مقدمه:
فاطمه معصومه(س) ، در اوّلين روز ذيقعده سال 173 (هـ.ق) به فاصله 25 سال از تولد برادرش امام رضا(ع) در شهر مدينه چشم به جهان گشود.[1]
مادرش نجمه، چنان شخصيت كمال يافته اي داشت كه حميده خاتون (مادر امام كاظم«ع») درباره اش مي فرمود: «هرگز بهتر از او نديده ام.»[2]
اين مولود پاك در دهمين بهار از عمر خود با شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام كاظم(ع) در زندان هارون رو به رو شد و از آن پس مانند ديگر اعضاي خاندان موسوي تحت هدايت و سرپرستي امام رضا(ع) قرار گرفت، تا آنكه اين امام بزرگوار در پي توطئه مأمون ناچار شد راهي خراسان شود و در روز پنجم يا ششم رمضان 200 (هـ.ق) عنوان ولايتعهدي تحميلي را بپذيرد.
يك سال بعد از اين رويداد بود كه فاطمه معصومه(س) به قصد ديدار برادر راهي خراسان شد.[3] البته تعدادي از برادران حضرت معصومه(س) (فضل، جعفر، هادي، قاسم، زيد) و تعدادي از برادرزاده ها و... نيز با وي همسفر شدند. اين بانوي گرانقدر در ساوه مريض يا مسموم[4] شد و به توصيه خود، در 23 ربيع الاول سال 201 (هـ.ق) به شهر قم منتقل گرديد.[5] فاطمه معصومه(س) مدت 17 روز در خانه «موسي بن خزرج» ماند و تمام اين مدّت را به عبادت گذراند و سرانجام در دهم ربيع الثاني 201 (هـ.ق) از اين سراي فاني به خانه باقي رحلت كرد.[6] پيكر مطهر حضرت معصومه(س) توسط امام هشتم و نهم در قم به خاك سپرده شد.[7]
فاطمه معصومه(س) هرچند عمري كوتاه داشت، اما در همين دوره مختصر توانست به مقامات عالي در علم و معنويت دست يابد، چنان كه با عناويني چون معصومه،8 كريمه،9 عالمه،10 محدّثه، طاهره، بَرّه، تقيّه، عابده، مقدامه (پيشگام)، رضيّه، سيّده، حميده، رشيده، نقيه، مرضيه، صديقه و...11 شناخته مي شود.
اما يكي ديگر از اين مراتب كمال كه حضرت بدان دست يافت و موضوع اين مقاله است، مقام و مرتبه «شفاعت»[8] است كه آن بانوي گرانقدر خاندان موسوي، بر اثر عبادات و تهذيب نفس به آن دست يافت.
حجم زيادي از روايات پيرامون شخصيت حضرت فاطمه معصومه(س) به موضوع «شفيعه» بودن حضرت مربوط مي شود. لذا شايسته است قبل از بيان اين روايات، به موضوع شفاعت و مباني (عقلي، قرآني، روايي) آن اشاره شود.
شفاعت چيست؟
«راغب اصفهاني» در ممحعناي لغوي آن مي نويسد: «شفيع ضميمه شدن چيزي به مانند خود است»[9] در اصطلاح و عرف نيز به معناي واسطه شدن افرادي است كه نزد خداوند موقعيت خاصي دارند و خداوند به خاطر اين موقعيت تقاضاي آنان را مي پذيرد. بنابراين، حقيقت شفاعت اين است كه استعداد ناقص و ناتواني شخص، با قدرت و توان شفيع ضميمه مي شود و شخص را به مقامي مي رساند و يا از ناراحتي و مشكلي مي رهاند. پس در شفاعت سه عنصر اصلي «تقاضاكننده»، «واسطه»، «برآورنده نياز» وجود دارد.
شفاعت چنان اعتباري دارد كه بعضي روايات، منكر آن را از محدوده شيعيان خارج دانسته اند. امام صادق(ع) مي فرمود: «من انكر ثلاثة اشياء فليس من شيعتنا؛ المعراج والمُسائلة في القبر والشفاعة.»14 كسي كه سه چيز را انكار كند، از شيعيان ما نيست؛ معراج و سؤال در قبر و شفاعت.
