از سلیمان بن حفص نقل شده که گفت:
کانَ مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ علیهماالسلام یُسَمّى وَلَدَهُ عَلِیّا الرِّضا وَ کانَ یَقُولُ: اُدْعُوا لى وَلَدى الرِّضا وَقُلْتُ لِوَلَدى الرِّضا، وَ قالَ لى وَلَدى الرِّضا. وَ إذا خاطَبَهُ قالَ یا أَبَاالْحَسَنِ.
امـام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرزند خود على را، رضا مى نامید و همواره مى گفت: فرزندم رضا را پیش من فراخوانید، به فرزندم رضا گفتم، فرزندم رضا به من گفت. و . . . و هر وقت او را خطاب مى کرد با کینه اش «اباالحسن» خطاب مى کرد.[1]
از اسماعیل بن الخطّاب روایت شده که گفت:
کانَ أَبْوالْحَسَنِ علیه السلام یَبْتَدِى ءُ بِالثَّناءِ عَلَى إبْنِهِ عَلِىٍّ علیه السلام وَ یُطْریهِ وَ یَذْکُرُ مِنْ فَضْلِهِ وَ بِرِّهِ ما لایَذْکُرُ مِنْ غَیْرِهِ کَأَنَّهُ یُریدُ أَنْ یَدُلَّ عَلْیهِ.
امام موسى بن جعفر علیهماالسلام [هنگامى که به محضرش وارد مى شدیم] به تعریف فرزند خود على علیه السلام مى پرداختند و او را مى ستودند و از فضیلت و نیکویى او چنان یاد مى کردند که درباره دیگران نمى گفتند گویا که مى خواستند [ما را ] به امامت او راهنمایى کنند.[2]
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
عَلِیٌ ابنى أَکْبَرُ وُلْدى وَ أَسْمَعُهُمْ لِقَولى وَ أَطْوَعُهُمْ لأَمْرى، یَنْظُرُ مَعى فى کِتابِ الْجَفْرِ وَالْجامِعَةِ وَلَیْسَ یَنْظُرُ فیه إلاّنَبِىٌّ أَوْ وَصِىُ نَبِىٍّ.
پسرم على فرزند بزرگتر من و شنواترین و فرمانبرترین آنهاست، با من در کتاب «جفر» و «جامعه» نگاه مى کند، در حالی که به غیر پیامبر و وصى پیامبر کسى در آن نظر نمى کند. [3]
سلیمان بن جعفر جعفرى گوید: براى انجام کارى پیش امام رضا علیه السلام رفته بودم، او با معتّب به خانه اش وارد شد، دید غلامانش گِل کارى مى کنند و کارگر غریبى را نیز به کار گمارده اند. حضرت فرمودند:
قاطَعْتُمُوهُ عَلى أُجْرَتِهِ؟ فَقالوُا : لا ... فَقالَ علیه السلام: إِنّى قَدْنَهَیْتُکُمْ عَنْ مِثْلِ هذا غَیْرَ مَرَّةٍ أَنْ یَعْمَلَ مَعَکُمْ أَحَدٌ حَتّى یُقاطِعُوهُ أُجْرَتَهُ…
آیا مزدش را تعیین کرده اید، گفتند: نه، حضرت فرمودند: چندین بار من شما را از انجام این کار نهى نموده ام و گفته ام: هیچ کس را براى کارى استخدام نکنید مگر این که اجرتش را معیّن کرده باشید.[4]
یاسر خدمتگزار امام رضا علیه السلام مى گوید:
کانَ الرِّضا علیه السلام إِذا خَلا جَمَعَ حَشَمَهَ کُلَّهُمْ عِنْدَهُ، الصَّغیرَ وَ الْکَبیرَ، فَیُحَدِّثُهُمْ وَ یَأنِسُ بِهِمْ وَ یُؤْنِسُهُمْ، وَ کانَ علیه السلام إِذا جَلَسَ عَلَى الْمائِدَةِ لایَدَعُ صَغیرا وَ لا کبیرا، حَتّى السّائِسِ وَ الْحَجّامِ إلاّ أَقْعَدَهُ مَعَهُ عَلى ما ئِدَتِهِ.
