدی
جامعه موحدین حول نبی اکرم شکل می گیرد جامعه موحدین انبیاء و اوصیائشان هستند. وقتی موحدین مستغرق در بندگی شدند آن چه خدای متعال برای آنها آفریده همه نورانی به نور بندگی می شوند. قرآن می فرماید: «وَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا»(جاثیه/13)
حول وجود مقدس نبی اکرم یک بلد امین و یک مدینه طیبه و شهر پاک شکل می گیرد که محورش وجود مقدس نبی اکرم هستند و مؤمنین حول ایشان هستند. بعد اخلاق و نیازهایی پیدا می کنند که همه این نیازها منتهی به نیاز به خدای متعال می شود و در هیچ کجای نیازشان بوی شرک و نیاز و توجه به غیر نیست و همه تلاشی هم که برای تأمین نیازهای خودشان می کنند، تلاش در مدار توحید است. جامعهای شکل می گیرد که سراسر نور و ذکر و توحید است و اعمالشان رفتارشان صفاتشان همه ملحقات نبی اکرم اند و وجود مقدس نبی اکرم در آنها جاری شده و تجلی پیدا می کند و همه موحد می شوند.
پس توحیدی که ما می خواهیم در عالم محقق بشود صرفاً درک یک سری گزاره ها نیست؛ بلکه باید حقیقت توحید وارد همه قوای ما شده و همه قوای ما نورانی به نور توحید بشود. حقیقت آن توحیدی که باید وارد قوای ما بشود به حضرت عطا شده و ایشان به همه عالم عطا می کنند؛ یعنی هرکجا توحید و معرفت و اخلاصی است سرچشمه آن نبی اکرم است. اخلاص در حب خشوع خضوع بندگی اعتقاد به حضرت حق و همه اعتقادات و اعمال خوب همه منتهی به وجود مقدس نبی اکرم و اوصیائشان بعد هم در مرحله بعد انبیاء و اوصیاء می شود. شجره طیبه توحید و توحید مجسم این است که همه زندگی انسان حول محور نبی اکرم تبدیل به یک سجده و نماز و ذکر بشود؛ البته معنای این حرف این نیست که زندگی و معاشرت نمی کنند یا تصرف در عالم ندارند و یا تمدن نمی سازند؛ همه اینها هست ولی همه اینها بر محور وجود و اراده نبی اکرم جاری می شود تا یک جامعه موحد درست شود.
توحیدی که ما به آن دعوت شدیم یک امر واقعی است به تعبیر دیگر در قرآن ما به توحید دعوت شدیم و همه بشارت هایی که در قرآن داده شده بشارت به توحید هست و اگر کسی به توحید رسید اهل بهشت و اهل نور و رحمت است. این همه رحمتی که در قرآن بشارت داده شده و این همه ثوابها همه معنایش این است که هر کسی ملحق به وجود نبی اکرم شده و وارد بیت النور نبی اکرم و وارد حصن ولایت نبی اکرم و اهل بیتشان بشود، موحد است. باید همه قوای انسان ذیل نبی اکرم قرار بگیرد زیرا ایشان توحید مجسم هستند پس بشارت های قرآن دعوت به ولایت و نبوت ایشان و دعوت به تبعیت از نبی اکرم و اهل بیتشان است.