مبانی قرآنی و روايی شفاعت
1ـ قرآن كريم:
در حدود سي آيه در قرآن وارد شده است كه نتيجه آن ها وجود شفاعت، به اجازه و اذن خداوند است. مانند: «يومئذ لاينفع الشفاعة الاّ من أذن له الرحمن»15 در آن روز شفاعت كسي سود نمي رساند مگر آن كه خدا به او اذن داده باشد.
«ما من شفيع الا من بعد اذنه»16 شفيعي نيست مگر بعد از اذن خدا.
البته تمام آيات، مربوط به شفاعت در قيامت مي باشند كه با توجه به آيات و روايات ديگر قابل تعميم به دنيا و برزخ نيز مي باشد.17
2ـ روايات
روايات فراواني در اين باره وارد شده است كه نمونه اي از آن به نقل از امام صادق(ع) ذكر شد.
شفاعت پرتوي از رحمت الهي
1ـ دلايل و قراين متقن، دلالت بر اصالت رحمت الهي در مقابل غضب او دارد. «يا من سبقت رحمته غضبه».
آري اصل، سعادت انسان و پاكي و طهارت اوست و گناه و فساد و... عارضي اند و هميشه آنچه عارضي است، به وسيله «رحمت الهي» تا حد مقدور برطرف مي شود. امدادهاي غيبي، تأييدات رحماني و... از شواهد اين غليه هستند.
2ـ يكي از شواهد اين رحمت، موضوع «مغفرت» است كه براساس آن دل ها و روان ها طاهر و از گناه عاري مي شود. البته جايي كه دل به دليل گناهاني، چون عين نجس شود (مثل شرك) ديگر طهارت براي آن معنا نخواهد داشت. لذا در فرهنگ قرآن با عبارات: «ختم الله علي قلوبهم» مهر الهي بر دل هايشان زده شده، از آنان نام برده شده است.
3ـ مغفرت خداوند مانند هر فعل ديگر قانون مند است. اين رحمت از طريق مجاري معين شده است مثل نفوس كامله، ارواح پيامبران و اوليا به مردم مي رسد.
4ـ اين مجاري طاهره، همان «شفيع»ها هستند كه با واسطه شدن بين اشخاص و خداوند از وي مي خواهند آثار گناهان را محو سازد و يا به آنان مقاماتي عطا كند.[10]
شفاعت كنندگان
همان گونه كه گفتيم واسطه و مجراي فيض شدن، قابليّت هايي را مي طلبد كه در برخي افراد وجود دارد. قرآن و روايات، برخي از اين افراد را معرفي مي كنند:
1ـ پيامبر اكرم : «و من الليل فتهجّد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربّك مقاما محمودا»[11] كه به اتفاق مفسران منظور از مقام محمود همان شفاعت است.[12]
2ـ امامان : قال الصادق(ع): «اذا كان يوم القيامة نشفع من المذنب من شيعتنا فامّا المحسنون فقد نجاهم الله»[13] وقتي روز قيامت شد، از گناهكاران شيعيان مان شفاعت خواهيم كرد، اما نيكوكاران را خدا نجات مي دهد.
3ـ اهل بيت (ع): قال رسول الله(ص): «... يشفع اهل بيتي فيشفعون...»[14]
4ـ پيامبران: «قال اراغب انت عن آلهتي يا ابراهيم لئن لم تنته لارجمنّك واهجرني مليّا قال سلام عليك ساستغفر لك ربّي انّه كان بي حفيّا».23
گفت: اي ابراهيم آيا از خدايانم روي مي گرداني؟ اگر از رفتار خود دست برنداري، سنگسارت خواهم كرد، و از من براي روزگار درازي دور شو. ابراهيم گفت: سلام بر تو زود است كه برايت از پروردگارم آمرزش بخواهم، او نسبت به من مهربان است.