امام رضا علیه السلام هر وقت فرصت پیدا مى کرد همه خدمتگزاران را از کوچک و بزرگ دور خود جمع مى کرد، و با آنان به گفتگو بنشسته و مأنوس مى گشت، و آنان هم با او أنس پیدا مى نمودند. و هر گاه سر سفره مى نشست، از هیچ کدام آنان غفلت نمى کرد، چه کوچک و چه بزرگ، حتى اصطبل دار و حجامت گر را هم کنار خودش بر سر سفره مى نشاند.[5]
نادر، خدمتگزار امام رضا علیه السلام مى گوید:
کانَ أَبُوالْحَسَنِ علیه السلام إِذا أَکَلَ أَحَدُنا لا یَسْتَخْدِمُهُ حَتّى یَفْرُغَ مِنْ طَعامِهِ.
امام رضا علیه السلام هنگام غذا خوردن یکى از ما خدمتگزاران هیچ کارى از او نمى خواست تا این که از غذایش دست مى کشید. [6]
نادر خدمتگزار امام رضا علیه السلام مى گوید:
کانَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام یَضَعُ جَوْزینَجَةَ عَلَى الْأُخْرى وَ یُناوِلُنى.
امام رضا علیه السلام حلواى گردوئى را لقمه کرده و به من مى داد.[7]
شیخ مفید مى گوید:
کانَ الرِّضا عَلِىُّ بْنُ مُوسى علیهماالسلام یُکْثِرُ وَعْظَ الْمأَمْوُنِ إِذا خَلابِهِ وَ یُخَوِّفُهُ وَ یُقَبِّحُ لَهُ ما یَرْکَبُهُ مِنْ خِلافِهِ وَ کانَ الْمامُونُ یُظْهِرُ قَبُولَ ذلِکَ مِنْهُ وَ یُبْطِنُ کَراهِیَتَهُ وَ اسْتِثْقالَهُ.
امام رضا علیه السلام هنگامى که با مأمون خلوت مى کرد او را زیاد موعظه مى نمود و از خدا مى ترساند، و کارهاى خلافى را که مرتکب مى شد تقبیح مى نمود. و مأمون در ظاهر اظهار قبول کرده و ناراحتى و سنگینى آن را پنهان نمود.[8]
عبید بن ابى عبداللّه بغدادى از شخصى نقل مى کند که گفت:
نَزَلَ بَاَبى الْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ضَیْفٌ وَکانَ جالِسا عِنْدَهُ یُحَدِّثُهُ فى بَعْضِ اللَّیْلِ فَتَغَیَّرَ السِّراجُ، فَمَدَّ الرَّجُلُ یَدَهُ لِیُصْلِحَهُ فَزَبَرَهُ أَبُوالْحَسَنِ علیه السلام ثُمَّ بادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَأَصْلَحَهُ ثُمَّ قالَ علیه السلام: «إنّا قَوْمٌ لانَسْتَخْدِمُ أَضْیافَنا.»
در محضر امام رضا علیه السلام بودم که میهمانى بر او وارد شد، هنگامى که امام با میهمان مشغول صحبت بود، شعله چراغ تغییر کرد، میهمان دستش را دراز کرد تا آن را اصلاح کند، امام علیه السلام او را از این کار بازداشت و خودش آن را اصلاح نمود، سپس فرمودند: «ما مردمى هستیم که میهمانان خود را به کار نمى گماریم». [9]
از صولى روایت شده که گفت: مادر بزرگم[که مدّتى افختار خدمتکارى امام رضا علیه السلام نصیبش شده بود] به ما گفت:
أَبَاالْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام إِذا صَلّى الْغَداةَ، وَکانَ یُصَلّیها فى أَوَّلِ وَقْتٍ ثُمَّ یَسْجُدُ فَلایَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلى أَنْ تَرْتَفِعَ الشَّمْسُ، ثُمَّ یَقُومُ فَیَجْلِسُ لِلنّاسِ أَوْ یَرْکَبُ .