دستگاه شرک و حقیقت شجره خبیثه
در نقطه مقابل هم شرک صرفاً یک سلسله گزاره نیست. بله، ما باید به «لاحول و لا قوه الا بالله»، و «لا اله الا الله» برسیم و اعتقاد و اخلاق و رفتار و قلب ما از شرک فاصله بگیرد؛ اما حقیقت شرک چیست که باید از آن فاصله بگیریم. شرک عبارت است از یک جریان واقعی و عینی که محورش اولیاء طاغوت و ابلیس است که همه را دعوت کرده و تحقق یک کفر مجسم را برنامه ریزی و مدیریت می کند و یک زندگی برای انسانها در این عالم تعریف می کند که سراسر شرک و کفر است؛ یعنی شربشان اکلشان خوابیدنشان استراحتشان و همه چیزشان شرک می شود. کما این که وجود مقدس نبی اکرم وقتی دعوت به توحید می کنند زندگی انسانهایی که حول حضرت جمع می شوند با مدیریت ایشان نورانی به نور وحی می شود و همه حالاتشان حالات بندگی و پرستش خدای متعال و احراز از شرک است؛ شرک هم همینطور است. شرک مجسم عبارت از آن شجره خبیثه است که به دشمنان نبی اکرم یعنی بنی امیه و دیگران تفسیر شده است. پس آن طرف هم دستگاه شرک صرفاً یک کتاب نیست که یک مشت گزاره را به عنوان شرک و ایمان در آن نوشته باشند؛ بلکه در حقیقت شرک واقعی و محقق و مجسم یک مخلوقاتی بودند که ظرفیت های وسیعی داشتند و با همه وجود کفر ورزیدند.
هیچ موجودی کافر خلق نمی شود و این نکته مهمی است که هیچ موجودی اینطور نیست که بالاجبار باید مؤمن باشد یا کافر باشد. ایمان و کفر امر اختیاری است و به فرموده قرآن «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»(بقره/256) یعنی پذیرش توحید اجباری نیست. یک عده ای این توحید را با همه وجود پذیرفتند و محور توحید در عالم شدند. در روایات فرموده اند که در عالم میثاق اول کسی که اقرار کرد وجود مقدس نبی اکرم و اوصیائشان بودند. خدای متعال همه ملائکه را شاهد گرفت که من ولایت او را بر همه عالم جاری کردم و ولایت او ولایت من است؛ چون تسلیم محض شد و قبول کرد؛ پس اراده او مجرای همه حقایق در عالم شد. عدهای هم بودند که استکبار کرده و با همه وجود در مقابل خدای متعال طغیان کردند و بعد هم در این طغیان از خدای متعال کمک هم خواستند. در حدیث عقل و جهل چنین آمده است که وقتی جهل یا همان ابلیس استکبار کرد خدای متعال به او تذکر داد که از دایره بندگی و در نتیجه از ملک رحمت من خارج شدی؛ قرار نبود تفرعن و استکبار کنی، اما او پای حرف خودش ایستاد. بعد که خدای متعال برای نبی اکرم قوای نورانی و صفات حمیده را آفرید و توکل یقین صبر و امثال اینها را به ایشان داد تا با این قوا بندگی کند و بندگی را در عالم گسترش بدهد، جهل هم از خدای متعال صفات رذیله و قوا و لشکر خواست و گفت: من هم لشکر می خواهم تا با هم وارد میدان کارزار بشویم. خدای متعال در مقابل اآن صفات حمیده به او صفات رذیله داد؛ یعنی با تقاضای خودش خدای متعال هم به اندازه ای که حکمت اقتضا می کرد او را امداد کرد و برای او صفات رذیله و رغبت به دنیا و حسد و بخل و کبر و امثال اینها خلق کرد. اینها همه صفات استکبار است که به وسیله آنها گناه در عالم واقع می شود؛ با حسد و ریا و حب دنیا و حرص به دنیا و بخل در عالم بندگی نمی شود.
ما هم در هر مسیری قرار بگیریم و از خدای متعال در مسیر شیطنت یا در مسیر بندگی کمک بخواهیم به اندازه ای که مصلحت هست خدای متعال به ما کمک می کند. «مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ»(شوری/20) اگر کسی حاصل دنیا را بخواهد از دنیا آن قدری که مصلحت باشد به او می دهیم. حرث و محصول دنیا چیست؟ کسی که شیطنت و دنیاپرستی می خواهد خدای متعال به او قوا و صفات و اطلاعاتی می دهد که در روایات از آن تعبیر به جهل می شود. هم امکانات ظاهری و هم مخلوقاتی مثل شیاطین مسخر آنها می شود. ابلیس وقتی خواست دنیاپرستی را راه بیاندازد و بر خدای متعال استکبار کند، از خدا استمداد کرد و صفات رذیله و امکاناتی در اختیار او قرار داده شد و نسلی به او داده شد و قوایی برای او در دنیا قرار دادند که با آن قوا کار کرده و سعی می کند که همین استکبار و صفات و رفتاری شرک آلود را گسترش بدهد. سعی می کند انسانها را متوجه به دنیا و نیازها و شهوات مادی ومخلد در دنیا بکند و برای آنها نیاز خلق کند.
