عطار نیشابوری
نور چشم مصطفى و مرتضى
شمع جمع انبياء و اوليا
جمع كرده حُسن خلق و حُسن ظنّ
جمله افعال چون نامش حسن
روى او در گيسوى چون پرّ زاغ
همچو خورشيدى همه چشم و چراغ
در مروّت چون جهان پر پيچ ديد
خواست تا جمله ببخشيد هيچ ديد
جدّ وى كز وى دو عالم بود پُر
ساختى خود را براى او شتر
در نمازش بر كتف بنشاندى
قرّة العين نمازش خواندى
اين چنين عالى اب و جد كان اوست
جمله آفاق ابجد خوان اوست
زهر را با جدّ خود شد اين پسر
قتل را شد آن دگر يك با پدر
آن لبى كو شير زهرا خورد باز
مصطفى دادش بدان لب قُبله باز
چون توان كردن گذر كه زهر را
خون توان كردن جگر اين قهر را
نام خصمش گرچه پرسيدند باز
تن زد و تن كشته در دل داد راز
نوش كرد آن زهر و غمّازى نكرد
جان بداد و ترك جان بازى نكرد
زهر شد زير و برافكند از زبر
آن جگر گوشه پيمبر را جگر
لخت لختش از جگر خون اوفتاد
تا كه در خون جانش بيرون اوفتاد
سرخ ديد از خون جان صد جاى او
هر كه شد در خون جانش واى او
شعر میلاد مسعود امام حسن مجتبی علیه السلام
دکتر قاسم رسا
اى دل بيا كه روى به سوى خدا كنيم
توفيق بندگى طلب از كبريا كنيم
كبر و ريا ترا كند از كبريا جدا
پرهيز از دوروئى و كبر و ريا كنيم
ما را رسد به دامن پرودگار دست
گر دامن هوا و هوس را رها كنيم
افتد فروغ دوست در آيينه ضمير
آيينه پاك اگر ز غبار هوا كنيم
خواهى اگر كه دوست به عهدش وفا كند
بايد به عهد خويشتن اوّل وفا كنيم
گردد دل شكسته ما حاجتش روا
گر حاجت شكسته دلان را روا كنيم
برخيز تا كه خفته دلان را چو مرغ شب
با نغمه محبّت خود آشنا كنيم
ماه خدا رسيد، كه در چشمه خلوص
خود را غريق رحمت بىانتها كنيم
ماه خدا رسيد، كه با صيقل صفا
آيينه مكدّر دل با صفا كنيم
ماه خدا رسيد، كه انفاق و بذل مال
بر مردم شكسته دل بينوا كنيم
ماه خدا رسيد، كه با اشك انفعال
پاكيزه لوح خويش ز جرم و خطا كنيم
ماه خدا رسيد، كه بر آستان حق
ابراز بندگى چو شه اوليا كنيم
ميلاد مجتبى است بيا تا به خرّمى
امشب بساط جشن ولادت بپا كنيم
جشنى خجسته از پى خشنودى حسن
بر پا در آستان شه دين رضا كنيم
ماهى ز بام حُسْن بر آمد كه تا نظر
حق را بر آن جمال حقيقت نما كنيم
آمد حسن كه كسب كمالات و سرورى
زان مظهر فصاحت و صبر و سخا كنيم
آمد حسن كه درك فيوضات معنوى
زان چشمه فضيلت و فيض و عطا كنيم
حُسْنِ حَسَن چگونه ستائيم، كى توان
در اين مقام حقِّ سخن را ادا كنيم
دل را سوى مدينه فرستيم، با ادب
اول سلام بر حرم مصطفى كنيم
در آستان فاطمه خرّم مشام جان
زان بوستان عصمت و زهد و حيا كنيم
زان پس كنيم روى به ويرانه «بقيع»
دوّم سلام بر حسن مجتبى كنيم
روشن كنيم شمع در آن وادى خموش
پروانه وار در قدمش جان فدا كنيم
سوّم سلام را به مه آسمان زهد
«سجّاد» نور چشم شه كربلا كنيم
چارم سلام را به گل بوستان فضل
بر «باقر العلوم» ولىّ خدا كنيم
پنجم سلام بر ششمين پيشواى حق
بر «صادق الائمه» مهين پيشوا كنيم
تقديم خاك پاك حسن امشب اى «رسا»
درهاى شاهوار ز طبع رسا كنيم
شعر ميلاد با سعادت حضرت امام حسن مجتبى (ع)
عبدالحسین فرزین
فلك چو كرد لباس سياه شب بر تن
جهان ز تابش ماه منير شد روشن
صفاى ديگرى امشب در آسمان پيداست
كه چشم دل نشود سير هرگز از ديدن
به هر طرف نگرى بينى اختران سپهر
سر از شعف بدر آوردهاند از مأمن
سبب ز پير خرد خواستم كه برپا، شور
به نيمه رمضان از چه شد؟ بگو با من
جواب داد مگر غافلى كه امشب هست
ولادت شه دين حضرت امام حسن (ع)
همان شهى كه خصال و فضائلش همه نيك
همان شهى كه به كردار و خُلق بود حسن
شهى كه داشت نشانها ز حيدر كرّار
شهى كه فاطمه پرورده بود در دامن
شهى كه همچو حسينش برادرى بوده است
كه غرق خون به ره دين نموده پيراهن
شهى كه جامه صلح و صفا و پاكدلى
به طول زندگيش بوده يكسره بر تن
همان شهى كه براى بقاى دين بنشست
جفا كشيده ز اشرار در خفا و علن
همان شهى كه به قصد نجات خلق نمود
طريق حق و حقيقت حراست از رهزن
شهى كه جُعده محتاله كرد مسموش
شهى كه ديد ز دونان بسى فريب و فتن
مديح همچو شهى كار كلك «فرزين» نيست
كه شد به فسحت ميدانِ وصفِ او الكن
شعر فضيلت ماه صيام و ولادت امام مجتبى (ع)
محمدعلی مردانی
ماه صيام ماه خداوند ذو العطاست
ماه وفور فيض و كرامات كبرياست
ماه صعود روح به اوج فضيلت است
ماه نزول مائده رحمت خداست
ماه قعود و ماه قيام و مه نماز
ماه سجود و ماه سلام و مه دعاست
ماه پناه خواستن از هول رستخيز
بر درگه كريم خطاپوش ذو العطاست
ماه نجات و مغفرت و بخشش است و جود
ماه شكستن صنم سركش هواست
ماه گذشتن از هوس و رستن از خودى
ماه انابه از گنه و ماه التجاست
آيد به گوش دمبدم اين مژده از سروش
آن را كه دل به حضرت معبود آشناست
شهر اللّه است اين مه و اعمال را جزا
در پيشگاه حق ز شهور دگر جداست
ماه صيام، ماه بزرگ ضيافت است
گسترده خوان بخشش رحمان به هر كجاست
اين ماه، ماه جوشش فيض است و اين سخن
نصّ كلام خالق غفّار ذو العلاست
هست از هزار ماه فزون قدر او و قدر
قدرش ز قدر اوست كه پر قدر و پر بهاست
ماه نزول مصحف و روح و فرشتگان
ماه خدا و ماه على ماه مجتبى ست
در نيمه مبارك اين ماه پر شكوه
در جلوه روى ماه حسن سبط مصطفى ست
ماه حسن ولىّ خداوند ذو المنن
ماه تجلّى گهر بحر «انّما» ست
ماه شكفتن گل گلزار احمدى است
ماه رسيدن ثمر نخل «هل اتى» ست
ميلاد سبط اكبر و نوباوه بتول
زينتفزاى اين مه پررونق و صفاست
در بيت وحى عصمت كبراى سرمدى
خندان چو گل به چهره خندان مرتضى ست