امام رضا علیه السلام پس از خواندن نماز صبح در اول وقت، سر به سجده مى گذاشت، تا هنگامى که آفتاب بالا مى آمد، سپس براى رسیدگى به امور مردم [و بر طرف نمودن حوائج آنان] مى نشست و یا سوار شده پى کارهاى دیگر مى رفت.[10]
ابراهیم بن عباس مى گوید:
ما رَأَیْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام جَفا أَحَدا بِکَلِمَةٍ قَطُّ وَ لارَأَیْتُهُ قَطَعَ عَلى أَحَدٍ کَلامَهُ حَتّى یَفْرُغَ مِنْهُ وَ ما رَدَّ أَحَدا عَنْ حاجَةٍ یَقْدِرُ عَلَیْها.
هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام با سخن خود کسى را برنجاند و سخن کسى را قطع کند، تا این که سخن خود را تمام بکند، و هرگز حاجت کسى را که توان اداى آنرا داشت ردّ نمى کرد.[11]
معمّر بن خلاّد گوید:
کانَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام إِذا أَکَلَ أُتِىَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ قُرْبَ ما ئِدَتِهِ فَیَعْمِدُ إِلى أَطْیَبِ الطَّعامِ مِمـّا یُؤْتى بِهِ فَیَـأْخُذُ مِنْ کُلٍّ شَیْئا، فَیُوضَعُ فى تِلْکَ الصَّحْفَةِ، ثُمَّ یَأْمُرُبِها لِلْمَساکینِ…
امام رضا علیه السلام به هنگام خوردن غذا، سینى بزرگى برایشان آورده مى شد و در کنار سفره اش قرار مى گرفت، و آن حضرت از بهترین غذاهایى که برایشان آورده مى شد، مقدارى بر مى گزیدند و در آن مى نهادند، سپس آن را براى فقراء مى فرستادند.[12]
ابراهیم بن عباس مى گوید:
وَ کانَ [اَبُوالْحَسَنِ الرِّضا] علیه السلام کَثیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّـدَقَةِ فى السِّـرِّ وَ أکْثَرُ ذلِکَ یَکُونُ مِنْهُ فى اللَّیالى المُظْلِمَةِ، فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ رَأى مِثلَهُ فى فَضْلِهِ فَلا تُصَـدِّقُوهُ.
امام رضا علیه السلام صاحب احسان و صدقه نهانى بود و در بیشتر اوقات در شبهاى تاریک این عمل را انجام مى داد، و هر کسى گمان کند که در فضیلت همانند او را دیده است هرگز او را تصدیق نکنید.[13]
ابوالحسین بن محمد که کاتب امام رضا علیه السلام بود مى گوید: امام رضا علیه السلام فرزند خود امام محمد تقى علیه السلام را در حالی که کودکى بیش در مدینه نبود، جز با کنیه اش یاد نمى کردند و مى فرمودند:
کَتَبَ اِلَىَّ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام وَ هُوَ صَبىٌّ بِالْمَدینَةِ، فَیُخاطِبُهُ بِالتَّعْظیمِ وَ تَرُدُّ کُتُبَ أَبى جَعْفَرٍ علیه السلام فِى نِهایَةِ الْبَلاغَةِ وَ الْحُسْنِ.
پسرم ابوجعفر علیه السلام به من این چنین نوشته، و از او با تعظیم یاد مى کردند و در نهایت بلاغت و زیبائى جواب نامه هایشان را پاسخ مى دادند.[14]
ابراهیم بن عباس گفت: امام رضا علیه السلام بیشتر اوقات این شعر را زمزمه مى کردند.
إِذا کُنْتَ فى خَیْرٍ فَلا تَغْتَرِرْبِهِ وَلکِنْ قُلِ اللّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّمْ
هنگامى که در ناز و نعمت هستى به آن مغرور مباش، بلکه بگو خدایا نعمتت را تمام کن و سلامتى بده.[15]
ابـن شعـبه حرّانى مى گوید: امام رضا علیه السلام هروقت که مى خواستند نیازمندى هایشان را یادداشت کنند، این چنین مى نوشتند:
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرِّحیمِ، أذْکُرُ إِنْ شاءَ اللّه ، ثُمَّ یَکْتُبُ مایُریدُ.
بسم اللّه الرحمن الرحیم ان شاء اللّه به خاطر مى آورم. سپس هر چه را مى خواستند، مى نوشتند.[16]
از محمد بن جهم نقل شده که گفته است:
کانَ الرِّضا علیه السلام یُعْجِبُهُ الْعِنَبُ.