5 ـ قرآن كريم: علي(ع): «اعلموا انّه (قرآن) شافع مشفّع و قائل مصدّق و انّه من شفع له القرآن يوم القيمة شفّع فيه»24 بدانيد قرآن شفاعت كننده است و شفاعت او پذيرفته مي شود و گوينده است و گفتارش تصديق مي شود و هر كسي قرآن براي وي، روز قيامت شفاعت كند، شفاعت قرآن درباره اش پذيرفته خواهد شد.
6ـ اعمال: پيرامون شفاعت اعمال سه ديدگاه وجود دارد؛ اعمال صالح به مقتضاي اصل انعكاس اعمال در روحيات انسان، يك زمينه روحي براي نزول رحمت خداوند، پديد مي آورند و مغفرت خداوند كه يك بخش از رحمت اوست، شامل شخص مي شود.
؛ اطاعت انسان واسطه اي مي شود تا خداوند او را به مقامات والا برساند.
؛ اعمال صالح براي خود حقيقتي خاص دارند و تجسم پيدا مي كنند و حيات و شعور مخصوص به خود دارند از جمله آن ها اين است كه براي صاحب خود از خدا طلب بخشش و از بين بردن آثار گناهان را مي كنند. بر اين اساس امام علي(ع) مي فرمايد: «فاجعلوا طاعة الله... شفيعا لدرك طلبكم.»[15] اطاعت خدا را براي رسيدن به خواسته هاي خود شفيع قرار دهيد.
«الصيام والقرآن، يشفعان العبد يوم القيامة يقول الصيام اي رب منعته الطعام والشهوات للعبد بالنهار فشفعن فيه و يقول القرآن منعته النوم بالليل فشفعني فيه...»[16]
روزه و قرآن براي كسي كه روزه گرفته و شب ها قرآن تلاوت كرده اند، شفاعت مي كند. روزه مي گويد: پروردگارا! من اين شخص را از خوردن غذا و انجام شهوات در روز منع كردم، پس شفاعت مرا درباره اش بپذير.
قرآن مي گويد: من اين شخص را از خواب شب باز داشتم، پس شفاعت مرا درباره اش بپذير. پس شفاعت هر دو درباره صاحبانش پذيرفته مي شود.
7 ـ فرشتگان.[17]
8 ـ دوستان اهل بيت: علي(ع): «لنا شفاعة و لاهل مودتنا شفاعة»[18] براي ما شفاعتي است و براي اهل مودّت و دوستي ما هم شفاعتي است.
9ـ مؤمنان: «شيعتنا الّذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و يحجون البيت الحرام و يصومون شهر رمضان و يوالون اهل البيت و يتبرّون عن اعدائهم... و ان أحدهم ليشفع في مثل ربيعة و مضر فيشفعهم الله فيهم لكرامة علي الله عزّوجل»[19] شيعيان ما آن ها هستند كه نماز مي خوانند، زكات مي دهند و حج خانه خدا را به جا مي آورند و ماه رمضان روزه مي گيرند و با اهل بيت رسالت دوستي كرده و از دشمنانشان بيزاري مي جويند يكي از آنان براي جمعيتي به عدد جمعيت دو قبيله ربيعه و مضر (بزرگ ترين قبيله ها) شفاعت مي كند و خداوند شفاعت او را مي پذيرد، چون نزد خدا گرامي است.
شرايط شفاعت شوندگان
گفتيم در شفاعت، شخص تقاضا كننده، شخص ديگر را واسطه قرار مي دهد تا از خداوند نياز وي را بخواهد.
بنابراين، اولين شرط، همان اعتقاد به شفاعت خواهد بود، لذا پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من لم يؤمن بشفاعتي فلا اَنا لَهُ شفاعتي»[20] آن كه به شفاعت من ايمان نداشته باشد، شفاعت من به او نمي رسد.
بعد از اين اصل كلي، در روايات به صورت موردي اشخاصي از شفاعت محروم شده اند مانند: كافر؛[21] مشرك؛[22] ستمگر؛[23] دشمن اهل بيت؛[24] آزار رسان به ذريّه رسول خدا؛[25] پرداخت نكردن مهر؛[26] فروشنده فرد آزاد؛[27] كسي كه نماز را كوچك بشمارد؛[28] فريبكار و خيانت كار؛[29] زناكار؛[30]...