چون طلعت حسن گل رخسار بو الحسن
گلنار و لاله گون و دل افروز و جانفزاست
در آستان مهدى زهرا به تهنيت
شور و نشاط و غلغله از هر طرف بپاست
عيد تولّد حسن و ماه مغفرت
بخشد اگر خدا گنه عاصيان رواست
روز ولادت حسن و عيد مسلمين
گر سر به پاى پير جماران نهى سزاست
يا رب به جان يوسف زهرا كه لطف او
همواره يار و ياور رزمندگان ماست
بر ما ببخش جرم و خطاى گذشته را
توفيق ده بدانچه تو را موجب رضاست
«مردانى» از تو مى طلبد حسن عاقبت
چون خوشه چين خرمن اولاد مصطفى ست
سرود میلاد امام حسن علیه السلام
از صیام تا قیام ۵ – غلامرضا سازگار
خانۀ فاطمه، آفرینش همـه، گشته گلشن
چشم ماه خدا، به جمال حسن شده روشن
آمد پسر فاطمه قرص قمر فاطمه
کریم آل محمّد یوسف زهرا حسن آمد
****
خاتمالانبیـا میزنـد بوسـه بـر مـاه رویش
دل برد از نبی جان دهد بر علی گفتوگویش
از حق به جمالش درود
از ما به جلالش درود
کریم آل محمّد یوسف زهرا حسن آمد
****
مـاه رویش بـود مصحف فـاطمه روی قـرآن
روی و مویش بود خلق و خویش بود حسن منان
عالم به فدای حسن
نازد به ولای حسن
****
کریم آل محمّد یوسف زهرا حسن آمد
پسر اول علـی و فاطمـه، حسـن است این
ثمر نخل نور، جان جان همه حسن است این
قرآن ثمر آورده است
زهرا پسر آورده است
کریم آل محمّد یوسف زهرا حسن آمد
****
دل منور شده جان دین آمده در تن، امشب
یا محمّد بزن بوسه بر عارض حسن، امشب
خیزد به فلک این ندا
بر او صلوات خدا
کریم آل محمّد یوسف زهرا حسن آمد
****
جـن و انس و مـلک مهـر و مـاه و فـلک
همه شب تا سحر دل زند بال و پر به مزارش
ما گدا او کریم
سائل این دریم
کریم آل محمّد یوسف زهرا حسن آمد
سرود میلاد امام حسن علیه السلام
از صیام تا قیام ۵ – غلامرضا سازگار
ای ماه مبارک به قدوم تـو مبارک
آقـا حسن جان! مـولا حسن جان!
اوصاف تو در سورۀ فرقان و تبارک
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
****
در چشم محمّد، قد و بالات قیامت
مشهورتـر از آل محمّد بـه کرامت
از احمد و زهـرا و علی باد، سلامت
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
****
تو مـاه نبـی در بغـل مـاه خدایی
روشنگر چشم و دل و مصباح هدایی
تو رهبـر و مـولا و امـام شهدایی
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
****
طاووس بهشت استی و شیرینسخنی تو
سـر تـا بـه قـدم، آینـۀ ذوالمننی تو
ریحانـۀ زهـرا حسنـی تـو حسنی تو
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
****
یاسین به تو میبالد و طاها به تو نازد
زهـرا کـه بــوَد امّابیهــا بـه تـو نازد
خورشیدی و والشّمسُ ضحیها به تو نازد
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
****
بوییـده نبـی بـاغ گـل یـاسمنت را
کرده است تماشای جمال حسنت را
لبخنـد بـزن تـا که ببوسد دهنت را
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
تو رهبر صلحـی و خداونـد قیامی
تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی
فرموده نبی در همه احوال، امامی
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
****
چشمم به عنایات و عطا و کرم تو
دستم به سوی پنجرههای حرم تو
صد حاتم طاییست گدای درم تو
آقا حسن جان! مولا حسن جان!
تفسیر تبارک
از صیام تا قیام ۵ – غلامرضا سازگار
ای پســر اول شیــرخـــدا
ای بـه حسینبنعلـی مقتدا
کـل محمّـد! و تمـام علـی!
بـر قد و بـالات سلام علـی
تمــام قـد، آینــۀ کبـریــا
مــدال دوش خاتــمالانبیـا
تجسـم جمـال سـرّ و علـن!
کریـم آل فاطمـه یـا حسـن
چشـم خدا محو تمـاشای تو
ارض و سما غرق تجلای تو
طلعـت زیبات حسن در حسن
بلکه سراپـات حسن در حسن
روی تـو تفسیـر تبـارک شده
ماه صیام از تـو مبـارک شده
ماه خـدا عـاشق شبهای تو
روزه گشوده است ز لبهای تو
مدح تو شـد زینت لـوح و قلم
بیـن امامـان بـه کـرامت علم
مظهر حسن ذوالجلالی حسن
چــارده آیینـه جمـالی حسن
مـاه ســر شـانــۀ پیغمبــری
مصـحف روی سینـۀ حیـدری
مدح تو وحی خالق سرمد است
خواندن آن به عهدۀ احمد است
جود و کرم هماره پابست توست
دست کرامت خدا دست توست
دانش کل، قطـرهای از علم تو
خصـم، خجـالتزدۀ حلــم تو
ســلام بـر دسـت یداللّهـیات
بــه ذوالفقــار اســداللّهـیات
خلق و مرامت همـه پیغمبـری
بـازوی خیبـرشکـنت حیـدری
سکوت تو رمز پیام حسین
صلح تو منشور قیام حسین
از طـرف داور جــانآفـرین
بـر تـو و استقـامتت آفـرین
صبر تو سنگی شد و آمد فرود
بر سر خصم ای به سکوتت درود
ســلام بـر تیـغ شرربـار تو
جنگ جمـل شاهد پیکار تو
دست تو دست علی مرتضاست
اشارۀ چشم تـو خیبرگشاست
چـو ذوالفقار از کمـر بـرآری
کـم از علـی مرتضـا نـداری
تو در شجاعت پدری یا حسن
او حسن و تو حیدری یا حسن
تـو و علی دو بـازوی خدایید
همدم و همسنگر و همصدایید
علی تو، زهرا تو، پیمبر تویی
وارث ذوالفقـار حیــدر تویی
فاتح پیکار جمل کیست؟ تو
حیدر کرار جمل کیست؟ تو
فتنه چو با تیغ تو شد روبهرو
خورد زمیـن بـا شتر سرخمو
طریق فتح را تو طی کردهای
ناقۀ فتنـه را تو هی کردهای
عجب ندارم ای علی را سلیل
تیغ به دست تو دهد جبرییل
روا بود به وصف تو یا حسن
نـدای «لافتـی الا حسـن»
ای که بقیع دل ما قبر توست
شجاعت برتر تو صبر توست
تـو پسـر اصبـر صابــرینی
تو آسمـان وحـی در زمینی
تو شهریار دستبسته دیدی
تو گوشـوارۀ شکسته دیدی
تو وارث غریبــی حیـدری
تو شاهـد شهـادت مـادری
تو شاهد قتل بـرادر شـدی
به کودکی عصای مادر شدی
ای دل شب نهان ز چشم همه
مشیــع جنــازۀ فاطمـه!