باید توجه داشته باشیم که امکاناتی خدا به ما داده است؛ فرض بکنید جهاز هاضمه آفریده و نیاز به خوردن و شرب داریم، نیاز به استراحت داریم؛ اینها منافاتی با بندگی ندارد اگر منافات با بندگی داشت خدای متعال این نیازها را در ما قرار نمی داد؛ این که این نیازها را متوجه به دنیا کنی و از دست شیاطین ارضا بکنی و این که قلوب را متوجه به عالم دنیا و اسباب بکنی و از حضرت حق منقطع بکنی این می شود شرک و آلودگی. ابلیس استکبار بر خدای متعال کرد و در مقابل خدای متعال تواضع و سجده و عبادت نکرد. بعد هم از خدای متعال استمداد کرد و قوایی خواست برای این که وارد میدان بشود تا با بندگی و عبادت و صف نبی اکرم مقابله بکند. خدای متعال هم امدادش کرد. او هم این صفات و اعمال را در عالم دمید، برای این که مردم وارد محیط بندگی نشوند.
حقیقت توحید و شرک
توحید حقیقی عبارت است از شخص نبی اکرم و اهل بیتشان؛ و موحد شدن هم یعنی زیر چتر آنها قرار گرفتن و وارد بیت النور ایشان شدن. حضرت مثل نور خدا و کلمه طیبه لا اله الا الله است. موحد شدن یعنی وارد حصن حضرت شدن، نورانی شدن به نور حضرت، همه قوا را تحت فرمان حضرت قرار دادن و با همه وجود به حضرت ملحق شدن مقام تبعیت و طوع پیدا کردن نسبت به نبی اکرم، پیروی از سر محبت کردن و همه قوای خود را ذیل حضرت قراردادن و امثال اینها که تعابیری است که در قرآن و روایات آمده است. ما به یک امر انتزاعی دعوت نشدیم؛ بلکه در حقیقت امر این است که یک رسولی آمده و اولیائی هستند که حقیقت توحیدند خانه آنها خانه توحید و ذکر و حصن حصین الهی است؛ ما دعوت شدیم وارد آن حصن بشویم و فرع و تابع آنها و ملحق به آنها بشویم. چنانچه خدای متعال به ملائکه نسبت به حضرت آدم فرمود که سجده کنید؛ البته این سجده و خضوعی که باید اتفاق بیافتد بر مدار حضرت آدم نیست بلکه بر مدار آنهایی است که در مقام رفیع تر از حضرت آدم بودند و خود حضرت آدم هم در مقابل آنها مأمور به تواضع است.
این طرف هم دستگاه شرک و شیطنت دستگاه عظیم ابلیس است. اگر شرک در عالم محقق می شود اگر فرهنگ بت پرستی و توجه به غیر خدای متعال در عالم درست می شود اگر انسانها متوجه اهواء و شهواتشان می شوند و بعد همه زندگی شان اشتغال به شهواتشان می شود و همه این غفلت ها از آن دستگاه بر می خیزد. شیطان ایجاد غفلت و شرک می کند و توجه به اهواء می دهد. اگر به ما گفتند از شرک اجتناب کنید یعنی از او اجتناب کنید. این دستگاه محور دارد اخلاق مادی و شیطنت ایجاد می کند و بعد اخلاق و نیاز و فکر و رفتار انسان را مدیریت می کند. یک مدنیت مادی و شیطنتی درست می کند و همه اینها سراسر شرک است.