امام رضا علیه السلام [از میان میوه ها] انگور را بیشتر دوست مى داشتند.[17]
یونس بن عبدالرحمان مى گوید: از امام رضا علیه السلام نقش نگین انگشتر خود و پدرش را پرسیدم؟ امام علیه السلام فرمودند:
نَقْشُ خاتَمى «ما شاء اللّه لا قُوَّةَ إلاّ باللّه » وَ نَقْشُ خاتَمِ أَبى «حَسْبِىَ اللّه » وَ هُوَ الَّذى کُنْتُ أَخْتِمُ بِهِ.
نقش نگین انگشتر من این است: «ما شاءَ اللّه لاقُوَّةَ إلاّ باللّه » آن چه را که خدا بخواهد آن خواهد شد و هیچ قدرتى براى غیر خدا وجود ندارد و نقش نگین انگشتر پدرم «حَسْبِىَ اللّه » خدایم کفایت مى کند. و آن همان انگشترى است که با آن مهر مى زنم.[18]
از ابى عباد نقل شده که گفت:
کانَ جُلُوسُ الرِّضا علیه السلام فى الصَّیْفِ عَلى حَصیرٍ وَ فى الشِّتاءِ عَلى مِسْحٍ، وَ لَبْسُهُ الْغَلیظُ مِنَ الثِّیابِ حَتّى إِذا بَرَزَ للِنّاسِ تَزَیّنَ لَهُمْ.
بساط امام رضا علیه السلام در تابستانها حصیر و در زمستانها گلیم پشمى و پوشش آن بزرگوار لباس خشن بود، و هنگامى که براى مردم ظاهر مى شد خودش را براى آنان مى آراست.[19]
ابن شهر آشوب مى گوید: سفیان ثورى امام رضا علیه السلام را در لباس خز مشاهده کرد، گفت اى فرزند پیامبر! اگر لباسى بى ارزشتر از این مى پوشیدید[بهتر بود]، امام رضا علیه السلام فرمودند:
هاتِ یَدَکَ. فَأَخَذَ بِیَدِهِ وَ أَدْخَلَ کُمَّهُ فَإِذاً تَحْتَ ذلِکَ مِسْحٌ، فَقالَ علیه السلام: یا سُفْیانُ! أَلْخَزُّ لِلْخَلْقِ وَالْمِسْحُ لِلْحَقِّ.
دستت را بیاور، سپس دستش را گرفت و آن را زیر آستینش برد، در زیر آن، لباس خشن پشمى را ملاحظه کرد، امام فرمودند: اى سفیان لباس خز براى مردم است و لباس خشن براى خداست.[20]
ریان گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم مردم مى گویند شمابا این که اظهار بى رغبتى به دنیا مى کنید، ولایتعهدى راپذیرفته اید؟ امام رضا علیه السلام فرمودند:
قد علم الله کراهتى لذلک، فلما خیرت بین قبول ذلک و بین القتل اخترت القبول على القتل؛
خداوند خود مى داند که من این امر را ناپسند مى داشتم ولى چون بین پذیرش آن و مرگ مخیر شدم، قبول آن را بر مرگ ترجیح دادم.[21]
امام رضا علیه السّلام خطاب به خداوند متعال عرضه داشتند:
اللهم انک تعلم انى مکره مضطر فلا تؤاخذنى کما لم تؤاخذ عبدک و نبیک یوسف حین وقع الى ولایة مصر؛
بار خدایا تو مى دانى که من بر پذیرفتن ولایتعهدى مامون مجبور و ناچارم پس مرا مؤاخذه مکن همان گونه که بنده و پیامبرت یوسف را به هنگام پذیرفتن حکومت مصر مؤاخذه نکردى.[22]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
مَن أحَبَّ أن يَلقَى اللّه َ ضاحِكا مُستَبشِرا فَليَتَوَلَّ عَلِيَّ ابنَ مُوسَى الرِّضا عليه السلام ؛
كسى كه دوست دارد خندان و با روى گشاده خداوند را ديدار كند ، بايد از محبّت و ولايت على بن موسى الرضّا عليه السلام بهره مند باشد.[23]
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
ما زارَني أحَدٌ مِن أَوليائي عارِفاً بِحَقّي إلّا شُفِّعتُ فِيهِ يَومَ الْقيامَةِ؛