با چه گنه حق تو غصب کردند؟
خصم تو را جای تو نصب کردند
ای همه شب خون جگر قوت تو
تیـر کجـا و تـن و تابـوت تـو
ای بـه تـو دائـم شـده آزارهـا
جور زمان کشتـه تـو را بارهـا
بعـد نبـی دست عـدو بـاز شد
قتـل تـو از کودکـی آغـاز شد
هر شب و هر روز چه شد با دلت؟
بعـد همـه یـار تـو شـد قاتلت
بـه گریـۀ زینـب کبـرا قسـم
بـه چـادر خاکـی زهـرا قسـم
بـار دگـر هـم کـرم آغـاز کن
در به روی «میثم» خود باز کن
ماه الهی
از صیام تا قیام ۵ – غلامرضا سازگار
امشب مه صیـام به گردون قیـام کرد
بـا خنـده مـاه فاطمـه را احتـرام کرد
مـاه علـی ز مــاه الهــی ربــود دل
مـاه خـدا به مـاه محمّـد سـلام کرد
خوشمصرعی است نقش جبین ستارگان
مـاه رسـول، جلوه بـه مـاه صیام کرد
خورشید و ماه و سلسلۀ اختران همه
زانو زدنـد در حـرم مـاه فاطمه
****
دیدار حسن خالق سرمد مبارک است
قرآن به روی دست محمّد مبارک است
تکــرار آفتــاب جمــال محمّــدی
توحیـد را طلوع مجـدد مبارک است
میـلاد آفتــاب خـدا در مـه خدا
عید کریم آل محمّد مبارک است
ای شاهدان حسن! سر و جان فدا کنید
در بیت وحـی، سیـر جمـال خـدا کنید
****
امشب جمـال غیب خدا جلـوهگر شده
خورشید وحی، صاحب قرص قمر شده
امشب مقام وحی در آغوش فاطمه است
امشب عطا به شخص محمّد پسر شده
امشب ولادت پســر ختــمالانبیاست
امشب بزرگمـرد دو عالـم پـدر شـده
این مجتباست، میـوۀ قلـب محمّد است
این جان عالمی به سر دست احمد است
****
چشم جهان به دست و عطا و کرامتش
آغـوش کبریـاست محـل اقــامتش
گلبوسههای سجده به پیشانیاش عیان
قـدقـامتالصلـوه بـه دیدار قامتش
ریحانه محمّـد و دردانۀ علـی
قدر و جـلال اوست گـواه امامتش
ختم رسل که وصف ورا بر لب آورد
حاشا که نام او به زبان بیوضو برد
****
آیـات وحـی بر دهنش بوسـه مـیزند
روح کلیـم بـر سخنش بوسـه مـیزند
حیدر گرفته در بغلش همچو جان پاک
زهـرا به مصحف بدنش بوسـه میزند
یارب چه دیدنیست زمانی که مصطفا
بر مـاه عـارض حسنش بوسـه میزند
همواره بـوده جـود و کـرم پایبست او
گل کرده بوسههای کرامت به دست او
خلق عظیم، نقش گلـی روی دامنش
لبخند دوستی زده بـر روی دشمنش
تا بـو کنـد گلـی ز گلستـان حلـم او
رضوان گرفته چشم تماشا ز گلشنش
«یا محسنُ بحقِّ حسن» گفت بوالبشر
تا توبـه شـد قبول بدرگـاه ذوالمنش
وقتی به خنده پاسخ دشمن دهد حسن
کی دست رد به سینۀ ما مینهد حسن
****
اسلام متکی است به صلح و قیام او
خیـزد فـروغ وحـی ز متـن کلام او
وقت قیام، هر نگهش نهضتی عظیم
وقت سکوت، هـر نـفس او پیـام او
در غربت مدینه جهادش سکوت و صبر
در نهضت حسیـن درخشیـد نـام او
حلم و حیا دو لالۀ خندان ز باغ اوست
چشم و چـراغ ما حرم بیچراغ اوست
ای یار ناشناس همه دوستان حسن
دشمن به سفره کرمت میهمان حسن
یک سفــره کـرامت تـو وسعـت زمیـن
یک مجلس ضیافت تو آسمان حسن!
تنهـا نشـد مدینــه نمکگیـر سفـرهات
بر کل کائنات تویی میزبـان حسن
دست کـرامت تو همـان دست کبریاست
گلهای سفرهات همه آیات «هل اتی»ست
****
هر لالـه را ز لالـۀ حسنـت روایتی
هر سطر از کتاب سکـوت تـو آیتی
آب بقـا بـه لعـل لـبت، تشنۀ دعـا
خضـر حیـات را تـو چـراغ هدایتی
ای مرکب تو دوش رسول خدا! حسن
از شانۀ رسـول بـه مـا هم عنایتی
احسان و جود، خاک ره توست یا حسن
عالـم گـدای یک نگـه توست یا حسن
تو در زمین و عرش خداوند جای توست
دلهای اهل دل همه صحن و سرای توست
صلح و قیام و صبـر و ثبـتت نشان دهد
شهر مدینه صحنۀ کرب و بلای توست
بـا صبـر تـو قیــام حسینی، قیـام شـد
در جای جای کرب و بلا رد پای توست
مدح و ثنـای تـو شده پیوسته یا حسن
خرمای نخل«میثم» بیدست و پا، حسن!