اختلاط جریان دو دستگاه ایمان و کفر
کما این که آن طرف توحید یک شجره طیبه است. اصل و فرعش توحید است و ثمراتش پاک هست. شجره کفر و شجره شرک هم یک شجره خبیثه ای است که همه فروعش شرک است و هرکجا جاری بشود شرک می شود، هرکجا شیطان حاضر شد شرک است. عالم جوشش این دو دستگاه است و این اختلاط یعنی همین. دو جریان ایمان و شرک با هم مختلط هستند و باید از هم جدا بشوند.
کتاب شریف علل الشرایع بابی در نوادرالعلل دارد. حدیث هشتادم حدیث فوق العادهای است که اختلاط این دو طینت و کفر و ایمان را ذکر میکند. این اختلاط برای مادون امام است؛ یعنی هیچ وقت در امام اختلاط پیدا نمی شود وشرک در آنجا نفوذ پیدا نمی کند. آنها در یک مقامی هستند که به طور کلی شیطان با همه قوایی که دارد از آنها مأیوس است چنانچه قرآن از زبان شیطان می فرماید «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»(ص/83) شیطان هیچ نفوذی بر حیطه خودامام ندارد نفوذش در حیطه امت و اتباع آنهاست. این اختلاط در امام راه ندارد.
حدیثی در بحار در باب مولد نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است که فرمودند: وقتی خدای متعال وجود مقدس نبی اکرم را خلق کرد شیاطین از رفتن به آسمان منع شدند و اتفاقات عظیمی افتاد. با نزول ایشان به عالم حجاب هایی از جلوی مومنین برداشته شد در زیارت ایشان هم آمده است «بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَار»[4] با انوار تولد ایشان در عالم یک پرده های ظلمانی ای از جلوی چشم موحدین برداشته شد و حجاب های ظلمانی ای رفع شد؛ به عکس شیاطین از رفتن به آسمان ممنوع شدند اما مؤمنین راه آسمان به رویشان باز شد. وقتی راه آسمان رفتن بسته شد شیطان قوا و نیروهای خودش را فرستاد اما تشخیص ندادند؛ بعد خودش رفت و جستجو کرد و دید که سران ملائکه در مکه جمع شدند. متوجه شد هر حادثه ای اتفاق افتاده در مکه است. آمد و خواست که وارد بشود جبرئیل منعش کردند. شیطان گفت: چه اتفاقی افتاده؟ فرمودند: پیغمبر آخر الزمان متولد شد. سوال کرد: من از او بهره ای دارم؟ به او فرمودند: نه، از خود او هیچ بهره ای نداری. گفت: از امتش؟ جواب دادند: بله از امتش بهره داری؛ شیطان برگشت و گفت همین برای من بس است. من جلوی امت را می گیرم.
این اختلاطی که شده اختلاط دو جریان است. شیطان در هیچیک از عوالم به طینت معصومین راه ندارد و آنها هیچ وقت تحت تأثیر شیطان نیستند؛ ولی در اطرافیان اختلاط و نفوذ و وسوسه و تحریک پیدا می شود. لذا طمع می کند تا همه چتر خودش را بیاندازد و همه امت را در بر بگیرد و همه زندگی آنها را به استکبار و شیطنت خودش آلوده کند. مقصود از ایمان و شرک، همان ایمان و شرک مجسم است. دستگاه نبی اکرم با دستگاه شیطان ایمان و شرک محقق و مجسم است. شیطان با همه وجود شیطنت می کند و هدفش این است که راه نبی اکرم را که راه بندگی است ببندد و همه امت نبی اکرم را زیر چتر خودش بیاورد. به خدای متعال هم عرض کرده و رجز هم خوانده و البته امداد هم شده و امکاناتی هم به او داده شده است و کارش این است که بیاید شرک و کفر به پا کند که همان شرک مجسم است.