هر يك از دوستانم مرا با شناخت حقّم زيارت نمى كند مگر اين كه در روز قيامت، شفاعتم از او پذيرفته مى شود.[24]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
سَتُدفَنُ بَضعَةٌ مِنّى بأرضِ خُراسانَ، لا يَزُورُها مُؤمِنٌ إلاّ أوجَبَ اللَّهُ لَهُ الجَنَّةَ؛
زود باشد كه پاره اى از تن من در خاك خراسان دفن شود. هيچ مؤمنى آن را زيارت نكند مگر آن كه خداوند بهشت را بر او واجب گرداند.[25]
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
ألا وإنّي لَمَقتولٌ بِالسَّمِّ ظُلما،ومَدفونٌ في مَوضِعِ غُربَةٍ؛ فَمَن شَدَّ رَحلَهُ إلى زِيارَتِي، استُجيبَ دُعاؤُهُ،وغُفِرَ لَهُ ذَنبُه ؛
بدانيد كه من با زهر ستم، كشته خواهم شد و در خاك غربت، دفن خواهم شد. پس، هر كه براى زيارت من بارِ سفر بربندد، دعايش مستجاب و گناهانش آمرزيده مى شود.[26]
رجاء بن ابى ضحّاک مى گوید:
وَ کانَ [الاِْمامُ الرِّضا علیه السلام] یَبْدَءُ فى دُعائِهِ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمّدٍ وَ الِهِ، وَ یُکْثِرُ مِنْ ذلِکَ فى الصَّلاةِ وَ غَیْرِها.
امام رضا علیه السلام دعاهایش را با صلوات فرستادن بر محمد و خاندان او شروع مى کرد، و در نماز و غیر آن زیاد صلوات مى فرستاد.[27]
ابراهیم بن عباس گفت:
کانَ الرِّضا علیه السلام کَثیرَ الصِّیامِ وَ لا یَفُوتُهُ صِیامُ ثَلاثَةِ أَیّامٍ فى الشَّهْرِ
امام رضا علیه السلام روزه [مستحبى] زیاد مى گرفت و در هر ماه روزه سه روز (اوّل و آخر و وسط ماه) از او فوت نمى شد.[28]
ابراهیم بن عباس مى گوید:
... وَ کانَ المَامُونُ یَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤالِ عَنْ کُلِّ شَیءٍ فیهِ، وَ کان کَلامُهُ کُلُّهُ وَ جَوابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ اِنْتِزاعاتٍ مِنَ القُرْانِ.
مأمون (امام رضا علیه السلام) را با سؤال کردن از هر چیزى امتحان مى کرد، و امام علیه السلام در حالى که همه سخن و جواب و استشهادش قرآنى بود او را پاسخ مى داد.[29]
رجاء بن ضحّاک مى گوید:
وَکانَ [إلاْمِامُ الرِّضا علیه السلام] یُکْثِرُ بِاللَّیْلِ فى فِراشِهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْانِ، فَإذا مَرَّ بِآیَةٍ فیها ذِکْرُ جَنَّةٍ أَوْ نارٍ بَکى وَسَأَلَ اللّه الجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ.
امام رضا علیه السلام شبها در بستر خود بسیار قرآن تلاوت مى کرد، و چون به آیه هاى بهشت و دوزخ مى رسید، مى گریست و بهشت را از درگاه خدا طلب مى کرد و از آتش دوزخ به خدا پناه مى برد.[30]
ابراهیم بن عباس گوید: امام رضا علیه السلام در هر سه روز قرآن را ختم مى نمود و مى فرمودند:
لَوْ أَردْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ فى أقَلٍّ مِنْ ثَلاثٍ لَخَتَمْتُهُ وَلِکنْ ما مَرَرْتُ بِایَةٍ قَطُّ إلاّ فَکَّرْتُ فیها وَ فى أَیّ شَیْءٍ أُنْزِلَتْ وَ فى أیّ وَقْتٍ فَلِذلِکَ أَخْتِمُ ثَلاثَةَ أَیّامٍ.