در مدح حضرت امام حسن علیه السلام (بند سوم)
صیام تا قیام ۴ – استاد سازگار
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
درهر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هرجا رویم حال و هوای بقیع توست
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند
در مدح حضرت امام حسن علیه السلام (بند دوم)
صیام تا قیام ۴ – استاد سازگار
بر روی دست فاطمه قرآن حیدری
آقای من! چقدر شبیه پیمبری
زیبایی از بهشت جمال تو گشته سبز
نامت بود حسن ولی از حُسن برتری
جان تمام حُسن فروشان فدات باد
الحق که با جمال حسن حُسنپروری
یعقوب گشته محو تماشا و گویدت
مولای من! تو یوسف زهرای اطهری
واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح
زیرا تو خود ولی خداوند اکبری
در دست توست تیغ قیام و کلید صبر
حتی تو بر حسین، امامی و رهبری
در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه
در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری
قدر تو را که هست وطن شهر غربتت
باور نمیکنند که تو فوق باوری
خیر کثیر در نفس توست یا حسن
سرتابهپای، کوثر و فرزند کوثری
دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف!
الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری
جان حسین و هست علی قلب فاطمه
سوگند میخورم تو رسول مکرری
تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است
خلق و مرام و منطق و خویت محمد است
در مدح حضرت امام حسن علیه السلام (بند اول)
صیام تا قیام ۴ – استاد سازگار
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن!
ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن!
ریحانه، محمّد و دردانۀ علی
چارم نفر ز سلسلۀ پنج تن، حسن!
جان جهان فدات که سلطان انبیا
پیوسته بوده بر دهنت بوسهزن حسن!
شیرینی کلام من از وصف مدح توست
نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن!
از غنچۀ دهان تو ریزد گلاب وحی
چونان از زبان پیمبر سخن، حسن!
از آن خدای، نام نهادت حسن که هست
خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن!
بر روی دست فاطمه در لالهزار وحی
رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن!
مدح تو با زبان رسول خدا خوش است
او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن!
صبر تو بر شجاعت تو برتری کند
داری اگرچه بازوی خیبرشکن، حسن!
کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی
گوهر بریزد از دهن همچو من، حسن!
تو آشنای عالمی و از غریب هم
تنهاتر و غریبتری در وطن، حسن!
بر تربت تو دست توسل کند دراز
شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن!
آیینۀ جمـال محمد تویی تویی
بالله کریم آل محمد تویی تویی
در ولادت حضرت امام حسن علیه السلام
صیام تا قیام ۴ – استاد سازگار
همای جان من سوی مدینه پر زند امشب
دلم در محفل قدوسیان ساغر زند امشب
گمانم ذات ربالعالمین در این شب شیرین
تبسم بر تبسمهای پیغمبر زند امشب
سلامالله بر این لیلۀ قدری که زهرا را
مبارک ماه در ماه مبارک سرزند امشب
محمد همچو باغ لاله از هم واشده امشب
تعالیالله امیرالمؤمنین بابا شده امشب
شب است و نیمۀ ماه خدای داور است امشب
شب عید حسن، میلاد سبط اکبر است امشب
تعالیالله ای سادات عالم چشمتان روشن
که قرآن محمد روی دست کوثر است امشب
زیارتگاه پیغمبر بود آیینۀ رویش
که بر آیات رخسارش نگاه حیدر است امشب
ز پا تا سر همه میراث ختمالمرسلین برده
خدایی طلعتش دل از امیرالمؤمنین برده
تعالیالله بر جسمش سلامالله بر جانش
که میبوسد محمد لحظهلحظه همچو قرآنش
سلام آفتاب و آسمان و اختران او
بر این ماهی که امشب فاطمه دارد به دامانش
از آن ترسم که گویم کفر، ورنه فاش میگفتم
که حتی از خدا دل میبرد لبهای خندانش
مبارک باد این مولود بر پروردگار او
الا ماه خدا امشب تو باش آیینهدار او
شب عید است ای یاران خبر سازید یاران را
به فرق روزهداران ابر رحمت ریخت باران را
جمال بیمثال خویش را بگشوده بیپرده
خدا در ماه روزه داد عیدی روزهداران را
امیرالمؤمنین در دست خود دستهگلی دارد
که باید کرد قربانی به پایش گلعذاران را
حسن نامش حسن خَلقش حسن خُلقش حسن خویش
همانـا حسن نامحـدود حـق پیداست بر رویش
سحر با ما جمال حی سرمد را تماشا کن
به خال و خط او قرآن احمد را تماشا کن
به قرص آفتاب فاطمه بر شانۀ حیدر
در این ماه خدا ماه محمد را تماشا کن
نه تنها در مدینه در تمام عالم هستی
به یمن مقدمش خلد مخلد را تماشا کن
تمام آفرینش مانده در حال سجود امشب
خدا هم جشن بگرفته است در ملک وجود امشب
الا ای روزهداران شافع فردایتان است این
جمال بیمثال خالق یکتایتان است این
هنیئا لک مبارک باد، چشم جانتان روشن
که جان جان عالم رهبر و مولایتان است این
به پا خیزید و جان گیرید بر کف ای سحرخیزان
فروغ دل، چراغ روشن شبهایتان است این
به شکر مقدمش با خنده باید ترک جان گفتن
نه ترک جان سزد با ترک جان ترک جهان گفتن
سلامالله بر صبر وی و صلح و قیام او
سماواتی زمینی هر دو تسلیم نظام او
اگر فرمان آتشبس کند صادر علی عینی
وگر از جنگ گوید وحی حق باشد کلام او
توان از قلعۀ خیبر کند در چون پدر آری
همانا صلح او تیغی است بران در نیام او
نشاید کرد انکار اقتدار و همت او را
که در جنگ جمل دیدیم عزم و قدرت او را
به هر عصر و زمان، تاریخ با ما این سخن دارد
قیام کربلا خود ریشه از صلح حسن دارد
حسن با صلح و صبر خود حمایت میکند دین را
اگرچه همچو حیدر بازوی خیبرشکن دارد
به صلح و صبر و عزم و همت ایثار او سوگند
که شیعه هر چه دارد زآن امام ممتحن دارد
همانـا چشـم او بگـذشته و آینـده را بینـد
امامش خوانده پیغمبر چه برخیزد چه بنشیند
الا ای قبر بیشمع و چراغت کعبۀ دلها
مزار بیچراغت تا ابد خورشید محفلها
به قرآن میخورم سوگند کز اسلام و از قرآن
تو با ایثار و صبر خود شدی حلال مشکلها
تو خوردی خون دل تا دین و قرآن جاودان ماند
ولی قدر تو را نشناختند افسوس! جاهلها
شهادت میدهم مولا! تو بر عالم امام استی
نه بر عالم، حسینبنعلی را هم امام استی
سلام انبیا بر اشک زوار بقیع تو
دلم عمری است گردیده گرفتار بقیع تو
به رضوان میفروشم ناز تا محشر اگر یک شب
گذارم روی خود بر روی دیوار بقیع تو
دری بگشا به رویم از کرم ای یوسف زهرا
که همچون شمع سوزم در شب تار بقیع تو
خوشا آن شب که «میثم» همچو آه از سینه برخیزد
سرشک خویش را بـر خـاک پـای زائرت ریزد