در يك نگاه مجدد متوجه مي شويم، در مورد حق النّاس، شفاعت وجود ندارد. همين طور درباره گناهان اعتقادي مخصوص، مانند شرك؛ كفر و... در مورد حق الناس، اگر شخصي آن را بپردازد و تنها، گناه نافرماني برگردنش بماند، باز استحقاق شفاعت را خواهد يافت. پس، اين روايات، متجاوزان به حقوق مردم را از جهت «حق مردم» از دايره شفاعت، بيرون برده است. در مورد شرك و كفر نيز مسلم است كه اصل اعتقاد به شفاعت جاي تأمّل دارد. البته برخي گناهان نيز از دايره شفاعت بيرون هستند كه دلايل آن نامعلوم است و اين دسته از روايات اين خاصيت را دارند كه درباره خارج بودن گناهان مورد اشاره، از دايره شفاعت، احتمالي ايجاد مي كنند و در نتيجه حد و مرزهاي شفاعت به صورت اثباتي و نفي از حالت قطعي بودن، بيرون مي آيد و مردم در حالتي بين خوف و رجا مي مانند.[31]
شفاعت حضرت معصومه (س)
با توجه به مباحث گذشته و اثبات اصل شفاعت، توضيح مباني و گستره شفاعت و... به نظر مي رسد موضوع شفاعت حضرت فاطمه معصومه(س) از سه جنبه قابل طرح و اثبات باشد:
1ـ در روايات به مقام شفاعت اهل بيت(ع) تأكيد شده است و بديهي است حضرت فاطمه معصومه(س) كه خواهر امام رضا(ع) (از طرف پدر و مادر) مي باشد، جزو اين خاندان است پس مقام شفاعت وي قابل انكار يا ترديد نخواهد بود.
2ـ رواياتي پيرامون شفاعت مؤمنان نيز خوانديم و چه مصداقي براي مؤمن و مؤمنه مي توان شايسته تر از بانوان اهل بيت، مثل فاطمه معصومه(س) برشمرد.
«لايزال المؤمن يشفع حتي يشفع في جيرانه و خلطائه و معارفه»[32] مؤمن پيوسته شفاعت مي كند، حتي درباره همسايگان و معاشران و آشنايانش.
3ـ سومين جنبه، مربوط به رواياتي است كه در خصوص حضرت فاطمه معصومه(س) از اهل بيت(ع) نقل شده است، و البته خود اين روايات چند دسته اند:
الف : تصريح به مقام شفاعت:
در برخي از روايات وارده، به شفيع بودن آن حضرت، تصريح شده است، مانند روايات زير:
امام رضا(ع) به «سعد اشعري» فرمود: اي سعد چون به نزد آن حضرت (قبر فاطمه معصومه«س») رفتي رو به قبله بايست؛ سي و چهار مرتبه الله اكبر، سي و سه مرتبه سبحان الله، سي و سه مرتبه الحمدللّه بگو، آن گاه بگو...»
«اتقرّب الي اللّه بحبّكم والبرائة من أعدائكم والتسليم الي الله... يا فاطمة اشفعي لي في الجنّة فانّ لك عنداللّه شأنا من الشأن.»[33]
در اين زيارت نامه كه امام رضا(ع) به سعد توصيه مي كند ابتدا با شفاعت خواستن عملي زائر رو به رو هستيم. زائر با استفاده از ابراز دوست داشتن اهل بيت و دشمني با دشمنان آن ها و تسليم به خدا، خود را با آنان همرنگ و همراه مي سازد و همگام نشان مي دهد و بعد اعلام مي كند به وسيله اين اعمال نسبت به شما، مي خواهم به خدا نزديك شوم.
آنگاه به طور ويژه از فاطمه معصومه(س) نزد خدا شفاعت مي خواهد و در مرحله سوم دليل اين كه اين بانو را براي شفاعت برگزيده بيان مي دارد: «فانّ لك عندالله شأنا من الشأن». زيرا تو نزد خدا منزلت والايي داري.