اگر بخواهم آن را در کمتر از سه روز هم مى توانم تمام کنم ولکن از هیچ آیه اى نمى گذرم مگر این که در آن فکر و دقت مى کنم که درباره چه موضوعى و در چه زمانى نازل شده است به همین خاطر قرآن را در مدّت سه روز تمام مى کنم.[31]
عبدالسلام هراتى گوید:
جِئْتُ إِلى بابِ الدّارِ الَّتى حُبِسَ فیها الرِّضا علیه السلام بِسَرَخْسَ وَ قَدْ قُیِّدَ علیه السلام، فَأسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ السَّجّانَ، فَقالَ: لا سَبیلَ لَکَ إلَیْهِ علیه السلام، قُـلْتُ: وَلِـمَ؟ قالَ: لِأَنَّهُ رُبَّما صَلّى فى یَـوْمِهِ وَلَیْلَتِهِ أَلْفَ رَکْعَةٍ …
به در خانه اى که امام رضا علیه السلام را در شهر سرخس زندانى کرده بودند آمدم، و آن حضرت آنجا گرفتار بود، از زندانبان اجازه [ملاقات] خواستم، به من گفت: که راهى بر او ندارى، پرسیدم چرا؟ گفت: براى این که او بیشتر اوقات در روز و شب هزار رکعت نماز مى خواند.[32]
رجاء ابن ابى ضحّاک مى گوید:
کانَ الرِّضا علیه السلام إِذا أَصْبَحَ صَلّى الْغَداةَ فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ فى مُصَلاّهُ یُسَبِّحُ اللّه وَیَحْمَدُهُ وَیُکَبِّرُهُ وَیُهَلِّلُهُ وَیُصَلّى عَلىَ النَّبِىِّ وَالِهِ حَتّى تَطْلِعَ الشَّمسُ؛
امام رضا علیه السلام هنگامى که صبح مى کرد نماز را مى خواند، پس از سلام در جایگاه نماز مى نشست و به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل خدا مشغول مى شد، و به پیامبر و آل او صلوات مى فرستاد تا این که خورشید طلوع مى کرد.[33]
ابراهیم بن عباس گوید:
کانَ [إلاْمِامُ الرِّضا علیه السلام] قَلیلَ النَّوْمِ باللَّیْلِ، کَثیرَ السَّهَرِ، یُحْیى أَکْثَرَ لَیالیهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلىَ الصُّبْحِ.
امام رضا علیه السلام شبها خواب کم، و بیدارى زیاد داشت و بیشتر شبها تا سحر [براى عبادت] بیدار مى ماند.[34]
رجاء بن ابى ضحّاک مى گوید:
وَلایَدَعُ [إلاْمِامُ الرِّضا علیه السلام] صَلاهَ الَّلیْلِ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَرَکْعَتَىِ الْفَجْرِ فى سَفَرٍ وَلاحَضَرٍ.
امام رضا علیه السلام در سفر و حضر، نماز شب، شفع، وتر و دو رکعت [نافله] صبح را ترک نمى کرد.[35]
اسماعیل بن على، برادر دعبل شاعر معروف اهل بیت علیهم السلام نقل مى کند:
أنَّهُ خَلَعَ عَلى دِعْبِلٍ قَمیصًا مِنْ خَزٍّ وَ قالَ لَهُ: إحْتَفِظْ بِهذَا القَمیصِ فَقَدْ صَلَّیْتُ فیهِ أَلْفَ لَیْلَةٍ کُلُّ لَیْلَةٍ أَلْفَ رَکْعَةٍ وَ خَتَمْتُ فیهِ الْقُرْانَ أَلْفَ خَتْمَةٍ.
(امام رضا علیه السلام) به دعبل پیراهنى از خزّ هدیه کرد و به او گفت که قدر این پیراهن را بدان، من هزار شب [و] در هر شبى هزار رکعت با آن نماز گذارده و هزار بار قرآن ختم نموده ام.[36]
رجاء بن ابى ضحاک گوید:
فوَاللّه ما رَأَیْتُ رَجُلاً کانَ أَتْقى لِلّهِ مِنْهُ وَلا أَکْثَرَ ذِکْرا لَهُ فى جَمیعِ أَوْقاتِهِ مِنْهُ وَ لا أَشَـدَّ خَـوْفا لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ.