سرود ولادت امام حسن علیه السلام
صیام تا قیام ۳ – استاد سازگار
امشب از بیـت کبریـا سـر زد انـوار جلی
روشن شد بر رخ حسن چشم زهرا و علی
از شعف محشر شد امشب وجد پیغمبر شد امشب
مرتضـی گردیــده بابــا فاطمه مادر شد امشب
یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک
این حُسن حیّ سرمد است جان عالم به فداش
این سر تـا پـا محمّد است جان عالم به فداش
شد جهان خلد مخلّد یا محمّد یا محمّد
از بهشـت حقتعالـی میوۀ قلبت خوش آمد
یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک
این مـاه ختـم الانبیـا ایـن مـاه مـاه خـداست
این شمع جمع اهلبیت رویش مصباح هداست
زادۀ خیـرالانـام است رهبر صلح و قیام است
در قعود و در قیامش بر همه عالم امام است
یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک
یابنزهرا امام حسن تو مولای همهای
مـرآت حسـن کبریـا فرزند فاطمهای
سیّدی رو سوی ما کن لطفـی از بهر خدا کن
تـو کریــم اهـلبیتـی بر همه عیدی عطا کن
یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک
امشب خورشید عارضت شد شمع محفل ما
امشـب دور مدینـهات گــردد مـرغ دل مـا
ای سرو جانم فدایت ای دلم صحن و سرایت
بایـد امشب یابنزهرا جان دهـم بـر رونمایت
یا حسن عیدت مبارک یا حسن عیدت مبارک
سرود میلاد امام حسن علیه السلام
صیام تا قیام ۳ – استاد سازگار
تبارک الله در نیمه ماه
به روی دست فاطمه دختر احمد
سر زده در ماه خدا ماه محمّد
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
شب سرور است طلوع نور است
غرق شعف خانه حیدر شده امشب
که حضرت فاطمه مادر شده امشب
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
ماه صیام است روح قیام است
حسن خدا آینه محمّد آمد
ولادت کریم آل احمد آمد
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
شمس ولایت نـور هـدایت
سر زده از دامن صدیقۀ کبری
وصی دوم نبی یوسف زهرا
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
سلام احمد سلام حیدر
بر حسنبنعلی و بر گل رویش
سـوره «اللیل» سواد تار مویش
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
ساقی کوثر جان پیمبر
نخل ولایت ثمرت باد مبارک
فاطمه قرص قمرت باد مبارک
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
خواجۀ لولاک این گهر پاک
بر علی و به دخترت باد مبارک
عیـد یگانـه پسـرت باد مبارک
دسته گل پنج تن آمد
یوسف زهرا حسن آمد
در مدح حضرت امام حسن علیه السلام
صیام تا قیام ۳ – استاد سازگار
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
تنها نه آسمان و زمین عالم وجود
در زیر سایۀ علم توست یا حسن
عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع
جان شمع روشن حرم توست یا حسن
عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام
تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن
سرتا به پات حسن خداوند سرمد است
آیینـۀ تمـامْ نمـای محمّـد اسـت
دریای نور در دهنت آفریدهاند
آیات وحی در سخنت آفریدهاند
سرتا به پات آینۀ حسن کبریاست
در بین پنج تن حسنت آفریدهاند
انفاس آسمانی عیسی مسیح را
از لحظههای دم زدنت آفریدهاند
بینایی دو دیدۀ یعقوب را درست
از بوی عطر پیراهنت آفریدهاند
سرو ریاض آرزوی ختم انبیا
باغ بهشت یاسمنت آفریدهاند
آیینۀ محمّد و زهرا و حیدری
از هرچه گفتهاند و نگفتند برتری
منظومۀ نبوّت و شمس امامتی
الگوی عزّت و شرف و استقامتی
در چارده کریم که روح کرامتند
مشهورتر به لطف و عطا و کرامتی
با نام تو جحیم شود بوستان گل
تنها به یک نگاه شفیع قیامتی
بی مهر تو تمام عبادات جن و انس
در حشر نیست غیر زیان و غرامتی
تا حشر بر ریاض جنان ناز میکنم
گـر باشدم شبی به بقیعت اقامتی
دورم اگر ز صحن و سرای بقیع تو
چشمم بوَد به پنجرههای بقیع تو
هر روز صبح، مرغ دلم ز آشیان خود
پرواز میکند به هوای بقیع تو
با آنکه نیست قبه و ایوان حائرش
سبقت برد ز کعبه، صفای بقیع تو
بوی بهشت میوزد از خاک زائرت
ای جان عالمی به فدای بقیع تو
پیوسته زائـر حـرمت روح انبیاست
بالله قسم حریم تو آغوش کبریاست
تو مظهر خدایی و جان پیمبری
قرآن مصطفی به سر دست حیدری
هم دومین وصیِ رسول مکرمی
هم اولین سلالۀ زهرای اطهری
باید سرود مدح تو را با زبان وحی
کز وصف جن و انس و ملایک فراتری
حُسن خدا به حُسن تو دیدار میشود
چون حُسن بیحدود خدا را تو مظهری
هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو
در هر دو حال بر همه مولا و رهبری
چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است
چـون و چـرا بـه کـار خداوند اکبر است
ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن
صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن
صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف
صلحت به خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن
صلح تو و معاویه؟- باور نمیکنم
دشمن ز کار توست سرافکنده یا حسن
تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر
او تیرگی، تو مهر فروزنده یا حسن
تا بود، بود حق به وجود تو پایدار
تا هست، هست دین ز دمت زنده یا حسن
شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست
«میثم» همـاره پیرو صلح و قیام توست
در میلاد حضرت امام حسن (بندسوم)
صیام تا قیام ۳ – غلامرضا سازگار
این آینۀ حسن خداوند تعالاست
این پرتو حسن ازل از صبح تجلّاست
این سورۀ یاسین به روی دامن کوثر
این مصحف نور است که بر شانۀ طاهاست
این نجل علی اشرف اولاد محمّد
این خوبترین سلسلۀ آدم و حواست
گه سورۀ «والیل» و گهی سورۀ «والشمس»
گه بر سر دست نبی و حیدر و زهراست
در مصحف زیبای رخش سورۀ مریم
در عطر بهشتی نفسش روح مسیحاست
او مثل علی بر همۀ خلق، امام است
حکمش همه جا حکم خداوند تعالاست
گر جنگ کند، جنگ بوَد بر همه واجب
ور صبر کند، صبر برای همه زیباست
هر نکته که او گفت خدا گفت خدا گفت
هر امر که او خواست خدا خواست خدا خواست
هر چند حیات دین، از خون حسین است
با صبر حسن، قامت اسلام بوَد راست
ما پیرو صلح حسن و جنگ حسینیم
امر است ز مولا و اطاعت همه از ماست
گر امر به صلح آید، یا حکم به نهضت
اسلام همان پیروی از گفتۀ مولاست
این صلح بوَد سختتر از غزوۀ خیبر
این صبر همان صبر علی در دل اعداست
یارب تو گواهی که به هر واقعه ما را
بر دامن اولاد علی دست تولّاست
با خون دل شیعه نوشتند ز آغاز
دینی که خدا گفته تولّا و تبراست
یاران ولایت همـهجا عبد خدایند