دستگاه شیطنت و تفرعن و مکائدش و نقشه ها و آثارش را باید شناخت که اگر این شناخته بشود شرک شناخته می شود و اگر شناخته نشود شرک هم شناخته نمی شود. این است که شیطان در همه ادوار حضور دارد تا می رسد به دوره آخر الزمان که دیگر ظلمتش فراگیر می شود چنانچه در روایات هم آمده است «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»[5] ظلم و جور و تاریکی امتلاء پیدا می کند و همه را می گیرد؛ یعنی جور و ظلم شیطان نفوذ پیدا می کند و همه جا را می گیرد و این جور و ظلمت فراگیر همان شرک فراگیر است که همه آلوده به شرک می شوند و همه از محیط اخلاص محدود و محروم می شوند. این نفوذ و این جریان را باید معرفی کرد و شناخت. نقطه مقابل آن هم دستگاه ایمان است.
این دستگاه شرک و شیطان را باید با توجه به آیات و روایات شناخت. این دستگاه امروزه تبدیل به یک دستگاه و یک تمدن پیچیده شده است. ببینید که چطور انسانها را دنبال خودش می کشد و یک جامعه فاسد درست می کند و انسانها پیرو شیطان می شوند؛ با این که شیطان دشمن آشکار است اما ببینید چکار می کند که برای خودش امت و اقوام و جامعه درست می کند و چطور اولیائی برای خودش جمع می کند. باید شرک مجسم و شیطنت و قوای شیطان را معرفی کنیم و اینکه ما اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم و از این آمیختگی تأثیر و آلوده شدن رها شویم و ما ایمانمان و توحیدمان را از دست ندهیم چه باید بکنیم.
ظرفیت دستگاه امام حسین در پایه گذاری عصر ظهور
دستگاه امام حسین علیه السلام ظرفیتی دارد که نه فقط ما را پاک می کند و نه اینکه اشک بر سیدالشهداء فقط مطهر حیات قلب است بلکه ظرفیت دستگاه سیدالشهداء ظرفیتی است که ما را وارد مبارزه با دستگاه شرک و وارد مجاهده می کند و ما را تا مرز شهادت طلبی پیش می برد و حتی بیش از آن ظرفیت دارد که بر پایه او یک جامعه کامل دینی و عصر ظهور درست بشود که من حتی تعبیر تمدن را راجع به او تعبیر ناقصی می دانم. عاشورای امام حسین و فرهنگ عاشورا این ظرفیت را دارد که نه فقط بر مدار آن ما تطهیر بشویم و جلوی نفوذ شیطان در ما گرفته بشود؛ بلکه وارد میدان مجاهده می شویم و درگیر می شویم و در این درگیری بر محور عاشورا یک جامعه ایمانی کامل و تمام عیار بر محور وجود مقدس امام زمان علیه السلام ساخته می شود.
لذا باید این شرک فراگیر و عینی و مجسم را که بنی امیه جلوی معرفیش را گرفتند را توضیح دهیم و نیز معرفی جریان شجره توحید فی الجمله باید بحث شود. در ضمن نقشه دشمن و شیطان برای امر اختلاط و نفوذ و آمیختگی باید توضیح داده شود. در ضمن این مباحث باید اشاره کنیم که چطور دستگاه امام حسین علیه السلام سبب تصفیه این دو جبهه و خالص سازی جبهه مؤمنین بلکه تبدیل شدن جبهه مومنین به یک جامعه کامل و تمام عیار عصر ظهور خواهد شد؛ توضیح داده شود که چطور بر محور امام حسین علیه السلام ایام الله شکل می گیرد؛ و اصلاً ایام الله چه هستند و یوم ظهور و رجعت و قیامت، چطور بر محور عاشورای امام حسین و فداکاری حضرت شکل می گیرند. باید این نکات روشن شود تا از این ظرفیت در دنیای معاصر استفاده بکنیم. السلام علیک یا اباعبدالله...
-----------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 415.
[2] التوحيد (للصدوق)، ص: 25.
[3] معاني الأخبار، النص، ص: 1.
[4] إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 2، ص: 606.
[5] عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 66.
افزودن دیدگاه جدید