به خدا قسم هرگز کسى را با تقواتر و به ذکر خدا گویاتر و از ترس خدا بیمناک تر از او [امام رضا علیه السلام] ندیدم.[37]
محمد بن اسحاق از پدرش نقل مى کند: که همواره امام موسى بن جعفر علیهماالسلام به فرزندانش مى فرمودند:
هذا أَخُوکُمْ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى عالِمُ الِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَأسْأَلُوهُ عَنْ أدْیانِکُمْ، وَ احْفَظُوا ما یَقَوُلُ لَکُمْ.
این برادرتان على بن موسى داناترین فرد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله است، از او مسائل دینى خودتان را بپرسید و آنچه به شما مى گوید به خاطر بسپارید (و به آن عمل کنید).[38]
امام رضا علیه السلام فرمودند:
ألْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَ فِىَّ وَ فِى ابنى مُحَمَّدٍ أُسْوَةً بِـرَسُولِ اللّه وَ ابـنِهِ إبراهـیمَ؛
ستایش، شایسته خداوندى است که در من و فرزندم محمد (امام جواد) شباهتى و الگویى از پیامبر و فرزندش ابراهیم را قرار داد.[39]
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
قد نهانى الله عز و جل ان القى بيدى الى التهلكة فان كان الامرعلى هذا... اقبل ذلك على انى لا اولى احدا و لا اعزل احدا و لاانقض رسما و لا سنة؛
خداوند مرا بازداشته از اين كه خويش را با دست خود به نابودى افكنم، پس اگر قرار چنين است آن را مى پذيرم به شرط آن كه نه كسى را به كار گمارم و نه كسى را از كار كنار گذارم و نه رسم و سنتى را نقض كنم.[40]
پی نوشت:
[1] عیون اخبار الرضا 1: 22 ح 2.
[2] بحارالانوار 49: 18 ح 19.
[3] بحارالانوار 49 : 20 ح 25.
[4] کافى 5: 288 ح 1.
[5] عیون اخبار الرضا 2: 170 و 197 ح 24، بحارالانوار 66: 351 ح 1.
[6] کافى 6: 298 ح 11.
[7] محاسن برقى 2: 200 ح 1584.
[8] بحارالانوار 49: 308 ح 18.
[9] بحارالانوار 49: 102 ح 20.
[10] بحارالانوار 49: 90 ضمن ح 2.
[11] عیون اخبار الرضا 2: 197 ح 7، بحارالانوار 49: 90 ح 4.
[12] بحارالانوار 49: 97 ح 11.
[13] بحارالانوار 49 : 91.
[14] عیون اخبار الرضا 2: 266 ح 1.
[15] عیون اخبار الرضا 2: 191 ح 9.
[16] تحف العقول: 443.
[17] بحارالانوار 49: 308.
[18] وسائل الشیعه 3: 410 ح 3.
[19] عیون اخبارالرضا 2: 192 ح1.
[20] مناقب ابن شهر آشوب 4: 360.
[21] عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 139.
[22] بحارالانوار، ج 49، ص 130.
[23] بحار الأنوار ، ج 36 ، ص 296 .
[24] وسائل الشيعة، ج 13، ص 552.
[25] حكمت نامه پيامبر اعظم صلَّي الله عليه و آله ج4 ، ص 300.
[26] نهج الدعاء، ج 1، ص: 381.
[27] عیون اخبار الرضا 2: 194 ح 5.
[28] عیون اخبار الرضا 2: 184.
[29] عیون اخبار الرضا 2: 193 ح 4.
[30] عیون اخبار الرضا 2: 196، بحارالانوار 49: 94.
[31] بحارالانوار 92: 204 ح 1.
[32] عیون اخبار رضا 2: 197 ح 6.
[33] بحارالانوار 49: 92.
[34] بحارالانوار 49: 91.
[35] بحارالانوار 49: 94.
[36] بحارالانوار 83: 222 ح 7.
[37] مشکاه الانوار: 62.
[38] کشف الغمّة 2: 317.
[39] دلائل الامامه : 200 .
[40] علل الشرايع، ج 1، ص226.