آنان که جدا از حسنین اند، جدایند
در میلاد حضرت امام حسن(بند دوم)
صیام تا قیام ۳ – غلامرضا سازگار
این ماه رسول است که از ماه صیامش
پیوسته درود و صلوات است و سلامش
برتر بوَد از منقبت و مدح خلایق
قدر و شرف و عزت و اجلال و مقامش
روشن شده چشم علی از پرتو حسنش
شیرین شده کام نبی از شهد کلامش
هم فوج ملایک همه افتاده به خاکش
هم خیل نبیّین همه خواندند امامش
رضوان اگر از دوستیاش دست بدارد
والله قسم بوی بهشت است حرامش
دشنام شنیدن کرم و لطف نمودن
این است همان عادت و احسان و مرامش
بر آب بقا ناز کند تا صف محشر
گر خضر گذارد لب خود بر لب جامش
در حسن خداییش ببینید و ببینید
خلق خوش جد خوی پدر عصمت مامش
از بسکه حسن در حسن استو همه حُسن است
از سوی خداوند حسن آمده نامش
نبْود عجب آرند اگر دست توسّل
خیل ملک از عرش به مرغ لب بامش
فریاد حسینبن علی داشت سکوتش
شمشیر شرر بار علی بود پیامش
بر تربت بیشمع و چراغش بنویسید
والله قسم صبر حسن بود قیامش
زیباتر و بالاتر از این است که هر صبح
یا مهر بخوانند و یا ماه تمامش
بالله نگفتند نگفتند نگفتند
گویند اگر خلق جهان مدح مدامش
من خارم و اوصاف گل از خار نیارید
ایـن کـار جـز از خالق دادار نیاید
در میلاد حضرت امام حسن(بند اول)
صیام تا قیام ۳ – غلامرضا سازگار
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟
از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است
عیدی که به ماه رمضان داد تجلی
ماهی که در آن روی خداوند، عیان است
ریزد دُر مدح حسن از درج دهانها
یا نام دلانگیز حسن نقل دهان است
قرآن علی در بغل امابیهاست
بر خال و خطش چشم محمّد نگران است
این بضعۀ پیغمبر و این یوسف زهراست
این جان جهان جان جهان جان جهان است
در بین امامان به کرامت شده مشهور
یک گوشه ز بیتالکرمش باغ جنان است
سرتا به قدم یکسره روح است چه روحی
روحی است که بر پیکر توحید روان است
تا حشر زند از گلوی خون خدا موج
خونی که به رگهای حسن در جریان است
صبرش سپر سینۀ دین بود، وگرنه
هر یک مژهاش تیر و دو ابروش کمان است
داند چو پدر در کند از قلعۀ خیبر
آنجا که عین است چه حاجت به بیان است
با چشم خیالش منگر فوق خیال است
در حق گمانش نشمر فوق گمان است
گر پایۀ قدرش نگری فوق گمانها
ور مدّت عمرش نگری کلّ زمان است
در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید
از بوسـۀ پیغمبـر اسـلام نشــان است
در ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
صیام تا قیام ۲ - غلامرضا سازگار
ای جان محّمد جانان محّمد قرآن محمد
نـور دل ابـاالحسن میلادت مبـارک
یوسف زهرا یا حسن میلادت مبارک
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
****
نجل حیدری تو سبط اکبری تو حقرا محوریتو
خلق زمین و آسمان سائل هر شب تو
ختم رسل بوسه زند بر دهن و لب تو
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
****
ای سرو چمنها شمع انجمنها در مدحت سخنها
هستی مـا ولای تو میلادت مبارک
جان جهان فدای تو میلادت مبارک
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
****
ای کار مدامت احسان و کرامت تا صبح قیامت
کریم آل فـاطمه میـلادت مبارک
روشنی چشم همه میلادت مبارک
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
****
جودت کبریایی حسنت مصطفایی زهدت مرتضایی
چهارمین پنجتـن میلادت مبارک
ولی حی ذوالمنن میلادت مبارک
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
****
ای خویت محمّد ای رویت محمّد ای مویت محمد
مظهر حسن کبریا میلادت مبارک
تمـام ختم انبیـا میلادت مبارک
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
****
ای عالم مطیعت ای دلها بقیعت ایوان رفیعت
تو ماه بی قرینهای میلادت مبارک
تو هستیِ مدینهای میلادت مبارک
یـا امـام مجتبی خوش آمـدی(۲)
سرود میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
صیام تا قیام ۲ - غلامرضا سازگار
مـاه فروزنـدۀ انـجمن آمـد
جلوهگر امشب جمال حسن آمد
سیـد جمـع جوانـان بـهشتی
آینـۀ طلـعت ذوالـمنن آمـد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
****
آمده در ملک تن جان محمّد
لالـۀ سبـز گلستـان محمّـد
سبـز خورشید تابـان محمّـد
ماه خدا بر رخش بوسه زن آمد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
****
نیمۀ ماه خدا سـرزده خورشید
مهد محّمد درخشید و درخشید
از رخ رخشنده نور بر همه بخشید
بـر تـن هستی ز نـور پیـرهن آمد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
****
رقص کند در بدن جان مدینه
میشکفـد گل به دامـان مدینه
گشته عیـان ماه کنعـان مدینه
یوسف مصر ولا در وطن آمـد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
****
عید تمام جوانـان بهشت است
ولادت سرو بستان بهشت است
عالم هستی گلستان بهشت است
بوی گل و احمد و بوالحسن آمد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
****
رشک جنـان گشته کاشانۀ زهرا
ملک جهـان گشته پروانۀ زهرا
در همـه هستی از خانـۀ زهرا
بوی گل و سوسن و یاسمن آمد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
****
اهـل ولا سورۀ قـدر بخوانیـد
در قـدم مـجتبی گـل بفشانیـد
حاجت خود را از این در بستانید
قبلۀ حاجات هر مـرد و زن آمـد
روح ولایت به تن آمد آل محمّد حسن آمد
در ولادت امام حسن علیه السلام
صیام تا قیام ۲ - غلامرضا سازگار
ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن
روز نخست نقش جمال تو را کشید
نقاش حسن با قلم ابتدا حسن
از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب
در پشت کوهها و پس ابرها حسن
ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل
از بس که دیده در تو جمال خدا حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل
از بوسههای پشت هم مصطفا حسن
روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است
دردی که با دعای تو گردد دوا حسن
باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن
جسم مسیح نه که روان مسیح هم
میگیرد از تبسم گرمت شفا، حسن
گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهان تو را حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
باید نبی زیارت حُسن تو را کند
در لالهزار وحی به صبح و مسا حسن
زوار توست جان و رواقت بهشت دل
بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن
گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
ای گوشهای ز خاک تو عرش عُلا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
از بامداد اول خلقت تو بودهای
بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
ملک وجود آمده مهمان سرا حسن
عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند
حاشا که لحظهای ز تو گردم جدا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردل پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن
سوگند میخورم به خدا نیست ناامید
هر کس که آورد به تو روی رجا حسن
دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
صیام تا قیام ۲ - غلامرضا سازگار
یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این
یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این
یک نور، ولی نور همه پنج تن است این
یک روح، ولی روح علی در بدن است این
زیبارخ و شورافکن و شیریندهن است این
ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این
این خلق عظیم است عظیم است عظیم است
فرزنـد کریم است کریم است کریم است
گلبوسۀ احمد گل بستان جمالش
قرآن ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش
پیغمبر و زهرا و علی محو جمالش
شیری که به او فاطمه داده است، حلالش
بالاتر از اوهام همه اوج کمالش
جاری ز کف او کرم احمد و آلش
این محشر کبراست بیایید ببینید
این یوسف زهراست بیایید ببینید
خورشید دمیده به شب تار مدینه
گردیده چراغ دل بیدار مدینه
روئیده گل وحی ز دیوار مدینه
خیل ملک آیینه به دیدار مدینه
ارواح رسولان شده زوار مدینه
گردیده فلک غرق در انوار مدینه
تابد به سر دست محمّد، قمر امشب
تبریک بگویید علی شد پـدر امشب
ای صبح الهی اثرت باد مبارک
ای بحر نبوت گهرت باد مبارک
ای باغ ولایت ثمرت باد مبارک
ای ماه خدایی ثمرت باد مبارک
ای شمسۀ عصمت قمرت باد مبارک
میلاد گرامی پسرت باد مبارک
ای حُسن فروشان! حسن آمد حسن آمد
بـا آمـدنش جـان محمّد بـه تـن آمد
این است که در پاسخ دشنام دعا کرد
این است که از دشمن بیشرم حیا کرد
این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد
این است که از خلق ستم دید و دعا کرد
در صبر، همان کار علی شیرخدا کرد
در صلح، همان معجزۀ کرب و بلا کرد
گر جنگ کند، صلح حرام است حرام است
ور صـلح کند، حکم قیام است قیام است
از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت
این صلح قیامیست به معنای قیامت
با آنکه همانند علی داشت شهامت
هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت
تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت
چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت
با آنکه غریب وطن و غرق مِحن بود
پیروزترین رهبر تـاریخ، حسن بود
او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت
با صبر و رضا پرچم توحید به پا داشت
در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت
پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت
ده سال امامت به امام شهدا داشت
در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت
من کیستم احیاگر قانون خدایم
بنیـادگـر واقعۀ کرب و بـلایم
من وارث شمشیر علی رهبر صبرم
من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم
من روح شکیبایی در پیکر صبرم
من وارث صبر پدر و مادر صبرم
من صاحب فتح و ظفر لشگر صبرم
هم حیدر شمشیرم و هم حیدر صبرم
این صبر همان صبر خدای ازلی بود
تفسیر کـلام الله و شمشیر علی بود
با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر
با آنکه مرا دست خداییست به پیکر
این صبر بوَد سختتر از غزه و خیبر
این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر
این صبر بوَد نهضت ثاراللهِ اکبر
سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر
مـا بیـم زبیـداد معـاویـّه نداریم
حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم
ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست
بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست
چون تیر برآید جگر ما سپر ماست
در بحر بلا موج خطر همسفر ماست
پیکار جمل نیز گواه دگر ماست
هرگز نهراسیم که حیدر پدر ماست
بـازوی عـلی حیـدر خیبـر شـکنم من
«میثم» حسنم من حسنم من حسنم من
سرود میلاد امام مجتبی علیه السلام
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
ماه روزه و ماه ذکر و دعا مبارک است
شد ولادت حضرت مجتبی مبارک است
ای رخت چراغ انجمن خوش آمدی
نور دیدة ابوالحسن خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا
ای به عالمی مقتدا حسن
ای چراغ حسن خدا حسن
امید قلب علی یا حسن
دل از تو شد منجلی یا حسن
عید میلادت مبارک باد
شیعه چشم دل واکن و مظهر خدا ببین
در مه خدا ماه پیغمبر خدا ببین
جلوه گر شده جمال ذات کبریا
خنده می زند به روی ختم الانبیا
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا
ای جمال نورانی خدا
ای چراغ مهمانی خدا
یم کمال محمد تویی
کریم آل محمد تویی
عید میلادت مبارک باد
ای ولایتت طاعت و روزه و نماز ما
ای به درگهت روی راز ما نیاز ما
از ولادت تو زنده شد قیام ما
بر تو و علی و فاطمه سلام ما
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا
شمع محفل احمدی حسن
سیدی حسن سیدی حسن
چراغ و چشم رسول خدا
تمام خلقت به خاکت فدا
عید میلادت مبارک باد
شانة رسول خدا و علی مقام تو
صلح و صبر تو حلم تو راه تو و قیام تو
لالة بهشت آرزوی فاطمه
فخر مرتضی و آبروی فاطمه
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا
تو تمام جود و عنایتی
تو چراغ راه هدایتی
بهشت دل باغ آباد توست
که موسم عید میلاد توست
عید میلادت مبارک باد
در ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
ای جـان محمـد جانـان محمـد قـرآن محمـد
نــور دل ابالحــسن مــیلادت مبــارک
یوسـف زهـرا یا حسـن میـلادت مبـارک
یا امــام مجتبــی خــوش آمــدی (۲)
نجل حیدری تو سبط اکبری تو حق را محوری تو
خلـق زمیـن و آسـمان سـائل هر شـب تو
خـتم رسـل بوسـه زنـد بر دهـن و لـب تو
یــا امــام مجتبــی خــوش آمــدی(۲)
ای سرو چمن ها شمع انجمن ها در مدحت سخن ها
هــستی مــا ولای تــو مــیلادت مبــارک
جــان جــهان فــدای تو مــیلادت مبـارک
یــا امــام مجتبــی خــوش آمــدی(۲)
ای کار مدامت احسان و کرامت تا صبح قیامت