2ـ امام صادق(ع) فرمود: «ألا انّ للّه تعالي حرما و هو مكة، الا انّ لِرسول اللّه حرما و هو المدينة؛ ألا انّ لاميرالمؤمنين حرما و هوالكوفة؛ ألا انّ حرمي و حرم ولدي بعدي قم؛ الا اِنَّ قم كوفتنا الصغيرة، ألا اِنّ للجنة ثمانية أبواب، ثلاث منها الي قم، تقبض فيها امرأةً هي من ولدي و اسمها فاطمة بنت موسي بن جعفر، تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنة باجمعهم.»[34]
بدانيد كه براي خداوند متعال حرمي است و آن مكه است، بدانيد براي رسول خدا حرمي است و آن مدينه است، بدانيد اميرمؤمنان حرمي دارد كه كوفه است؛ بدانيد حرم من و حرم فرزندان بعد من قم است. بدانيد قم كوفه كوچك ما است؛ بدانيد بهشت هشت در دارد كه سه در آن به سوي قم است بانويي از فرزندانم كه اسمش فاطمه دختر موسي بن جعفر است در آن وفات مي يابد به وسيله شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.
گروه دوم يا مؤيد اين مقام، مربوط به رواياتي است كه بهشت را در مقابل زيارت فاطمه معصومه(س) معيّن كرده اند مانند اين روايات: شيخ صدوق با سند صحيح از امام رضا(ع) نقل كرده است كه: «من زارها فله الجنّة»[35] هر كس او را زيارت كند، بهشت براي اوست.
محمد بن قولويه در كامل الزيارات از امام جواد(ع) نقل كرد: «من زار عمّتي بقم فله الجنّة»[36] هر كسي عمه ام را در قم زيارت كند، بهشت براي اوست.
علامه مجلسي از امام رضا(ع) نقل مي كند: «من زارها عارفا بحقها فله الجنّة»[37] هر كس زيارت كند او را در حالي كه عارف به حق او باشد، پس بهشت براي اوست.
گستره شفاعت :
به طور قطع، ميزان كمال نفس و عزّت هر شخص نزد خداوند، در گستره مقام شفاعت وي دخيل است. از اين رو مي بينيم، برخي تنها براي خانواده خود، عده اي براي تعدادي معدود، گروهي براي شيعيان و در نهايت رسول اكرم شفيع براي همه است. درباره مؤمنان خوانديم كه: «لايزال المؤمن يشفع حتي يشفع في جيرانه و خلطائه و معارفه»[38] مؤمن پيوسته شفاعت مي كند تا آن كه حتي درباره همسايگان و معاشران و آشنايانش هم شفاعت مي كند.
درباره پيامبر مي خوانيم: «اني لارجوا ان اشفع يوم القيامة عدد ما علي الارض من شجرة و مدرة»[39] من اميد دارم كه به عدد درختان و كلوخ هايي كه در روي زمين است، از افراد شفاعت كنم.
نكته جالب اين است كه در بين بانوان بعد از فاطمه زهرا(س) كسي مانند فاطمه معصومه(س) اين مقام را ندارد.[40] مقام حضرت فاطمه معصومه چنان والاست كه امام صادق فرمود: «تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنة باجمعهم.»
نقل يك حكايت
نقل است: روزي «حاج شيخ عباس قمي» (ره) در تيمچه بزرگ قم به مناسبت ايام فاطميه به منبر رفته بود، گفت: يك شب ميرزاي قمي ـ صاحب قوانين ـ را در عالم رؤيا ديدم، پرسيدم: آيا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(س) است؟ ميرزاي قمي با قيافه شگفت زده اي به من نگاه كرد و فرمود: «شفاعت اهل قم با من است.» شفاعت عالَم با حضرت معصومه(س) است.51 البته همان گونه كه پيداست، تأييد و تقويت اين گونه مطالب در سايه روايات و نصوص قابل پذيرش است كه در اين زمينه رواياتي كه خوانديم مؤيّدي كافي به شمار مي روند.