کــریم آل فاطمــه سلام الله علیها مــیلادت مــبارک
روشــنی چــشم همــه میــلادت مبـارک
یــا امــام مجتبــی خــوش آمــدی(۲)
جودت کبریایی حسنت مصطفایی زهدت مرتضایی
چهــارمین پنــج تن مــیلادت مــبارک
ولــی حــی ذوالمــنن مــیلادت مـبارک
یــا امـام مجتبــی خــوش آمــدی(۲)
ای خویت محمد ای رویت محمد ای مویت محمد
مظهر حــسن کبریــا مــیلادت مـبارک
تمــام خــتم انبیــا مــیلادت مــبارک
یــا امــام مجتبــی خــوش آمــدی(۲)
ای عالم مطیعت ای دلها بقیعت ای جان ها مقیم ایوان رفیعت
تو مــاه بی قرینــه ای مــیلادت مــبارک
تو هستــی مدینــه ای مــیلادت مبارک
سرود میلاد امام مجتبی علیه السلام
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
جلوه گر طلعت ذوالمنن آمد
ماه ماه مبارک حسن آمد
یوسف زهرا حجت یکتا
زادة طاها بر همه مولا
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
تو چراغ بهشت رمضانی
تو امام تمام انس و جانی
کریم عترت روح محبت
جان مودت شافع امت
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
خط وخال تو سورة تبارک
گشته دور سرت ماه مبارک
نور یقینم سرّ مبینم
یار و معینم تمام دینم
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
رمضان سفرة مهمانی تو
جان روزه داران قربانی تو
مهر صیامم برتو سلامم
خیرالانامم ذکر مدامم
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
قبله گاه مراد همه ای تو
پسر اول فاطمه ای تو
حج و زکاتم صوم و صلاتم
خضر حیاتم خلد و مماتم
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
تو یگانه کریم اهل بیتی
تو پناه و زعیم اهل بیتی
بحر عنایت منم گدایت
مست ولایت جان به فدایت
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
حسن علیه السلام یکی است
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
چونانکه خالق احد ذوالمنن یکی است
بین تمام حُسن فروشان حَسن یکی است
عالم اگر شود زگل دل چمن چمن
در باغ حسن مثل تو سرو چمن یکی است
بین هزار خرمن گل مثل بوی تو
بوی لطیف عطر گل یاسمن یکی است
تو ماه عالمی و هزارانت انجمن
گویند متفق که مه انجمن یکی است
هر کس که دید روی تو را بین پنج تن
اقرار کرد کآینة پنج تن یکی است
ماه خدا دو نیمه شد و گفت آسمان
هرچند از ستاره پُری ماه من یکی است
گرچه تو و علی و نبی را سه پیکر است
جان تو و علی و نبی در بدن یکی است
آن چارتن که زیر کسا باتواند پنج
یک نور واحدید همانا سخن یکی است
اسرار غیب آینه ای روبروی توست
عین اللّهی و پیش تو سِرّ و علن یکی است
صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو
با دست های حیدر خیبر شکن یکی است
هرجا سفر کنم دل من در بقیع توست
آری بر این مسافر تنها وطن یکی است
مردی چو جدّ و باب و حسین و تو نیست نیست
چونانکه مثل حضرت صدیقه زن یکی است
مِهر تو ثبت مُهر مسلمانی من است
بی تو طریق کفر و مسلمان شدن یکی است
هرچند نیست قابل وصف تو یا حسن
اینجا عقیق "میثم" و دُرّ عدن یکی است
تیر خدا
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر
نیست از نقش جمالت اثری زیباتر
این یقینم شده در عالم هستی از تو
مادر دهر ندارد پسری زیباتر
خبر آمدنت در بدنم روح دمید
بَه که بود این خبر از هر خبری زیباتر
جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا
زین سحر دیده ندیده سحری زیباتر
به همه دُرّ و گهر های ولایت سوگند
صدفی از تو ندارد گهری زیباتر
ماه خندید و مه انجمنت نام نهاد
همه حُسنی که محمد حَسَنت نام نهاد
در تن پاک سحر روح و روان شد زدمت
بوسة ماه خدا مانده به خاک قدمت
میزبان رمضانی که نشستند مدام
میهمانان خدا بر سر خوان کرمت
سر نثار قدم و دیدة ما فرش رهت
جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت
سائل جود و کرم خلق سماوات و زمین
عاشق حسن خدایی عربند و عجمت
تو همان جان جهانی که دو صد قافله دل
گشته آواره به هر حلقة گیسوی خمت
رخ زیبات حسن قامت رعنات حسن
نه فقط قامت رعنات سراپات حسن
روزه داران مه تسبیح و دعا را نگرید
سحر و صبحدم اهل ولارا نگرید
گل لبخند علی بر رخ زیبای حسن
شادی حضرت ام النجبا را نگرید
همه خورشید جمال ازلی را بینید
همه در ماه خدا ماه خدا را نگرید
طلعت غیب شنیدید ندیدید اگر
به وضوح آینة غیب نما را نگرید
همه احرام ببندید و بخوانید دعا
مروة حُسن ببینید و صفارا نگرید
عید میلاد امامی است در این ماه عظیم
که کریم است، کریم است، کریم است، کریم
این گرامی پسر اول زهرا حسن است
دومین حجت و چارُم نفر از پنج تن است
اختر برج شرف مطلع الانوار جمال
آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است
روح پیغمبر و زهرا و علی در تن اوست
یک پسر نیست سه روح است که در یک بدن است
تا قیامت به چنین قامت رعنا صلوات
عجبا سرو قدی سرو هزاران چمن است
حُسن محدود شده در رخ نورانی او
حسن است، این حسن است، این حسن است، این حسن است
روح بخشد به پدر با نفس زهرایی
شده دلدادة زیبایی او زیبایی
بوسة ذکر و دعا بر دو لب خندانش
آسمان شیفتة زمزمة قرآنش
میهمانخانة او شهر مدینه است ، مگو
که بود خلق سماوات و زمین مهمانش
ناز بر گلشن فردوس کند در صف حشر
هرکه شد بندة لطف و کرم و احسانش
همچو باران بهاری که بریزد زسحاب
روز و شب رحمت حق ریخته از دامانش
جن و انس و ملک از کل سماوات و زمین
همه در تحت حمایت همه در فرمانش
صد مسیحا شود از نیم نفس زندة او
خلق و خوی نبوی سر زند از خندة او
اولیایند به یک گردش چشمش سرمست
علی و فاطمه دادند ورا دست به دست
این کریم ابن کریمی است که در کل وجود
تا قیامت کرمش شامل حال همه است
حسنی طلعت او آینة حسن خداست
روی حق بود در این آینه از صبح الست
صلح او تیر خدا بود که از قوس کمان
به شتاب آمد و بر قلب معاویه نشست
صلح او بود که بنیانگر عاشورا شد
صبر او بود کز آن سیطرة کفر شکست
گرچه اسلام گرفته است به خود رنگ حسین
به خدا صلح حسن نیست کم از جنگ حسین
شیعه آن است که در خط امامش باشد
تابع رهبر، در صلح و قیامش باشد
شیعه آن است که در لحظة فریاد زدن
متن فرمان الهی به پیامش باشد
شیعه با صلح حسن تا صف محشر حسنی است
شیعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد
شیعه در جنگ همان شیعة عاشورایی است
شیعه آن است که اینگونه مرامش باشد
صلح و جنگ حسنین است یکی بر شیعه
تیغ، گه جای به کف گه به نیامش باشد
"میثم" از خط ولایت ننهی پای برون
گر نهی پای برون راه نیابی به درون