شافع يوم معاد
يا رب اين خلد برين يا جنت المأواستي
يا همايون بارگاه بضعه موساستي
اين همايون بانو كه در درج شرافت اختري است
نسل پاك زاده انسيه حوراستي
فاطمه اخت الرضا سلطان دين روحي فداك
خاك درگاه تو از عرش علا اعلاستي
مرجع اهل زمان و شافع يوم المعاد
خواهر سلطان دين و ثاني زهراستي(خادم)
منابع:
. زادالمعاني، حاشيه، ص468، ناسخ التواريخ، زندگي امام كاظم ج13
. شفاعت احمد مطهري، غلامرضا كاردان، مؤسسه در راه حق
منبع: پاسدار اسلام ـ بهمن 79
----------------------------------------------
پي نوشتها:
8-9-10
14-15-16-17
23-24
[1] مستدرك سفينة البحار، ج8، ص257، وسيلة المعصومية، ص65.
[2] عيون اخبار الرضا، ج1، ص14.
[3] منتهي الآمال، ج2، ص273.
[4] الحياة السياسية للامام الرضا، ص428.
[5] العوالم، ج21، ص328.
[6] بحارالانوار، ج48، ص290.
[7] بحارالانوار، ج48، ص290، تاريخ قم، ص213.
[8] بحارالانوار، ج102، ص266، سفينة البحار، ج2، ص376.
[9] مفردات راغب، ص263، صاحب تفسير المنار پيرامون معناي اصطلاحي مي نويسد: شفاعت دعايي است اجابت شده كه خداوند اراده اولي خود را بعد از اين دعا به مرحله اجرا مي گذارد تا ارزش شفاعت كننده را اظهار دارد. شفاعت به اين معنا نيست كه اراده ازلي را بر هم زند يا آن را درباره كسي تغيير دهد. المنار، ج1، ص308.
14 . بحارالانوار، ج8، ص37.
[10] اين استدلال برگرفته از كتاب عدل الهي، ص245 است.
[11] اسراء، 79.
[12] مجمع البيان، ج4، ص435.
[13] بحارالانوار، ج9، ص41.
[14] مجمع البيان، ج1، ص104.
[15] براي رسيدن به خواسته هاي خود، خدا را شفيع قرار دهيد. نهج البلاغه، خ193.
[16] مسند احمد، ج2، ص174.
[17] زمر، آيه3، يونس آيه18، انبياء آيه26، زخرف آيه81، نجم آيه26.
[18] خصال صدوق، 624.
[19] شفاعت، جعفر سبحاني، ص334 نقل از مسند احمد، ج5، ص257.
[20] امالي صدوق، ص5.
[21] مدثر 48 ـ 40، شعراء 101 ـ 95.
[22] خصال صدوق، ص355، امالي صدوق ص5؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1440.
[23] غافر 18، نساء 168 و 169، خصال صدوق ص355.
[24] محاسن برقي، ص184، ثواب الاعمال، 251.
[25] امالي صدوق، ص177، مكاتيب الائمة، ج2، ص41.
[26] وسايل الشيعة، ج15، ص22.
[27] همان.
[28] اصول كافي، ج6، ص401 و ح3، ص270.
[29] مسند احمد، ج1، ص72.
[30] اصول كافي، ج5، ص469.
[31] شفاعت ، احمد مطهري، غلامرضا كاردان، ص176.
[32] بحارالانوار، ج8، ص44.
[33] بحارالانوار، ج102، ص266.
[34] بحارالانوار، ج60، ص228، جامع احاديث الشيعه، ج12، ص617، اين خبر حدود 45 سال قبل از تولد آن حضرت نقل شده است. آرامگاههاي خاندان پاك پيامبر، ص314.
[35] عيون اخبار الرضا، ج2، ص271، ثواب الاعمال، ص98.
[36] كامل الزيارات، ص324.
[37] بحارالانوار، ج102، ص265؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص617.
[38] بحارالانوار، ج8، ص44.
[39] مسند احمد حنبل، ج5، ص347.
[40] امالي صدوق 291، بحارالانوار، ج8، ص51.